۱۳۹۴ آذر ۱۷, سه‌شنبه

شعری از مهدی اخوان ثالث (۲)


«سگ‌ها و گرگ‌ها»

خروشد باد و بارد ـ همچنان ـ برف
ز سقف کلبه ی بی‌ روزن شب،
شبِ توفانیِ سردِ زمستان،
زمستانِ سیاهِ مرگ مرکب


آواز گرگ‌ها:

«زمین سرد است و برف آلوده و تر
هوا،  تاریک و توفان، خشمگین است

کشد – مانند سگ ها- باد، زوزه
زمین و آسمان با ما به کین است»


«شب و کولاکِ رعب انگیز و وحشی
شب و صحرای وحشتناک و سرما

بلای نیستی، سرمای پرسوز،
حکومت می کند بر دشت و بر ما.»


«نه، ما را گوشه ی گرمِ کنامی
شکافِ کوهساری، سرپناهی»

«نه حتی جنگلی کوچک، که بتوان
در آن آسود ـ بی‌ تشویش ـ گاهی.»


«دو دشمن در کمین ماست، دائم
دو دشمن می‌ دهد، ما را شکنجه:

برون، سرما،
درون، این آتش جوع (گرسنگی)
که بر ارکان ما افکنده پنجه.»


«و اینک، سومین دشمن که ناگاه
برون جست از کمین و حمله ور گشت.

سلاح آتشین، بی‌ رحم، بی‌ رحم
نه پای رفتن و نی جای برگشت.»


«بنوش، ای برف!
گلگون شو، برافروز
که این خون، خونِ ما بی‌ خانمان ها ست.

که این خون، خونِ گرگان گرسنه است
که این خون، خونِ فرزندان صحرا ست»


«در این سرما ـ  گرسنه، زخم خورده ـ
دویم ـ آسیمه سر ـ بر برف، چون باد

ولیکن عزت آزادگی را
نگهبانیم، آزادیم، آزاد.»


پایان
ویرایش از تارنمای دایرة المعارف روشنگری

۱ نظر:

  1. جز تحسین برشاعری که ریبا ریزش برف وزوزهبادوسگان را بفحریر کشیده چهمیتوان گفت دتشکر از شمکهانتخاب مناسبی میکنید

    پاسخحذف