۱۳۹۴ بهمن ۱۵, پنجشنبه

سیری در جفنگی از یورگن هابرمس (1)



یورگن هابرمس (متولد 1929 دوسلدورف)
جامعه شناس و فیلسوف آلمانی
از نمایندگان تئوری انتقادی (مابعد مکتب فرانکفورت)
پیوند دهنده ماتریالیسم تاریخی با پراگماتیسم آمریکائی، با تئوری توسعه پیاگت و با روانکاوی فروید
از پیروان تئوری دیسکورس اخلاق و حقوق کارل اوتو اپل
نماینده تئوری عمل مبتنی بر بحث
از فلاسفه بورژوائی معاصر

جوایز دریافتی هابرمس
سال نام جایزه ها
1980 جایزه تئودور آدورنو
1985 جایزه خواهران شول
1986 جایزه گوتفرید ویلهلم لایب نیتس
1987 جایزه زورنینگ دانشگاه کوپنهاک
1995 جایزه کارل یاسپرس
1999 تئودور هویس
2001 جایزه صلح تجارت کتاب
2003 جایزه پرینس فون آستورین
2004 جایزه کیوتو (50 میلیون ین)
2004 جایزه افتخاری هولبرگ (5700000 یورو)
2005 جایزه هولبرگ (520 هزار یورو)
2006 جایزه برونو کرایسکی
2006 جایزه دولت نورد راین وستفالین
2008 جایزه اروپا (50 هزار یورو)

تأملی از
ربابه نون

شلر
نظرتان راجع به  حوزه خصوصی و عمومی چیست؟
ﺣﻮﺯﻩ ﻋﻤﻮﻣﻲ ﮐﻪ ﻫﺎﺑﺮﻣﺱ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺻﺤﺒﺖ ﻣﻲ ﮐﻨﺪ ﺣﺪ ﻭﺍﺳﻂ ﻣﻴﺎﻥ
ﺩﻭﻟﺖ ﺭﺳﻤﻲ (ﺍﻗﺘﺪﺍﺭ ﻋﻤﻮﻣﻲ )
ﮐﻪ ﺑﺮ ﺍﺑﺰﺍﺭ ﺍﻋﻤﺎﻝ ﺧﺸﻮﻧﺖ ﮐﻨﺘﺮﻝ ﺩﺍﺭﺩ
ﻭ ﺣﻮﺯﻩ ﺧﺼﻮﺻﻲ ﺍﺳﺖ
ﻭ ﮐﺎﺭﮐﺮﺩ ﻓﻌﺎﻝ ﺍﺟﺘﻤﺎﻋﻲ ﺁﻥ ﻭﺍﺑﺴﺘﻪ ﺑﻪ ﺗﻤﺎﻳﺰ ﻗﻄﻌﻲ ﻭ ﺟﺪﺍﻳﻲ ﺍﻳﻦ ﺩﻭ ﺣﻮﺯﻩ ﺍﺳﺖ.


·        برای تحلیل این جفنگ یورگن هابرمس، باید  مفاهیم او را مورد تأمل قرار داد:

الف
حوزه خصوصی

ب
حوزه عمومی

ت
دولت

پ
جدائی قطعی دولت از حوزه خصوصی

1
حوزه خصوصی

·         مفاهیم هر کس، شناسنامه ایده ئولوژیکی او محسوب می شوند.
·        از  مفاهیم هر کس می توان جایگاه اجتماعی و پایگاه طبقاتی او را تعیین کرد.
·        یورگن هابرمس یکی از ایدئولوگ های سرسپرده طبقه حاکمه امپریالیستی است.
·        او خود را نماینده مارکسیسم تحلیلی جا می زند تا بهتر بتواند ایده ئولوژی طبقه حاکمه را به حلق خلق بریزد.

·        برای کشف منظور علامه امپریالیسم باید از خود پرسید:
·        منظور از حوزه خصوصی چیست؟

2
حوزه خصوصی

·        ما هنوز فرصت تأمل روی افکار او را نداشته ایم.
·        اهل حدس و گمان هم نیستیم.
·        شاید با توجه به رابطه این مفهوم با  مفاهیم دیگر، بتوان به منظور علامه امپریالیسم پی برد.

3
حوزه عمومی

·        منظور علامه از مفهوم حوزه عمومی احتمالا افکار عمومی است.
·        علامه عملا دیالک تیک منفرد و عام را به شکل دوئالیسم حوزه خصوصی و حوزه عمومی بسط و تعمیم می دهد.
·        اگر با  مفاهیم مارکسیستی ـ لنینیستی بیندیشیم، به دیالک تیک جزء و کل (در ماتریالیسم دیالک تیکی) و به دیالک تیک فرد و جامعه (در ماتریالیسم تاریخی) می رسیم.   

4
دولت

·        منظور علامه امپریالیسم از دولت به اصطلاح رسمی در پارانتز افشا می شود:
·        دولت رسمی یعنی اقتدار عمومی.

·        سؤال این است که چرا علامه دولت را به صفت رسمی مزین می سازد؟

5
·        وقتی از عوامفریبی علامگان امپریالیستی و فوندامنتالیستی سخن می رود، منظور همین است:
·        علامه امپریالیسم با این صفت معصوم بی زیان و ضرر حداقل دو هدف دارد:

6
·        انکار غیر مستقیم و مستور ماهیت طبقاتی دولت را.
·        به عبارت دیگر، دولت طبقاتی با دولت رسمی ماستمالیزه می شود و سلب هویت می گردد.
·        خواننده و شنونده موعظه علامه، ماهیت طبقاتی دولت را فراموش می کند و به این نتیجه می رسد که دولت دو نوع است:
·        دولت رسمی و دولت غیر رسمی

7
·        دولت غیر رسمی اما چیست و چه هویت و ماهیت و تعریفی دارد؟
·        شاید جائی در آثار علامه این مرزبندی سوبژکتیو میان دولت رسمی و غیر رسمی سمبل شده باشد.
·        خواننده ولی مفهوم دولت مورد نظر علامه را می بلعد و می گذرد.

8
از دید ﻫﺎﺑﺮﻣﺱ
ﺣﻮﺯﻩ ﻋﻤﻮﻣﻲ ﺣﺪ ﻭﺍﺳﻂ ﻣﻴﺎﻥ
ﺩﻭﻟﺖ ﺭﺳﻤﻲ (ﺍﻗﺘﺪﺍﺭ ﻋﻤﻮﻣﻲ )
ﻭ ﺣﻮﺯﻩ ﺧﺼﻮﺻﻲ ﺍﺳﺖ

·        از این سخن علامه می توان دریافت، که ما در جامعه بشری با زنجیری سه حلقه ای سر و کار داریم:

الف
·        حلقه دولت که بیانگر اقتدار عمومی است.

ب
·        حلقه موسوم به حوزه عمومی

ت
·        حلقه موسوم به حوزه خصوصی


9

ﺩﻭﻟﺖ ﺭﺳﻤﻲ (ﺍﻗﺘﺪﺍﺭ ﻋﻤﻮﻣﻲ )

·        دولت بدین طریق و با این ترفند، خصلت طبقاتی خود را از دست می دهد و به دولت بی طبقه تبدیل می شود.
·        علامه امپریالیسم بدین طریق به جرگه ی علامگان حوزه های علمیه برده داری،  فئودالیسم و فوندامنتالیسم می پیوندد.
·        علامه امپریالیسم فقط باید عمامه ای گیر آورد و در مراسمی بسان تاجی بر سر نهد.

·        چون علامگان حوزه های علمیه هم از جامعه بی طبقه توحیدی سخن رانده اند و فراموش کرده اند.

10
·        وقتی از وحدت ایده ئولوژیکی بورژوازی واپسین (امپریالیسم) و برده داری واپسین و فئودالیسم واپسین سخن می رود، به همین دلایل است.
·        دولت در قاموس علامه امپریالیسم، نه دولت طبقاتی، نه دولت طبقه حاکمه، نه دولت اقلیت حاکم در جوامع طبقاتی و دولت اکثریت خلق در جوامع سوسیالیستی، بلکه بطور کلی و همیشه و همه جا، اقتدار عمومی است.
·        یعنی دولت اکثریت قریب به اتفاق مردم است.

·        یعنی هم دولت اشرافیت بنده دار و فئودال و روحانی و بورژوازی است و هم دولت برده ها و غلامان و کنیزان و رعایا و عمله ها و پرولتاریا و حتی دولت لومپن پرولتاریا (جنده ها، جاکش ها، جاسوس ها، جیبب برها، رهزن ها، زورگیرها، گداها، لات ها، لاشخورها و ولگردها)  ست.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر