۱۳۹۴ اسفند ۱۴, جمعه

دلیل کلاغ ستیزی در ایران (6)



تحلیلی از 
گاف سنگزاد 

  
غوغا، غریو، جیغ!
راحت نمی نشینم
فریاد می کنم:
«آن بال و پر شکسته که بازیچه ی شما ست
فرزند من، یگانه ی من، کودک من است
گر زشت، گر سیا ست.»

·        سیاوش در این بند شعر از زبان کلاغ، فرمالیسم فئودالی ـ بورژوائی را به نقد می کشد و بی اعتبار می سازد.

·        سیاوش دیالک تیک نمود و بود (ماهیت) را، دیالک تیک ظاهر و ذات را به شکل دیالک تیک زشتی و سیاهی ـ بچه کلاغ بسط و تعمیم می دهد و نقش تعیین کننده را از آن ماهیت (ذات) است.
·        برای سیاوش زشتی و سیاهی چیزها و انسان ها تعیین کننده نیست.
·        تعیین کننده ماهیت چیزها و پدیده ها و ماهیت طبقاتی انسان ها ست.

·        اما چرا و به چه دلیل؟
  
1

فرزند من، یگانه ی من، کودک من است
گر زشت، گر سیا ست.»

·        اولا برای اینکه زشتی و زیبائی، نسبی است و نه مطلق.
·        آنچه به نظر یکی زیبا جلوه گر می شود، به نظر دیگری می توان زشت و حتی تهوع انگیز باشد.

2
·        ثانیا به این دلیل که زشتی و زیبائی و استه تیک بطور کلی طبقاتی است.
·        زیبا از دید دهقانی با زیبا از دید اشرافیت بنده دار و فئودال و روحانی از زمین تا آسمان تفاوت دارد.
3
·        ثالثا معیار تعیین زشتی و زیبائی اوبژکتیو ـ سوبژکتیو است.
·        یعنی حتی اعضای طبقه اجتماعی معینی معیارهای متفاوتی برای تعیین زشتی و زیبائی دارند.
·        به همین دلیل وقتی اعضای طبقه حاکمه به خانه های سکس (عفاف کده ها)   می روند، هر کدام از جنس معینی خوش شان می آید.

4
·        رابعا به این دلیل که زشتی و زیبائی قابل مانی پولاسیون (دستکاری) اند.
·        از سوسک به اصطلاح زشتی می توان پس از آرایش مادی و یا هنری ملکه زیبائی تحویل خلایق داد تا از تماشایش کیف خر کنند.

5
·        خامسا زشتی و زیبائی اوبژکتیو (عینی)، چه بسا بطور سوبژکتیو بازتعریف می شود و حتی زیر و رو می شود.

·        قبضه قدرت سیاسی از سوی ارتجاع فئودالی ـ فوندامنتالیستی ـ روحانی، نشان داد که درک استه تیک زنان و نران ایران به چه آسانی و سهولت و سرعت می تواند وارونه شود.
·        آن سان زنان و نران فوق العاده زیبا برای وصلت موقت ـ حتی ـ با زنان و نران کریه القیافه و نفرت انگیز طبقه حاکمه جدید از روی جنازه یکدیگر بگذرند.

6
·        سادسا، زشتی و زیبائی در دیالک تیک ظاهر و ذات تعیین می شود و نه در ظاهر و یا ذات محض.
·        برای زشت و یا زیبا محسوب داشتن کسی توسط کس دیگر، مجموعه ای از مشخصات ظاهری و ذاتی او حلاجی می شود.
·        صدای کسی با هوشش
·        رفتار کسی با ثروتش
·        صورت کسی با سیرتش
·        نگاه کسی با تفکرش

 
7
راحت نمی نشینم
فریاد می کنم:
«این جا جنایتی است که با دست های شاد
پوشیده می شود.»

·        معنی تحت اللفظی:
·        آرامش نمی شناسم.
·        از پا نمی نشینم و فریاد می زنم:
·        با دست های شاد، در اینجا بر جنایتی سرپوش نهاده می شود.

·        صحنه ای که سیاوش تصور و تصویر می کند، صحنه ای است که کودکان، بچه کلاغی را که قصد آموزش فوت و فن پرواز داشته، گرفته اند و آزارش می دهند.
·        کلاغ این کرد و کار آنها را جنایتی محسوب می دارد و افشا می کند.
·        کودکان، بچه کلاغ را به مثابه بازیچه (اسباب بازی) تصور می کنند و نه به مثابه موجودی زنده و حساس و عصب مند و احساس مند.
·        به همین دلیل سیاوش از مفهوم «سرپوش نهادن بر جنایت با دست های شاد» بهره برمی گیرد.

 
8
راحت نمی نشینم
فریاد می کنم:
«این جا جنایتی است که با دست های شاد
پوشیده می شود.»

·        سیاوش از سر تا پا توده ای است.
·        سیاوش نماینده بی چوم و چرای کمونیسم است.

·        کمونیسم اما یک روی مدالی است که روی دیگرش، ناتورالیسم است.
·        در این شعر سیاوش، ما با دیالک تیک کمونیسم و ناتورالیسم سر و کار داریم.

·        چرا و به چه دلیل؟ 

9

راحت نمی نشینم
فریاد می کنم:
«این جا جنایتی است که با دست های شاد
پوشیده می شود.»

·        به این دلیل که کلاغ در این شعر، هم کلاغ طبیعی است و هم کلاغ اجتماعی ـ انسانی ـ طبقاتی (گلفت و کنیز و بنده و غلام و رعیت و عمله و رختشو و سپور و غیره)   
·        بچه کلاغ هم در این شعر، هم بچه کلاغ طبیعی است و هم بچه کلاغ اجتماعی ـ انسانی ـ طبقاتی.

·        سیاوش در اشعار دیگرش، بچه کلاغ را در هیئت انسانی ـ طبقاتی اش و کلاغ را در هیئت انسانی ـ طبقاتی اش (در هیئت خویشتن خویش)  تصویر کرده است.

·        سیاوش در شعری، فرزند ژنده پوش توده را (بچه کلاع) را تصویر می کند که عمال طبقه حاکمه دستگیر کرده اند و به زندان می برند و سیاوش در آن شعر، بسان کلاغ فریاد می کشد.

·        دهه ها قبل از سیاوش، ابوالقاسم لاهوتی ـ شاعر سلحشور پرولتاریا ـ  همین صحنه را تصویر کرده است:


ابوالقاسم لاهوتی
وحدت و تشکیلات
(۱۹۲۴) 
سرچشمه:
صفخه فیسبوک مسعود دلیجانی
 
·        ﺳﺮ و رﻳﺸﻲ نتراشیده و رخساری زرد
·        زرد و باریک ، چو نِی
·        سفره ای کرده حمایل، ﭘﺘﻮﻳﻲ بر سرِ دوش
·        ژنده ای بر تن وی
·        کهنه پیچیده به پا، چون که ندارد پاپوش
·        بر سرِ جادۀ ری

·        چند قزاق سوار از پی اش ـ آلوده به گرد ـ

·        دست ها بسته ز پس، ﭘﺎی ـ ﭘﻴﺎﺩﻩ، ﺑﻴﻤﺎﺭ
·        که رَوَد اینهمه راه،
·        مگر آن مرد قوی همّتِ صاحب مسلک
·        که شناسد ره و چاه.

·        خسته بُد
·        گرسنه بُد
·        لیک نمی خواست کمك
·        ﻧﻪ ز ﺷﻴﺦ و ﻧﻪ ز ﺷﺎﻩ
·        بجز از فعله و دهقان نه به فکر دیّار

·        از سواران مسلح ، یکی آمد به سخن
·        که دلش سوخت به او:
·        «آخر ای شخص گنهکار،»  چنین گفت به وی
·        «گنهت چیست؟ بگو!»

·        بندی از لفظ «ﮔﻨﻬﻜﺎر»، بر آشفت به وی:
·        «گنه ام این، که من از عائلۀ رنجبرم
·        زادۀ رنجم و پروردۀ دستِ زحمت
·        نسلم از ﻛﺎﺭگران.
·        حرف من این، که چرا کوشش و زحمت از ما ست
·        حاصلش از دگران؟

·        این جهان یکسره از فعله و دهقان بر پا ست
·        نه که از مفتخوران.
·        غیر از این، من ز گناهِ دگری بی خبرم.»

·        دگری گفت که گویند تو آشوب کنی
·        ضدِ قانون و وطن
·        دشمن شاهی و بی دینی و دهری مذهب.
·        جنگجو، فتنه فکن!
·        پرده از کار برانداز و مپیچان مطلب.  
·        راست می گوی به من،
·        تو مگر عاشق حبس و کتک و تبعیدی؟»

·        «تندتر می دوی از من، اگر آگاه شوی»،
·        دادش اینگونه جواب
·        «اﻳﻦ ﺯﻣﺎﻥ، دﻭﻟﺖ و ﺩﻳﻦ آلت اشراف بُوَد
·        رنجبر، لُخت و کباب
·        سگِ خان با جُلِ مخمل
·        بگو انصاف بود؟
·        خانۀ جهل خراب

·        حیله است این سخنان
·        کاش که می فهمیدی،
·        این عبارات مُطلا، همه موهومات است
·        بندِ راهِ فقرا.

·        چیست قانون کنونی، خبرت هست از این؟
·        حکم محکومی ما.

·        بهر آزاد شدن ـ در همۀ روی زمین ـ  
·        از چنین ظلم و شقا
·        چارۀ رنجبران، وحدت و تشکیلات است.»  

پایان
ویرایش از تارنمای دایرة المعارف روشنگری
ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر