۱۳۹۵ فروردین ۲۲, یکشنبه

سیری در شعری از اخوان ثالث (10)


ویرایش و تحلیل از
ربابه نون

·        سؤال سؤالات این است که چرا چشم بشر این چنین به توان لایزال توده کور گشته است؟

·        با تشکیل، تحکیم و توسعه جامعه برده داری، جهان در مقیاس تمام ارضی (گلوبال) از چندین نظر بر توده تنگ و تنگتر می گردد:

1
·        توده در هیئت برده، هر چه بیشتر کار می کند، یعنی هر چه بیشتر نعمت و ثروت تولید می کند، طبقه حاکمه برده دار غنی تر و قوی تر می شود.
·        دیالک تیک حیرت انگیزی به کار می افتد:
·        نیروی کار مادیت یافته توده، یعنی نتیجه تلاش کمرشکن توده بسان هیولائی بر ضد مولد خود برمی خیزد.
·        بر خالق خود هجوم می آورد.

2
·        در اثر کار کمرشکن توده، نیروهای مولده توسعه می یابند و طبقه حاکمه برده دار از وسایل و امکانات لذت بیکرانی برخوردار می شود و جنگ های عظیمی را به راه می اندازد تا نظم نوین خود را جهانگیر سازد.
·        تا بشریت در سراسر زمین به برده بدل شود.
·        درد ایکاش فقط همین بود.

3
·        توده تحت ستم و استثمار علنی و عریان، رفته رفته سلب مالکیت بر ساز و برگ تفکر خویش می شود.
·        واژه های توده توسط اجامر طبقه حاکمه برده دار، گروگان گرفته می شوند.
·        واژه های گروگان از محتوا خالی می گردند و با  مفاهیم مطلوب طبقه حاکمه پرمی شوند و دوباره آزاد می گردند تا توده واژه های دیر آشنای خود را به خدمت گیرد و با آنها بیندیشد.
·        توده در بی خبری از تعویض محتوای واژه ها، روز به روز کژتر می اندیشد و سردرگم تر می گردد.
·        ستم فکری و روحی و روانی بر ستم مادی و طبقاتی مزید می شود:

4
·        دوران برده داری، دوران وفور ظهور انبیاء و تشکیل ادیان بزرگ آسمانی است.

·        ادیان بزرگ آسمانی فونکسیون دوگانه دارند:

الف
·        ادیان آسمانی از سوئی باید امید دهند تا توده برده تقویت روحی شود.
·        به جای انتحار، به منجی موعود دل خوش کند و گرده هر چه بهتر به یوغ طبقه حاکمه سپارد.
·        به تولید مادی و تولید مثل کمر بربندد تا دشمنش غنی تر و قوی تر گردد.

ب
·        ادیان آسمانی از سوی دیگر باید تخدیر کنند، تسکین دهند تا جراحات جسمی و روحی و روانی توده موقتا التیام یابند.
·        تا توده برده بلحاظ روحی و روانی مفلوج گردد و تسلیم طبقه حاکمه برده دار گردد.

5

·        به همین دلیل ادیان آسمانی،  دیالک تیک آه و افیون اند.

·        به همین دلیل ستون فقرات تئولوژیکی ادیان آسمانی تسلیم است.
·        اسلام ـ قبل از همه ـ ایده ئولوژی تسلیم است.
·        اسلام توده برده را به تسلیم در مقابل اراده معبود (خداوند عبد، برده دار) فرامی خواند.
·        معبودی که انعکاس آسمانی ـ انتزاعی برده داران خرد و کلان زمینی است.
·        با توسعه ی ادیان آسمانی  و نفوذ ایده ئولوژی بردگی در روح توده، دیالک تیک مخرب مهیبی به نام دیالک تیک ریاضت و ذلت مادی و ریاضت و ذلت فکری به کار می افتد:

الف
·        هم دست و پا و گردن توده به غل و زنجیر مادی کشیده می شود و توده زیر بار کار ضجه می زند تا اربابان برده دار ترحمی به خرج دهند.

ب
·        و هم روح و روان توده به قید و بند ایده ئولوژیکی (مذهبی) طبقه حاکمه برده دار کشیده می شود و توده بلحاظ روحی و روانی زجر می کشد و ضجه سر می دهد تا ارباب برده دار آسمانی ترحم کند و در دنیای واقعی و عقبای واهی  از زجر و عذاب و آزار امتناع ورزد.

6
·        اما علیرغم همه این تشبثات، توده هرازگاهی برمی خیزد تا نشان دهد که برده مادر زاد نبوده است و بردگی پدیده ای تاریخی و تحمیلی است.
·        درد توده اکنون، درد دیگری است.
·        درد توده اکنون دردی اوبژکتیو ـ سوبژکتیو است:

الف
·        توده باید به مناسبات تولیدی برده داری پایان دهد تا از قید و بند بردگی نجات یابد.
·        درد عینی (اوبژکتیو) توده اما این است که دیگر نمی توان به عقب برگشت.
·        مناسبات تولیدی اشتراکی (کمونیستی) از بین رفته را دیگر نمی توان احیا کرد.
·        قانون عینی تاریخ همین است.
·        قافله تاریخ (جامعه) به پیش می تازد و نه به پس.

ب

·        هم دلیل عینی (اوبژکتیو) شکست قیام بردگان روم تحت رهبری اسپارتاکوس همین جا ست و هم دلیل عینی (اوبژکتیو)  تراژدی مزدک و بابک و قرمطیان.
·         حتی آنجا که زمام امور به دست قرمطیان می افتد، جامعه ی بلحاظ فرم اشتراکی، ماهیتا بنا بر قوانین نظام برده داری اداره می شود:
·        هزاران برده، جزو مایملک جامعه اشتراکی کذائی محسوب می شوند و مورد استثمار قرار می گیرند. 

·        به قول جوانشیر، «قرمطیان که قاطع ترین انقلابیون بوده اند و نوعی کمونیسم بدوی را تبلیغ می کردند، وجود برده داری را لازم می دانستند.»

·        مراجعه کنید به «سیری در حماسه داد»  در تارنمای دایرة المعارف روشنگری  

ت
·        درد سوبژکتیو توده این است که فاقد تئوری رهایش اجتماعی خاص خویش است.
·        توده به سبب سیطره مناسبات تولیدی برده داری قادر به آموزش نیست تا خود به تدوین تئوری رهایش اجتماعی مبادرت ورزد.
·        به همین دلیل جنبش های انقلابی هم در دوران برده داری و هم در دوران فئودالی تحت پرچم مذهب صورت می گیرند.
·        مذهبی که ایده ئولوژی طبقه حاکمه است و نه توده.

·        تنها هنری که توده به خرج می دهد، مانی پولاسیون مذهب به مثابه ایده ئولوژی طبقه حاکمه است.
·        باز تعریف  مفاهیم و مقولات و اتیک و اخلاق مذهبی است.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر