۱۳۹۵ فروردین ۱۳, جمعه

سیری در جفنگیات صمد بهرنگی (13)


اهمیت ادبیات کودک
صمد بهرنگی
 (۱۳۱۸  -  ۱۳۴۷)   
ویرایش و تحلیل از
گاف سنگزاد

دیگر وقت آن گذشته است که ادبیات کودکان را محدود کنیم به
(مسائل زیر):
تبلیغ و تلقین نصایح خشک و بی ‌بروبرگرد،‌
نظافت دست و پا و بدن‌،
اطاعت از پدر و مادر‌،
حرف ‌شنوی از بزرگان‌،
سر و صدا نکردن در حضور مهمان‌
سحرخیز باش تا کامروا باشی‌
بخند تا دنیا به رویت بخندد‌
دستگیری از بینوایان به سبک و سیاق بنگاه ‌های خیریه و مسائلی از این قبیل
که نتیجه ی کلی و نهایی همه‌ ی اینها‌ بی‌ خبر ماندن کودکان از
مسائل بزرگ و حاد و حیاتی محیط زندگی است.

·        با توجه به این بند از جفنگیات صمد بهرنگی می توان گفت که کسب و کار او، اشاعه نیهلیسم اخلاقی بوده است که جریانی جدی در نیهلیسم است.
·        ظاهرا در آن زمان، تقسیم کاری میان نمایدگان ایده ئولوژیکی متنوع و متلون طبقه حاکمه بطور عینی پدید آمده بود.

·        منظور از طبقه حاکمه چیست؟

·        طبقه حاکمه پس از پیروزی انقلاب بورژوائی سفید در جامعه حضور دوگانه و دوگونه ی روشنی کسب می کند:

1
·        بخش مدرن طبقه حاکمه اهرم های قدرت سیاسی را قبضه می کند و حول محمد رضا شاه و در واقع زیر چتر حمایت سرکرده نوین جهان، یعنی امپریالیسم امریکا گرد می آید.

·        ما پس از انقلاب سفید با روند تبدیل بخشی از اشرافیت بنده دار و فئودال و روحانی به بورژوازی سروکار داریم.
·        افسران عالی رتبه ارتش و بوروکرات های متنفذ در این دوره به تأسیس کارخانجات و شرکت های کاپیتالیستی و مزارع مدرن مبادرت می ورزند.

2
·        این بخش از طبقه حاکمه ی تابع و طرفدار امپریالیسم امریکا، حامل پرچم آنتی کمونیسم است.

·        این بدان معنی است که فاقد ایده ئولوژی بورژوائی آغازین است.
·        یعنی فاقد لیبرالیسم است.
·        این بخش از طبقه حاکمه، جای خالی لیبرالیسم را با آنتی کمونیسم پر کرده است و جای خالی راسیونالیسم بورژوائی آغازین را با ایراسیونالیسم (خردستیزی)  

·        به همین دلیل پس از انقلاب سفید جامعه ایران با سیلی از ادبیات اگزیستانسیالیستی، رویزیونیستی و ایراسیونالیستی مواجه می گردد.
·        آثار ژان پل سارتر و سیمون دو بوار و البرکامو و لوکاچ و بلوخ و مارکوزه و غیره وسیعا ترجمه و منتشر می شوند.

3

·        بخش دیگر طبقه حاکمه ژست اوپوزیسونی به خود می گیرد.
·        این بخش از طبقه حاکمه عمدتا از اشرافیت بنده دار و فئودال و روحانی و بخش بازاری بورژوازی بزرگ و کوچک تشکیل شده است که در اثر انقلاب سفید یا امتیازات طبقاتی خود را تا حدی از دست داده است و یا در خطر از دست دادن می بیند.

4

·        به همین دلیل، اولین بمب های فدائیان اسلام و مجاهدین خلق دم در فروشگاه های مدرن منفجر می شوند.
·        انفجار بمب در فروشگاه های بزرگ به معنی نمایندگی منافع بازار بوده است.

·        این بخش از طبقه حاکمه همزمان با چندین پرچم سرخ و صورتی و سیاه وارد صحنه جامعه می شود:  

5

·        بخشی از این طبقه حاکمه با پرچم سیاه تشیع سنتی به جنگ مدرنیته می رود.
·        اخوندها در منابر شهرها و روستاها از بی حجابی، فحشا، آزادی زنان، بی ایمانی، بی غیرتی و غیره داد سخن سر می دهند.

·        این بخش سیاه روحانیت بلحاظ ایده ئولوژیکی فرق تعیین کننده ای با بخش مدرن طبقه حاکمه ندارد.
·        یعنی هم آنتی کمونیسم را نمایندگی می کند و هم ایراسیونالیسم (خردستیزی) را.
·        تنها تفاوت فی مابین، فرم نمایندگی است.
·        در منابر این دوره داروینیسم و ماتریالیسم بطور رقت بار و تهوع آور به نقد کشیده می شوند.  
·        ناصر مکارم شیرازی «فیلسوف نماها» را سرهمبندی می کند که کارگر توده ای به عنوان قاتل و آدمکش محکوم می شود.
·        دربار به اصطلاح بورژوا و مدرن به این جفنگ ناصر مکارم جایزه سلطنتی اعطا می کند.

6

·        بخشی از این طبقه حاکمه، همان محتوای مذهبی را در زر ورق مدرن عرضه می دارد.

·        مدرنیزاسیون این بخش از طبقه حاکمه از سر تا پا صوری و فرمال بوده است.
·        یعنی بی محتوا و توخالی بوده است.
·        چه بسا فرمالیسم محض بوده است.
·        جای مسجد را سالن های مدرن سخنرانی می گیرند.
·        جای منبر را میکروفون مدرن.
·        جای آخوند با عمامه را آخوند بی عمامه از قبیل دکتر علی شریعتی می گیرند.
·        مذهب و خرافه اما همان می ماند که بوده است.
·        مذهب و خرافه اما برای عوامفریبیبهتر  فرمالیزه می شوند.
·        برای اثبات وجود خدا و سن هزارساله امام زمان دلایل ریاضی و پیازی سرهم بندی می شوند.  

7
جلال  و ساعدی و سران فدائیان خلق


·        بخش دیگر طبقه حاکمه تحت پرچم سرخ مزین به داس و چکش وارد صحنه می شود.

·        رهبری این دار و دسته را آخوندی به نام امیر پرویز پویان، دو پسر و دختر آخوند بی عمامه ای به نام طاهر احمد زاده و افرادی از جبهه ملی به نام جزنی و غیره در دست دارند.

·        صمد بهرنگی و دهقانی های زن و مرد جزو این دار و دسته اند.

8

·        این دار و دسته بعدها برای عوامفریبی، خود را چریک های فدائی خلق، جا خواهند زد.

·        این دار و دسته هم با بورژوازی مدرن تحت فرمان دربار، بلحاظ ایده ئولوژیکی کمترین تفاوت چشمگیر را ندارد.
·        یعنی هم آنتی کمونیسم را نمایندگی می کند، هم ایراسیونالیسم را و هم فاشیسم را و مشخصا تئوری فاشیستی معروف به تئوری نخبگان را.

·        فرق این دار و دسته با بورژوازی مدرن این است که خود را کمونیست جا می زند.

·        اگر اجامر این دار و دسته خود را تروریست، آنارشیست، نیهلیست، فاشیست می نامیدند، سنگین تر بودند.

9
·        اجامر فدائی خلق عمدتا ضد توده و ضد حزب توده بوده اند و کماکان هم هستند و خواهند بود.
·        ضدیت اینان با توده و حزب توده طبقاتی است.
·        کاری اش هم نمی شود کرد.

·        آنتی کمونیسم را این اجامر با شیر مادر می نوشند و با خود به زیر سنگ لحد می برند.

·        به همین دلیل هر اعلامیه ای که پس از ترور هر مهره ای پخش می کنند، با شعار مرگ بر حزب توده خاین شروع می شود.
·        آنتی کمونیسم اینها به آنتی سویه تیسم غلیظی سرشته است.

10

·        اینها تحت تأثیر معنوی جلال آل احمد و احمد شاملو و غلامحسین ساعدی بوده اند.
·        بلحاظ سواد صفر بوده اند.
·        یعنی از مجاهدین خلق هم بی سوادتر بوده اند.
·        چون مجاهدین خلق حداقل احادیث امام ششم را ترجمه کرده بودند و خوانده بودند.

·        صمد مغز متفکر هنری این جماعت عقب مانده بوده است.

·        میان صمد و جلال آل احمد و احمد شاملو و غلامحسین ساعدی تقسیم کار عینی و عملی به شرح زیر وجود داشته است:

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر