اعظم کاشی
چرا سوبژكت تاريخ
در دوران برده دارى و فئوداليسم
اشرافيت برده دار واشرافيت فئودال بوده
و نه برده ها ودهقانان؟
تحلیلی از
شین میم شین
شین میم شین
برای پرهیز از خروج از موضوع پاسخ به سؤال مطروحه در بخش قبلی تحلیل را به بعد موکول می کنیم:
جناح مترقی و مدرن بورژوازی ایران در انقلاب بورژوائی سفید،
زیربنای جامعه
را تحول بخشید و مناسبات تولیدی (زیربنای اقتصادی) نیمه فئودالی ـ نیمه
بورژوائی را
با مناسبات تولیدی کاپیتالیستی جایگزین ساخت.
روبنای ایده ئولوژیکی را اما فقط تا حد بخور ـ نمیری تغییر داد.
اما چرا و به چه دلیل؟
روبنای ایده ئولوژیکی را اما فقط تا حد بخور ـ نمیری تغییر داد.
اما چرا و به چه دلیل؟
۱
یعنی به طبقه اجتماعی بی دورنمای تاریخی، بی فردا و ارتجاعی بدل شد.
سؤال اکنون این است که این سقوط دورنمایی ـ تاریخی چرا و به چه دلیل اوبژکتیو (عینی) و سوبژکتیو صورت می گیرد؟
۲
برای پاسخ به این پرسش به دیالک تیک بنیادی ماتریالیستی ـ تاریخی که ذکرش در بخش پیشین گذشت، نیاز مبرم هست: دیالک تیک نیروهای مولده ـ مناسبات تولیدی (زیربنای اقتصادی) ـ روبنای ایده ئولوژیکی
۳
در مثال کودک، اندام کودک رشد کرد و تنومند شد.
مراجعه کنید به هژمونی (سرکردگی)، نیروهای مولده، مناسبات تولیدی در تارنمای دایرة المعارف روشنگری
۴
مناسبات تولیدی (زیربنای جامعه) و یا کت و شلوار کودک، اما همان نظام برده
داری ماند و برای نیروهای مولده (اندام رشد یافته ی کودک) تنگ شد.عدم انطباق ویا ناهمخوانی نیروهای مولده با مناسبات تولیدی، جامعه برده داری را به بحران کشید و متزلزل ساخت.
بحران در زیربنای اقتصادی در آیینه دیالک تیکی روبنای ایده ئولوژیکی منعکس شد و به صورت جنگ اندیشه ها و اندیشمندان در آمد.
بدین طریق بحران اقتصادی دست در دست با بحران اجتماعی ـ ایده ئولوژیکی، جامعه برده داری را دستخوش تزلزل ساخت.
شورش توده های برده و حملات اقوام دیگر بر امپراطوری های برده داری گوژ بالا گوژ گشت و به تضعیف همه جانبه هژمونی اشرافیت برده دار منجر شد.
۵
در نتیجه، اشرافیت برده دار، سلب سوبژکتیویته می گردد و به اشرافیت برده دار ارتجاعی واپسین تبدیل می شود.
کت و شلوار کهنه به اندام کودک تنگ می شود و چه بسا اینجا و آنجا جر می خورد.
هم مناسبات تولیدی برده داری و هم اشرافیت برده دار به سدی در مقابل سیر تاریخ (پیشرفت جامعه) بدل می شوند که باید از میان برداشته شوند.
۶
اکنون در مقایس جهانی، دوران فئودالیسم آغاز می شود.
طبقه اجتماعی برده (بنده، غلام، کنیز و غیره) تبدیل به طبقه اجتماعی رعیت می شود.
سوبژکت تاریخ (اشرافیت فئودال) در این دوران تاریخی به ترویج و تحمیل مناسبات تولیدی فئودالی در مقیاس جهانی کمر می بندد.
جنگ های لاینقطع در این دوران ـ در تحلیل نهایی ـ آماجی جز جاروب کردن مناسبات تولیدی برده داری و بقایای مناسبات تولیدی اشتراکی آغازین ندارند.
این مسئله هم در آثار شکسپیر و در هم آثار شعرا و فلاسفه ایران از قبیل سعدی و حافظ و غیره بازتاب یافته اند.
اکنون سوبژکت انقلابی جدیدی وارد عرصه تاریخ می شود:
اشرافیت فئودالی ـ روحانی آغازین.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر