میرزا علی معجز
(1252 ـ 1313)
(1873 ـ 1934)
رسول پیگیر هومانیسم، رنسانس و روشنگری
ویرایش، ترجمه و تحلیل از
میمحا نجار
بیر
جوانین من ـ دونن ـ گوردیم جیبینده یوز تومن
ایندی
بیر دیناری یوخ، باعث قومار اولسون گرک
واعظ
بی مدرکین باشی نه قدر زنده دور
کنج
غربتده، جوانلار اختیار اولسون گرک
·
معنی تحت اللفظی:
·
در جیب جوانی دیروز، صد تومان دیدم.
·
امروز اما دیناری حتی ندارد.
·
این وضع دال بر قماربازی او باید
باشد.
·
تا زمانی که سر ملای بی
شعور سلامت است، جوان های کشور باید در کنج غربت بسر برند.
1
بیر
جوانین من ـ دونن ـ گوردیم جیبینده یوز تومن
ایندی
بیر دیناری یوخ، باعث قومار اولسون گرک
·
معجز در این بیت شعر از فقدان امکانات
اشتغال، از علافی جوانان و نهایتا از قماربازی آنان انتقاد می کند.
·
فقدان امکانات آموزشی و پرورشی،
سطح نازل توسعه نیروهای مولده را به دنبال می آورد.
·
سطح نازل توسعه نیروهای مولده، جامعه
را در ذلت مادی، فکری و فرهنگی میخکوب می
کند و برای جوانان راهی جز خودستیزی از طریق پناه بردن به قمار و الکل و مواد مخدر
و غیره نمی ماند.
2
بیر
جوانین من ـ دونن ـ گوردیم جیبینده یوز تومن
ایندی
بیر دیناری یوخ، باعث قومار اولسون گرک
·
کودکان و جوانان و زنان در کانون
توجه شاعر روشنگری قرار دارند:
الف
·
دلیل توجه جدی او به کودکان و
جوانان، این است که کودکان و جوانان نسل آتی جامعه را تشکیل می دهند و کوتاهی در آموزش
و پرورش و اشتغال آنان جامعه را بی فردا و بی دورنما می سازد و پیشاپیش زنده به
گور می کند.
ب
·
دلیل توجه جدی او به زنان، این است
که زنان مربی مادی، روحی و روانی نسل آتی جامعه
اند.
·
ممانعت از آموزش و پرورش زنان، جامعه
را از ریشه به آتش می کشد و نابود می سازد.
·
زنانی که قادر به تمیز «هر» از «بر»
نیستند، اصلا لیاقت مادر شدن ندارند.
·
چنین مادرانی نمی توانند مربی نسل
اتی جامعه باشند.
·
انتقادات شاعر روشنگری، همچنان و
هنوز فعلیت (اکتوئالیته) دارند.
·
همین انتقادات را همین امروز هم می
توان کرد و باید کرد.
3
واعظ
بی مدرکین باشی نه قدر زنده دور
کنج
غربتده، جوانلار اختیار اولسون گرک
·
معجز در این بیت شعر، دوباره
جوانان کشور را در کانون توجه خود قرار می دهد که به سبب سطح نازل توسعه نیروهای
مولده و فقدان امکانات اشتغال و امرار معاش، آواره دیار غربت می شوند.
·
این بدان معنی است که او جوانان
کشور را بر سر دو راهی زیر می بیند:
الف
·
در وطن ماندن و پوسیدن.
·
در وطن ماندن و علاف گشتن.
·
در وطن ماندن و به منجلاب لومپنیسم
(قمار و اعتیاد و الواطی و لاتی و ولگردی و لاشخوری) افتادن.
ب
·
فرار از وطن و در ذلت دیار غربت
زیستن و نیروی کار مادی و روحی و روانی خود را هدر دادن.
4
واعظ
بی مدرکین باشی نه قدر زنده دور
کنج
غربتده، جوانلار اختیار اولسون گرک
·
معجز دلیل این عقب ماندگی و ذلت مادی،
فکری و فرهنگی را در واعظ بی مدرک می بیند.
·
منظور او از واعظ بی مدرک اما
چیست؟
5
·
مفهوم واعظ بی مدرک در فلسفه معجز،
نتیجه تجرید فکری روحانیت شیعی است.
·
روحانیت در جامعه فئودالی، ارگان و
اوتوریته ای است که در آن واحد، دو فونکسیون تعیین کننده به عهده دارد:
الف
·
روحانیت جزء لاینفک طبقه حاکمه فئودالی
است.
·
روحانیت صاحب املاک، مستغلات،
اراضی، رعایا و غیره است.
·
روحانیت جزو طبقه حاکمه فئودالی است.
ب
·
دین و مذهب اما یکی از عناصر بسیار
مهم ایده ئولوژی فئودالیسم است که توسط همین روحانیت تبلیغ می شود و توده گیر می
شود.
·
دین و مذهب ببرکت تلاش بی امان
روحانیت، در جامعه توده ای می شود.
·
دین و مذهب در واقع، ایده ئولوژی طبقه
حاکمه فئودال است که توسط روحانیت و دولت به توده دیکته و حتی تحمیل می شود.
6
واعظ
بی مدرکین باشی نه قدر زنده دور
کنج
غربتده، جوانلار اختیار اولسون گرک
·
معجز در این بیت شعر، روحانیت را به
مثابه تجسم دیالک تیک زیربنای اقتصادی و
روبنای ایده ئولوژیکی باعث آوارگی جوانان می داند.
·
حق هم دارد.
·
روحانیت همیشه و همه جا نقش و فونکسیون
دوگانه ایفا می کند:
·
فونکسیون اقتصادی از سوئی و فونکسیون
ایده ئولوژیکی از سوی دیگر.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر