۱۳۹۵ فروردین ۱۵, یکشنبه

شازده کوچولو تکخال امپریالیسم (16)



تحلیلی از 
ربابه نون

شازده کوچولو گفت:
کم‌ کم دارم می ‌فهمم.
گلی هست
و من گمان می ‌کنم که آن گل مرا اهلی کرده است

• ترفند علامه امپریالیسم رد خور ندارد.
• بنا بر تئوری اهلی سازی او، گل می تواند با «نگریستن» توأم با سکوت، شازده کوچولو را اهلی کند.
• آن سان که برای شازده کوچولو در عالم بی همتا باشد.
• و شازده کوچولو هم برای او در دنیا یگانه باشد.

• داد و ستد بدی نیست.
• چون در این صورت، شازده کوچولو او را هر روز آبیاری خواهد کرد و در عوض سیر دل او را تماشا خواهد کرد و یا بو خواهد کرد.

1
شازده کوچولو گفت:
کم‌ کم دارم می ‌فهمم.
گلی هست
و من گمان می ‌کنم که آن گل مرا اهلی کرده است

• رابطه گل با شازده کوچولو به رابطه ارباب با نوکر، کدبانو با کنیز شباهت دارد:
• نوکر و کنیز هم از عظمت و جلال و جمال ارباب نر و ماده داستان ها در حافظه دارند.
• شاید مش قاسم در رمان «دائی جان ناپلئون» هم همین حافظه را داشته باشد.
• نوکر و کنیز طویله و مطبخ ارباب و کدبانو را تر و تمیز می کنند.
• گاو و گوسفند را به چرا می برند.
• شیر می دوشند.
• ماست و پنیر و کره و خامه می سازند.
• پشم گوسفندان را قیچی می کنند.
• دستکش و جوراب و پولور و شال می بافند.
• در عوض می توانند ارباب و کدبانو و توله های آنها را تماشا کنند و کیف خر کنند.
• این هم داد و ستد بدی نیست.
• این «رابطه» اما نه رابطه به معنی حقیقی کلمه؛ بلکه وابستگی است.
• شرم انگیز است.
• در شأن انسان نیست.

2
روباه گفت:
ممکن است.
در کره زمين همه جور چيز می‌ شود ديد

شازده کوچولو آهی کشيد و گفت:
آنکه من می ‌گويم در زمين نيست.

روباه
ـ به ظاهر ـ
بسيار کنجکاو شد و گفت:
در سياره ديگری است؟
بله.

• هدف از این ویراژ و خروج از موضوع، نشان دادن وابستگی شازده کوچولو به گل است.
• هدف و آماج علامه امپریالیسم ایدئالیزه کردن پیشاپیش گل است.
• به مقام مجتهد جامع الشرایط بردن گل است تا بعدا از قول گل فتاوی ایده ئولوژیکی صادر کند و دست بن لادن و خمینی و خامنه ای را از پشت ببندد.
• خواهیم دید.

3
در آن سياره شکارچی هم هست؟
نه.
چه خوب!
مرغ چطور؟
نه!

روباه آهی کشيد و گفت:
حيف که هيچ چيز بی‌عيب نيست.

• روباه که فکر و ذکری جز شکم صاحب مرده (مرغ) ندارد، تئوری اهلی کردن را فراموش می کند و حتی حاضر به سفر به کره ای دیگر می شود.

الف
• بدین طریق سر و کله حقیقت موذی دیر یا زود، پیدا می شود و فاتحه بلند بالائی بر هارت و پورت توخالی می خواند:
• رفع مایحتاج اساسی بر هارت و پورت از هر نوع تقدم دارد.
• دریغ و درد روباه هم همین است که سیاره دیگر علیرغم فقدان شکارچی، فاقد مرغ است.

ب
• این ضمنا اثبات ناخواسته ی خصلت دیالک تیکی هستی است.
• این اثبات غیرمستقیم دیالک تیک صید و صیاد است
• دیالک تیک مرغ و روباه است.
• دیالک تیک روباه و شکارچی است.

4
ليکن روباه به فکر قبلی خود بازگشت و گفت:
زندگی من يکنواخت است.
 
این دروغ بزرگ سنت اگزوپری است.
• زندگی روباه اصلا و ابدا یکنواخت نیست و نمی تواند یکنواخت باشد.

• برای اثبات این نظر باید به دلیل یکنواختی (مونو تونی) زندگی اندیشید.
• دلیل یکنواختی زندگی ـ قبل از همه ـ علافی است.
• فرق هم نمی کند که دلیل علافی چه باشد:

الف
• اعضای اقشار و طبقات اجتماعی مفتخور و انگل، علاف اند.
• به همین دلیل زندگی یکنواختی دارند و احساس پوچی و بی معنائی و بیهودگی می کنند.
• به همین دلیل عمدتا بیماری روحی و روانی اند.
• به همین دلیل برای غلبه بر پوچی و بی معنائی و یکنواختی زندگی، به آوانتوریسم، به انتحار، به ترور، به اعتیاد و الکل و سکس پناه می برند.

ب
 
• نمونه اش را می توان در رمان ها و قصه های فلاسفه اگزیستانسیالیسم شاهد بود:
قهرمان قصه «بیگانه» البرکامو، علاف است.
• با دوست دخترش شنا می کند و بعد به علمیات جنسی (سکس) می پردازد.
• ولی شنا و سکس نمی توانند به زندگی بی محتوا و بی معنای او محتوا و معنا ببخشند.
• با عربی در الجزیره (مستعمره سابق فرانسه) حرفش می شود.
• هفت تیر می کشد و او را درجا می کشد.
• بعد دستگیرش می کنند.
• دلیل می پرسند.
• دلیل او تابش آفتاب بوده است.
• البته دلیل بدی نیست، ولی کمترین شباهتی به دلیل ندارد.
• محاکمه اش می کنند.

• برایش حکم اعدام با حکم تبرئه یکسان است.
• این ولی فقط ظاهر قضیه است.

• برای او حکم اعدام نوعی رهائی از پوچی زندگی است.
• مرگ در همه فرم هایش برای اعضای طبقه حاکمه ایدئال و آرمان و آرزو ست.
• البرکامو انتحار را به مثابه طغیان بر ضد پوچی، تئویزه می کند.
• این همان تئوری نیهلیستی است که در آوانتوریسم چپ (فدائیسم، آنارشیسم) و راست (فاشیسم، نازیسم، نئوفاشیسم، نئونازیسم، مجاهدیسم، فوندامنتالیسم و غیره) جامه عمل می پوشد.

ت
• زندانیان هم زندگی یکنواختی دارند.
• زندگی یکنواخت اما به آنها تحمیل می شود.
• به همین دلیل علاف اند و علافی روح و روان آدمی را تخریب می کند.
• به همین دلیل اکثر زندانیان بیماران روانی اند و بدون دلیل به دعوا و مرافعه و خودکشی و هم بند کشی می پردازند و به تجاوز جنسی به هر زندانی مظلوم و بی پناه مبادرت می ورزند.

پ
• جماعت بیکار در جامعه نیز علاف اند و تفاوت ماهوی با زندانیان ندارند و بسان آنان بیمار روحی و روانی اند.

8
 
• روباه و هر نبات و حشره و حیوان مولد دیگر اما هرگز احساس کسالت و یکنواختی نمی کند.
• برای اینکه کار در هر فرم مادی و فکری و روحی از بین برنده ی یکنواختی و بی معنائی زیست است.
• روباه شکارچی است.
روباه زرادخانه ای از تاک تیک ها و استراتژی ها توسعه داده است، تا زنده بماند.
 
• لحظه ای غفلت می تواند برای هر نبات و حشره و حیوان گران تمام شود.
 
• دلیل سنت اگزوپری برای یکنواختی زندگی روباه اما شنیدنی است:

9
من مرغ ها را شکار می ‌کنم و آدم ها مرا.
تمام مرغ ها به هم شبيه اند و تمام آدم ها با هم يکسان.
به همين جهت در اينجا اوقات به کسالت می ‌گذرد.

• تار و پود این سخن سنت اگزوپری به خردستیزی سرشته است.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر