۱۳۹۴ بهمن ۱۴, چهارشنبه

سفری ـ نظری ـ ابراز نظری ـ گذری (244)

 
جمعبندی از
مسعود بهبودی
 
لطفا از بحث خارج نشوید.

1
مسئله مرکزیت فلسفه (خرد) در حزب کمونیست است.

2
حزب کمونیست باید حزبی فلسفی باشد.

3
بیهوده نیست که ارانی
هزار سال قبل
با آموزش ماتریالیسم دیالک تیکی شروع به کار می کند.

4
کیانوری که سهل است
جوانشیر هم سواد فلسفی ندارد.

5
ما تعدادی از آثار طبری را هم تحلیل کرده ایم
اینها
ـ در بهترین حالت ـ
نمایندگان استالینیسم هستند.

6
درکی سطحی و مکانیکی از مارکسیسم ـ لنینیسم دارند.

7
اشتباهات اینها بیهوده نبوده اند.

8
شما جزو دوستان فیسبوکی ما هستید
می توانیم هر اثری از هر کس را که بخواهید
با هم تحلیل کنیم .
در ادبیات شرق و غرب
مفاهیمی در این زمینه تشکیل شده اند.
از آن جمله اند:
عاشق / معشوق
آشنا
دوست
رفیق

1
چه تعریفی از اینها هست؟

2
چه فرق، تفاوت و تضاد
بین شان هست؟

3
آشنایی
به همین روابط دیر آشنا اطلاق می شود
که بر شناختتی سطحی، سست، سرسری، تردید آمیز و تصادفی اطلاق می شود.

4
تفاوت همنشینی (معاشرت) با دوستی
از زمین تا کهکشان است.

5
تو اول بگو دوستی یعنی چی؟

6
ضمنا بگو، چرا امروزه دوستیابی تقریبا محال گشته است؟

فیلسوف معاصر بریتانیایی
ـ هوبس باوم ـ
به درستی می گوید:

1
کسی که گذشته را فراموش کند، نادیده بگیرد و زیر پا بگذارد
مجبور می شود که در زمان حال دایم بسر برد.

2
یعنی از داشتن آینده محروم می شود.

3
چون آینده بر اساس نفی دیالک تیکی گذشته
ساخته می شود.

4
نفی دیالک تیکی
یعنی حفظ و توسعه ی جنبه های مثبت
و حذف جنبه های منفی
افلاطون نماینده ایدئالیسم عینی بوده است.

1
شاگرد علامه اش
ـ ارسطو ـ
و بویژه دموکریت نماینده ماتریالیسم بوده اند
و غول های بزرگی چون هراکلیت و غیره حتی دیالک تیک خودپو (نه ئیف) را نمایندگی می کردند.

2
حقیقت سیر تاریخی خود را طی کرده است.

3
با پیشرفت علم و فن
شناخت حقیقت عینی تسهیل شده است.

4
ما چیزی راجع به تاریخ 2500 ساله عربستان و غیره نمی دانیم
و بهتر است که ابراز نظر نکنیم.

5
مبارزه بین حقیقت و باطل
ولی به قدمت عمر بشری است
و کماکان ادامه دارد.

6
خردستیزی (ایراسیونالیسم) رایج
با نمایندگانی چون شوپنهاور و شاگردش نیچه و فلسفه بورژوائی واپسین و معاصر و فاشیسم و ناسیونال ـ سوسیالیسم و فوندامنتالیسم
در مبارزه بر ضد خرد و حقیقت و دیالک تیک تأسیس یافته است
و یکه تاز میادین جهان است.
همه شکست ها در همه روابط
به همین سان
و
به همین دلیل
صورت می گیرند:

1
هر عشقی یکطرفه می ماند.

2
از عشق مادر ـ پدر به فرزند بگیر و برو تا سرت به سنگ واقعیت بخورد
و
دریابی

3
یکجانبگی عشق امری ماهوی است.

4
یعنی در خود عشق است.

5
چون عشق
در غیاب خرد
و یا
حتی در طرد و تبعید خرد اندیشنده
تشکیل می شود.

6
عشق علل ژنه تیکی ـ غریزی و غیره دارد.

7
تفاوت و تضاد دوستی با عشق
همین جا ست:

الف
دوستی بر خلاف عشق
آگاهانه صورت می گیرد

ب
عشق ولی بطور جبری، جرقه آسا، ناگهانی چیره می شود

ت
دست و پای آدمی بسته می ماند
و نیروی ژنه تیکی و غریزی غول آسایی
آن می کند که میلش می کشد
چه بسا بر خلاف میل خرد اندیشنده
آخر الزمان است:

1
عصر دجال ها ست

2
همه از دم منجی دروغین موعودند.

3
دیگر تمیز فاشیست از کمونیست
آسان نیست.

4
همه از دم
حرف واحدی را بر لب دارند.

5
تولید و بازتولید و تکثیر و توزیع انبوه جفنگ
کسب و کار همه علافان و عیاشان و اجامر و اوباش است.

6
حقیقت مطرود است و بی مشتری

7
کسی طالب اندیشه نیست.

8
همه از خرد تا کلان هوادار عکس اند.

قديما به کسي که به پات مي نشست ميگفتن:
وفادار
الان ميگن:
سيريش

1
طنز نطنز شیوا در شب یلدا:

2
پیش شرط نامگذاری چیزی
وجود آن چیز است.

3
 
الآن از این جور عجایب (وفا)
فقط در کره مریخ یافت می شود
یعنی در همان جا که
قرار است اجامر عیرانی
نماز جماعت بخوانند.


غزل سهرابی
 
هر شب چگونه با غم تو تا کند کسی؟
از دل چگونه مهر تو را وا کند کسی؟

رفتی ولی هنوز به سر ماجرای تو ست
با تو مباد، خواهش بی جا کند کسی

چون مردمی (بسان مردمک هستی) میان دو دیده، بگو چطور (چه سان؟)
از عمق چَشم های تو پروا کند کسی؟

خوابم به چشم نیست، مبادا تو را شبی
خواب آیدم به خواب، تماشا کند کسی

بسته هزار دل به یکی تار موی تو
ترسم، که عاقبت به دلت، جا کند کسی

ویرایش از تارنمای دایرة المعارف روشنگری
 
باور کردنی نیست، ولی واقعیت دارد.
غزل شاعر به تمام معنی است.
این شعر غزل واقعا غول آسا ست
فوق العاده زیبا ست.
هم بلحاظ فرم و ساختار شعر،
هم بلحاظ غنای فکری، تصوری، تصویری و تخیلی شاعر
و هم بلحاظ تسلط بی چون و چرای شاعر بر کلام
 
ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر