۱۳۹۴ بهمن ۱۷, شنبه

سیری در جفنگی از یورگن هابرمس (3)


تأملی از
ربابه نون

نظرتان راجع به  حوزه خصوصی و عمومی چیست؟
ﺣﻮﺯﻩ ﻋﻤﻮﻣﻲ ﮐﻪ ﻫﺎﺑﺮﻣﺱ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺻﺤﺒﺖ ﻣﻲ ﮐﻨﺪ ﺣﺪ ﻭﺍﺳﻂ ﻣﻴﺎﻥ
ﺩﻭﻟﺖ ﺭﺳﻤﻲ (ﺍﻗﺘﺪﺍﺭ ﻋﻤﻮﻣﻲ )
ﮐﻪ ﺑﺮ ﺍﺑﺰﺍﺭ ﺍﻋﻤﺎﻝ ﺧﺸﻮﻧﺖ ﮐﻨﺘﺮﻝ ﺩﺍﺭﺩ
ﻭ ﺣﻮﺯﻩ ﺧﺼﻮﺻﻲ ﺍﺳﺖ
ﻭ ﮐﺎﺭﮐﺮﺩ ﻓﻌﺎﻝ ﺍﺟﺘﻤﺎﻋﻲ ﺁﻥ ﻭﺍﺑﺴﺘﻪ ﺑﻪ ﺗﻤﺎﻳﺰ ﻗﻄﻌﻲ ﻭ ﺟﺪﺍﻳﻲ ﺍﻳﻦ ﺩﻭ ﺣﻮﺯﻩ ﺍﺳﺖ.

1
حلقه دولت  
حلقه حوزه عمومی
حلقه حوزه خصوصی

·        علامه بی آنکه به روی خود حتی بیاورد، دولت را، یعنی بزعم او، دستگاه اقتدار حوزه عمومی را در جایگاهی بمراتب بالا تر از عموم می نشاند.

الف
·        این بدان می ماند که کسی دولت فئودالی را تجسم اقتدار رعایا و اشرفیت و پیشه وران و تجار  غیره جا بزند و بالا تر از آنها بنشاند و بعد این ملغمه طبقاتی از رعیت تا اشرافیت را حلقه واسط و رابط میان دولت و آحاد ملت جا بزند.

ب
·        این ضمنا به زبان ساده تر، بدان می ماند که کسی سگ گله را بالاتر از چوپان و گاو نر را بالاتر از دهقان بنشاند.

·        این بلحاظ فلسفی ـ اسلوبی به معنی وارونه سازی دیالک تیک سوبژکت و وسیله است است.
·        این به معنی بسط و تعمیم دیالک تیک سوبژکت و وسیله به شکل دیالک تیک چوپان و سگ گله و یا به شکل دیالک تیک گاو نر و دهقان و وارونه سازی آن است.
·        یعنی به معنی هیچکاره قلمداد کردن سوبژکت (چوپان و دهقان)  و نسبت دادن نقش تعیین کننده به وسیله (سگ گله و گاور نر)  است.

2
از دید ﻫﺎﺑﺮﻣﺱ
ﺣﻮﺯﻩ ﻋﻤﻮﻣﻲ ﺣﺪ ﻭﺍﺳﻂ ﻣﻴﺎﻥ
ﺩﻭﻟﺖ ﺭﺳﻤﻲ (ﺍﻗﺘﺪﺍﺭ ﻋﻤﻮﻣﻲ )
ﻭ ﺣﻮﺯﻩ ﺧﺼﻮﺻﻲ ﺍﺳﺖ.

·        از تار و پود این جفنگ، بیگانگی با تفکر منطقی می تراود:

الف
·        حوزه عمومی به بیان فلسفی یعنی عام.
·        عام نتیجه تجرید عناصر منفرد هر سیستم است.
·        مفهوم عام درخت به عنوان مثال، نتیجه تجرید سرو و صنوبر و سپیدار و بید و غیره (منفرد) است.

ب
·        حوزه عمومی ادعائی علامه، نتیجه ی تجرید فکری همه اعضای اتم واره جامعه (آحاد ملت) است.
·        مفهوم حوزه عمومی نتیجه تجرید فکری همه اعضای همه اقشار و طبقات اجتماعی مشخص جامعه است.

ت
·        علامه امپریالیسم، حوزه عمومی (عام) را حلقه رابط میان دولت (به زعم او، تجسم اقتدار عمومی) و آحاد ملت (حوزه خصوصی) قلمداد می کند.
·        این بدان می ماند که کسی گله (حوزه عمومی)  را حلقه واسط میان سگ (دولت)  و چوپان (صاحب و یا صاحبان گله، حوزه عمومی)  قلمداد کند.

3
شلر
ﺣﻮﺯﻩ ﻋﻤﻮﻣﻲ ﮐﻪ ﻫﺎﺑﺮﻣﺱ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺻﺤﺒﺖ ﻣﻲ ﮐﻨﺪ
ﺣﺪ ﻭﺍﺳﻂ ﻣﻴﺎﻥ
ﺩﻭﻟﺖ ﺭﺳﻤﻲ (ﺍﻗﺘﺪﺍﺭ ﻋﻤﻮﻣﻲ )
ﮐﻪ ﺑﺮ ﺍﺑﺰﺍﺭ ﺍﻋﻤﺎﻝ ﺧﺸﻮﻧﺖ ﮐﻨﺘﺮﻝ ﺩﺍﺭﺩ
ﻭ ﺣﻮﺯﻩ ﺧﺼﻮﺻﻲ ﺍﺳﺖ
ﻭ ﮐﺎﺭﮐﺮﺩ ﻓﻌﺎﻝ ﺍﺟﺘﻤﺎﻋﻲ ﺁﻥ
 ﻭﺍﺑﺴﺘﻪ ﺑﻪ ﺗﻤﺎﻳﺰ ﻗﻄﻌﻲ ﻭ ﺟﺪﺍﻳﻲ ﺍﻳﻦ ﺩﻭ ﺣﻮﺯﻩ ﺍﺳﺖ.

·        معنی تحت اللفظی:
·        فونکسیون حوزه عمومی به تمایز قطعی و جدائی دولت از حوزه خصوصی وابسته است.

·        اگر این سخن علامه را با  مفاهیم تعریف شده بیان داریم، به شرح زیر خواهد بود:
·        فونکسیون جامعه، بسته به جدائی قطعی دولت از آحاد ملت است.
·        هدف و آماج طبقاتی و اصلی علامه امپریالیسم تحریف چند باره ی دیالک تیک فرد و جامعه است:

4
فرد

·        علامه امپریالیسم، فرد را و به عیارت روشن تر، اعضای جامعه را، مهره واره تصور و تصویر می کند.
·        بدین طریق، جامعه نه از افراد متعلق به طبقات اجتماعی مختلف و متفاوت و متضاد، بلکه از مهره های همگون و مشابه تشکیل می یابد.

5
فرد

·        ترفند بعدی علامه کشیدن دیوار چین، میان اعضای جامعه و دولت است:
·        هدف و آماج او اشاعه اوتوپی «تمایز قطعی و جدائی» اعضای جامعه از دولت طبقه حاکمه است.

·        ایراد منطقی و تجربی این اوتوپی «تمایز قطعی و جدائی» اما کجا ست؟

6
فرد

·        عوام وارگی و عوامفریبی علامه اولا این است که نمی داند و یا وانمود می کند، که دولت، دولت بخشی از این اعضای جامعه نیست.
·        یعنی دولت، دولت طبقه حاکمه نیست.

·        او چنین وانمود می کند که دولت ارگانی بی طرف و خنثی، ماورای اجتماعی و ماورای طبقاتی  است.
·        بزعم او در چشم دولت، فقیر و غنی، شاه و گدا یکی است.
·        دولت برخورد و رفتار واحدی با کارگر و بورژوا، برده و رعیت و کلفت و کنیز و نوکر و غلام و اشرافیت بنده دار و فئودال و روحانی دارد.

7
فرد

·        تفاوت ظاهری دولت بورژوائی با دولت های برده داری و فئودالی و امروزه فوندامنتالیستی نیز همین جا ست:
·        دولت برده داری و فئودالی و فوندامنتالیستی در کسوت خوانین و سلاطین و فقها، مرئی و ملموس است.
·        خان و سلطان و ولی فقیه و اجامرشان اعضای جامعه را در ملأ عام شلاق و حتی گردن می زنند.

·        اما در دولت بورژوائی، اعضای نامطلوب را بازداشت، محاکمه، زندانی و در صورت لزوم اعدام می کنند.
·        برای عوامفریبی حتی یکی از عالی ترین نمایندگان طبقه حاکمه را افشا و رسوا و دادگاهی و در صورت لزوم زندانی  می کنند.
·        نمونه وطنی این عوامفریبی بورژوائی را در محاکمه فرمال مظفرالدین شاه پس از انقلاب بورژوائی مشروطه و عذرخواهی او دیده ایم و یا خوانده ایم.
·        ایده ئولوژی طبقه حاکمه بورژوائی، دولت را ارگانی فرا طبقاتی، یعنی ارگانی شناور بر فراز طبقات اجتماعی، یعنی ارگانی بی طبقه به خورد خلایق می دهد.

8


جدائی قطعی دولت از حوزه خصوصی

·        علامه امپریالیسم جدائی دولت از جامعه را به شکل اوتوپی «تمایز قطعی و جدائی» دولت از حوزه خصوصی ایدئالیزه می کند و تا حد نسخه نجات ارتقا می دهد و به شعار رهایش اجتماعی مبدل می سازد.

·        دولت بدین طریق و با این ترفند اصلا دولت نیست.
·        ارگان بطور قطعی متمایز و جدا از طبقات اجتماعی، نه، می تواند وجود داشته باشد و نه، می تواند نام دولت به خود نهد.

·        چنین دولت مطلقا جدا از اعضای جامعه، فقط می تواند دولت اجنه و ملائکه و اشباح و شیاطین باشد.

9
جدائی قطعی دولت از حوزه خصوصی

·        علامه فراموش می کند که عناصر همه ارگان های ریز و درشت دولتی را اعضای وابسته به طبقات اجتماعی مختلف تشکیل می دهند.
·        سربازان هر ارتش دولت بورژوائی، فرزندان توده های مولد و زحمتکش اند.
·        افسران عالی رتبه هر ارتش دولت بورژوائی، فرزندان طبقات اجتماعی ممتاز (اشرافیت بنده دار و فئودال و روحانی و بورژوا) هستند.
·        فرزندان زحمتکشان شهر و ده که نمی توانند رئیس دادگاه و ژنرال ارتش باشند.

10
شلر
ﺣﻮﺯﻩ ﻋﻤﻮﻣﻲ ﮐﻪ ﻫﺎﺑﺮﻣﺱ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺻﺤﺒﺖ ﻣﻲ ﮐﻨﺪ
ﺣﺪ ﻭﺍﺳﻂ ﻣﻴﺎﻥ
ﺩﻭﻟﺖ ﺭﺳﻤﻲ (ﺍﻗﺘﺪﺍﺭ ﻋﻤﻮﻣﻲ )
ﮐﻪ ﺑﺮ ﺍﺑﺰﺍﺭ ﺍﻋﻤﺎﻝ ﺧﺸﻮﻧﺖ ﮐﻨﺘﺮﻝ ﺩﺍﺭﺩ
ﻭ ﺣﻮﺯﻩ ﺧﺼﻮﺻﻲ ﺍﺳﺖ
ﻭ ﮐﺎﺭﮐﺮﺩ ﻓﻌﺎﻝ ﺍﺟﺘﻤﺎﻋﻲ ﺁﻥ
 ﻭﺍﺑﺴﺘﻪ ﺑﻪ ﺗﻤﺎﻳﺰ ﻗﻄﻌﻲ ﻭ ﺟﺪﺍﻳﻲ ﺍﻳﻦ ﺩﻭ ﺣﻮﺯﻩ ﺍﺳﺖ.

·        کارکرد حوزه عمومی وابسته به تمایز قطعی و جدائی حوزه خصوصی از دولت است.
·        اگر بخواهیم این سخن را با  مفاهیم علمی تبیین داریم، باید بگوییم فونکسیون افکار عمومی و یا شعور اجتماعی حاکم، بسته به جدائی دولت از جامعه است.
·        در این جمله نیز چندین تحریف گنجانده شده است:

الف
·        دولت قطعا متمایز و جدا از جامعه، دستگاه فشار و تجسم «اقتدار بخش عمومی» جا زده شده است.
·        به عبارت دیگر، دولت تجسم مادی افکار عمومی جا زده شده  است.
·        در اوتوپی علامه امپریالیسم، جامعه (حوزه خصوصی) با دولت  قطع رابطه می کند، ولی این مانع آن نمی شود که دولت تجسم مادی افکار عمومی همان جامعه باشد.
·        وقتی از تهی کردن اعضای جامعه از ماهیت طبقاتی شان سخن می رود، منظور همین است.
·        دولت بزعم علامه، تجسم روح جامعه است.
·        تجسم حوزه عمومی است که نتیجه تجرید حوزه خصوصی است.
·        دم خروس حقیقت عینی حالا خودنمائی می کند:

ب
·        افکار عمومی اما شعور اجتماعی حاکم است و شعور اجتماعی حاکم، شعور طبقه حاکمه است.
·        اگر دست به ریشه این اندیشه علامه امپریالیسم ببریم، باید بگوییم دولت تجسم اقتدار طبقه حاکمه است.
·        دولت دستگاه دفاع از حاکمیت طبقه حاکمه است.
·        دولت وسیله حل قهر آمیز تضادهای طبقاتی شعله ور در جامعه به نفع طبقه حاکمه است.

ت

ﺣﻮﺯﻩ ﻋﻤﻮﻣﻲ ﮐﻪ ﻫﺎﺑﺮﻣﺱ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺻﺤﺒﺖ ﻣﻲ ﮐﻨﺪ
ﺣﺪ ﻭﺍﺳﻂ ﻣﻴﺎﻥ
ﺩﻭﻟﺖ ﺭﺳﻤﻲ (ﺍﻗﺘﺪﺍﺭ ﻋﻤﻮﻣﻲ )
ﮐﻪ ﺑﺮ ﺍﺑﺰﺍﺭ ﺍﻋﻤﺎﻝ ﺧﺸﻮﻧﺖ ﮐﻨﺘﺮﻝ ﺩﺍﺭﺩ
ﻭ ﺣﻮﺯﻩ ﺧﺼﻮﺻﻲ ﺍﺳﺖ
ﻭ ﮐﺎﺭﮐﺮﺩ ﻓﻌﺎﻝ ﺍﺟﺘﻤﺎﻋﻲ ﺁﻥ
 ﻭﺍﺑﺴﺘﻪ ﺑﻪ ﺗﻤﺎﻳﺰ ﻗﻄﻌﻲ ﻭ ﺟﺪﺍﻳﻲ ﺍﻳﻦ ﺩﻭ ﺣﻮﺯﻩ ﺍﺳﺖ.

·        بزعم علامه اگر رابطه جامعه با دولت بطور قطعی قطع شود، افکار عمومی بر جامعه حکومت خواهد کرد.
·        افکار عمومی تهی از وابستگی طبقاتی که دولت تجسم مادی اقتدار آن است و کنترلچی ابزار اعمال قهر است.

·        به فرمولبندی شیاد دقت باید کرد:
·        دولت کنترلچی ابزار اعمال قهر است و نه سوبژکت و عامل مطلق اعمال قهر.

·        وقتی در نئو اورلئان سیل آمد و در جنوب شهر حلبی آباد را آب گرفت، حلبی آبادی ها برای نجات از مرگ، به سوی شمال شهر اورلئان گریختند و دولت در هیئت قوه قهریه (پلیس و ارتش و لباس شخصی و غیره) همه را به گلوله بست و به زعم علامه شیاد امپریالیسم، ابزار اعمال قهر را کنترل کردد.

پ

ﻭ ﮐﺎﺭﮐﺮﺩ ﻓﻌﺎﻝ ﺍﺟﺘﻤﺎﻋﻲ ﺁﻥ (حوزه عمومی)  
 ﻭﺍﺑﺴﺘﻪ ﺑﻪ ﺗﻤﺎﻳﺰ ﻗﻄﻌﻲ ﻭ ﺟﺪﺍﻳﻲ ﺍﻳﻦ ﺩﻭ ﺣﻮﺯﻩ ﺍﺳﺖ.

·        هدف و آماج علامه امپریالیسم، تبلیغ اوتوپی حل تضادهای طبقاتی از طریق دیسکورس (بحث) است.
·        دولت نماینده همه اعضای جامعه و کنترلچی ابزار قهر جا زده می شود تا کارگر و سرمایه دار تضادهای طبقاتی خود را نه از طریق اعتصاب و انقلاب، بلکه از طریق بحث برابرحقوق بر سر میز گردی حل کنند.
·        علامه اسم آن را بحث فارغ از سلطه جا می زند.

·        در افریقای جنوبی چند ماه قبل تضاد طبقاتی کارگران معادن با سرمایه داران از طریق بحث فارغ از سلطه حل نشد و کارگران برای تهیه نان بخور و نمیر، دست به اعتصاب زدند و دولت کنترلچی ابزار اعمال قهر، کارگران را به گلوله بست.

·        هابرمس در جریان جنبش دانشجوئی در سال های 60 با دانشجویان بحث های فارغ از سلطه مفصلی داشته است و گزارشات شورانگیزی تحریر کرده است.
·        جالب است که مبلغ حل تضادهای اجتماعی از طریق بحث فارغ از سلطه، دانشجویان را در این بحث ها از هیولای دولت به وحشت افکنده است تا آرام گیرند.

·        تو کجائی تا شویم ما چاکرت؟

 پایان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر