جمعبندی از
میمحا نجار
ستاره
·
تحلیل تو از روابط میان انسانی بد نیست.
·
ولی خالی از ایراد نیست.
سار
·
کجای تحلیل من ایراد داشت؟
·
من گفتم:
·
«یکی از فرم های روابط خود پو، احساس مبتنی بر دیالک تیک عشق و
نفرت و یا مهر و کین است.»
ستاره
·
اتفاقا ایراد تنها در همین جمله تو ست:
·
دیالک تیک عشق و نفرت بطور خودپو، بطور غریزی ـ ژنه تیکی
و غیره تشکیل می شود.
·
اما دیالک تیک مهر و کین، روندی مبتنی بر شناخت است و
لذا تدریجی و زمانگیر است و خودپو نیست.
·
دیالک تیک دوستی و دشمنی که تو تشکیلش را بدرستی جزو
روندهای مبتنی بر آگاهی، مبتنی بر حساب و کتاب و برنامه ریزی محسوب داشتی، فرمی از
بسط و تعمیم همین دیالک تیک مهر و کین است.
·
بقیه تحلیلت خالی از ایراد بود.
سار
·
آره.
·
حق با تو ست.
·
من هم به دنبال دیالک تیکی می گشتم که دیالک تیک دوستی و
دشمنی، فرمی از بسط و تعمیم آن باشد.
·
تشکیل دوستی (و یا دشمنی) اما خیلی بحث انگیز است.
·
مرا دیری است، این سؤال به خود مشغول می دارد که چرا
دوست یابی اینقدر دشوار است.
·
من سی سال است که دربدر به دنبال دوست می گردم و همچنان
و هنوز می گردم.
·
چرا چنین است؟
·
چرا مثلا صد سال قبل به این دشواری نبود؟
ستاره
·
آره.
·
حق با تو ست.
·
برای پاسخ به این سؤال، باید از خود پرسید:
·
پیش شرط تشکیل دوستی (و یا دشمنی) میان دو نفر
چیست؟
سار
·
پیش شرط تشکیل دوستی (و یا دشمنی) میان دو نفر، شناخت
همدیگر و کشف وجوه مادی و فکری و اخلاقی و کلا ایده ئولوژیکی مشابه (و یا متضاد)
است.
ستاره
·
خوب داشتن این چیزها به معنی داشتن چیست؟
سار
·
به معنی داشتن همان چیزی است که پتزه تینو می جست:
·
هویت فردی.
·
شخصیت فردی
ستاره
·
آره.
·
ولی کسب هویت و شخصیت فردی، منوط و وابسته به چیست؟
سار
·
وابسته به آشنایی با شعور طبقاتی خویش است.
ستاره
·
خوب اگر بشریت از بدو تولد، بطور سیستماتیک، سنجیده و
برنامه ریزی شده سلب خرد شود، چی؟
سار
·
انسان سلب خرد شده، عملا و پیشاپیش سلب شخصیت و هویت شده
است.
ستاره
·
آره.
·
ولی از کجا می دانی؟
سار
·
تمامی سخن لئو لیونی در قصه پتزه تینو همین است:
·
هویت نه به تنهائی، نه به صورت ناب، خالص، بی غل و غش،
محض و مطلق، بلکه در رابطه دیالک تیکی با تفاوت تشکیل می شود:
·
دیالک تیک هویت و تفاوت.
ستاره
·
آره.
·
جواب سؤال تو دقیقا در همین دیالک تیک تفاوت و هویت است.
·
خوب.
·
اگر کسی سلب هویت شود، چه بلائی بر سرش نازل می
شود؟
سار
·
بگذار به توصیه لنین، مسئله را در پله عام تری حل کنیم:
·
اگر قطبی از اقطاب دیالک تیکی حذف شود، دیالک تیک مربوطه
منحل می شود و فرو می پاشد:
·
اگر فرم چیزی تخریب و حذف شود، محتوای آن نیز نابود می
گردد.
·
چون در این صورت، دیالک تیک فرم و محتوا فرو می پاشد تا
دیالک تیک دیگری تشکیل شود.
·
مثلا اگر آب لیوان را خالی کنی، دیالک تیک لیوان و آب
(دیالک تیک فرم و محتوا) هم حل می شود و منحل می شود.
·
انگاه آب فرم دیگری کسب می کند.
·
مثلا گودالی را، کاسه ای را، معده ای را به عنوان فرم و
قالب خویش کسب می کند.
·
لیوان هم محتوای دیگری از خویشتن خویش، از مولکول های
سیلیسیوم کسب می کند.
·
درست به همان سان که اگر پوست پیازی را بگیری، لایه رویی
فونکسیون فرم را به عهده می گیرد و الی اخر.
ستاره
·
نتیجه؟
سار
·
نتیجه اینکه اگر بشریت سلب هویت شود، تفاوت فی مابین هم
مضمحل می گردد:
·
آنگاه همه مثل هم می شوند.
ستاره
·
آره.
·
ولی چی می شوند؟
سار
·
همان چیزی می شوند که فروغ فرخزاد گفته است، بی آنکه
خودش به عمق و عظمت اندیشه اش و دلیلش پی برده باشد:
آیا شما که صورت تان را
در سایه ی نقاب غم انگیز زندگی
مخفی نموده اید،
گاهی به این حقیقت یأس آور اندیشه می کنید
که زنده های امروزی
چیزی به جز تفاله ی یک زنده نیستند؟
ستاره
·
جواب سؤال خودت را خودت دادی:
·
تفاله ها و یا زباله ها نه هویت دارند و نه تفاوتی با
یکدیگر دارند.
·
دیالک تیک تفاوت و هویت زباله ها و تفاله ها فروپاشیده
است.
·
انسان زباله واره گشته نه لیاقت آن را دارد که کسی با او
دوست شود و نه خود او ظرفیت و توان دوستی با کسی را دارد.
·
روسپی چه نر و چه زن دیگر نمی تواند دوستیابی کند.
·
دلیل عمر کوتاه ازدواج ها همین جا ست.
·
فکر می کنی، طبقه حاکمه امپریالیستی چگونه و به چه
ترفندی به زباله سازی بشریت نایل آمده است؟
سار
·
فوندامنتالیسم شیعی در این سی و چند سال همان کاری را که
طبقه حاکمه امپریالیستی در مقیاس جهانی انجام می دهد، در مقایس ملی انجام داده است.
ستاره
·
چه کرده است و چگونه کرده است؟
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر