تحلیلی از
شین میم شین
چرا سوبژكت تاريخ
در دوران برده دارى و فئوداليسم
اشرافيت برده دار واشرافيت فئودال بوده
و نه برده ها ودهقانان؟
اعظم کاشی
شین میم شین
چرا سوبژكت تاريخ
در دوران برده دارى و فئوداليسم
اشرافيت برده دار واشرافيت فئودال بوده
و نه برده ها ودهقانان؟
اعظم کاشی
·
گاهی سؤال به ظاهر ساده و پیش پا
افتاده ای، دل (ضمیر، ذهن) آدمی را شخم و شیار می زند و پنجره ی دیگری از شناخت به
روی آدمی می گشاید.
·
اکنون این سؤال پیش می آید که به
مدد کدامین شناخت افزار دیالک تیکی می توان به توضیح بهتر و دقیقتر مقوله بسیار
مهم «سوبژکتیویته در تاریخ» نایل آمد؟
1
گئورگی والینتینوویچ پله خانوف
(1856 ـ 1918)
ژورنالیست و فیلسوف روس
او تجارب جنبش سوسیال ـ انقلابی (نارودنیکی) را با مارکسیسم پیوند داد.
لنین پله خانوف را پدر و یار تئوریکی خویش می دانست
پله خانوف و اکسلرود اولین کسانی بودند که به انتقاد از اکونومیسم برخاستند:
«ما مخالف تبلیغ و ترویج با انگیزه های اقتصادی نیستیم.
ما مخالف تبیلیغ و ترویجی هستیم که رویاروئی اقتصادی میان کارگران و سرمایه داران را
برای توسعه شعور سیاسی پرولتاریا درک نمی کند.»
پس از پیروزی انقلاب اکتبر 1917 به فینلند رفت
و در اثر بیماری سل جهان را وداع گفت.
آثار:
چرنیشفسکی
آنارشیسم و سوسیالیسم
اشاراتی به تاریخ ماتریالیسم
(1856 ـ 1918)
ژورنالیست و فیلسوف روس
او تجارب جنبش سوسیال ـ انقلابی (نارودنیکی) را با مارکسیسم پیوند داد.
لنین پله خانوف را پدر و یار تئوریکی خویش می دانست
پله خانوف و اکسلرود اولین کسانی بودند که به انتقاد از اکونومیسم برخاستند:
«ما مخالف تبلیغ و ترویج با انگیزه های اقتصادی نیستیم.
ما مخالف تبیلیغ و ترویجی هستیم که رویاروئی اقتصادی میان کارگران و سرمایه داران را
برای توسعه شعور سیاسی پرولتاریا درک نمی کند.»
پس از پیروزی انقلاب اکتبر 1917 به فینلند رفت
و در اثر بیماری سل جهان را وداع گفت.
آثار:
چرنیشفسکی
آنارشیسم و سوسیالیسم
اشاراتی به تاریخ ماتریالیسم
1917 میان انقلاب و دموکراسی (مجموعه مقالات)
تاریخ از دیدگاه مونیستی
حقایق منطقی
اهمیت مطالعه تاریخ از نقطه نظر تحولات فکری
نقش شخصیت در تاریخ
مسائل اساسی مارکسیسم
تاریخ از دیدگاه مونیستی
حقایق منطقی
اهمیت مطالعه تاریخ از نقطه نظر تحولات فکری
نقش شخصیت در تاریخ
مسائل اساسی مارکسیسم
·
شناخت افزاری که می تواند به درک
بهتر و شاید رادیکال مقوله «سوبژکتیویته در تاریخ و یا در جامعه بشری» کمک کند،
دیالک تیک طبقه و توده است.
·
این دیالک تیک ـ در تحلیل نهائی ـ
با دیالک تیک شحصیت و تاریخ (پله خانوف) خویشاوند است، ولی بمراتب عام تر و
فراگیرتر از دیالک تیک شخصیت و تاریخ است.
2
چرا سوبژكت تاريخ
در دوران برده دارى و فئوداليسم
اشرافيت برده دار واشرافيت فئودال بوده
و نه برده ها ودهقانان؟
چرا سوبژكت تاريخ
در دوران برده دارى و فئوداليسم
اشرافيت برده دار واشرافيت فئودال بوده
و نه برده ها ودهقانان؟
·
ما برای تأمل روی این دیالک تیک،
به محک تجربه تاریخ بشری متوسل می شویم.
·
چون مطمئن تر از پراتیک (تجربه و
غیره)، محکی وجود ندارد.
·
پراتیک هم زادگاه اندیشه است و هم
محک و معیار مطمئن برای تعیین صحت و سقم آن است.
3
·
در فرماسیون اجتماعی ـ اقتصادی
کمون اولیه، از طبقات اجتماعی اثری نبوده
است.
·
به همین دلیل جامعه کمونیستی
آغازین، جامعه ای مبتنی بر هارمونی و هماهنگی میان اعضای آن بوده است.
·
یعنی در این فرماسیون اجتماعی ـ
اقتصادی، هنوز تضاد طبقاتی تشکیل نشده بود.
·
چون پیش شرط تشکیل تضاد طبقاتی،
وجود طبقات اجتماعی انتاگونیستی است.
·
سؤال این است که بدون تضاد، جامعه
اشتراکی آغازین چگونه توانسته رشد کند و توسعه یابد؟
·
چون موتور تغییر چیزها، پدیده ها،
سیستم ها و روندهای هستی، تضاد درونی آنها ست.
·
به عبارت دیگر دیالک تیک عینی آنها
ست.
4
چرا سوبژكت تاريخ
در دوران برده دارى و فئوداليسم
اشرافيت برده دار واشرافيت فئودال بوده
و نه برده ها ودهقانان؟
چرا سوبژكت تاريخ
در دوران برده دارى و فئوداليسم
اشرافيت برده دار واشرافيت فئودال بوده
و نه برده ها ودهقانان؟
·
تضاد اصلی فرماسیون اجتماعی ـ
اقتصادی کمونیستی آغازین، دیالک تیک طبیعت اول و طبیعت دوم (جامعه بشری، انسان)
بوده است.
·
موتور توسعه جامعه اشتراکی آغازین،
دیالک تیک طبیعت و انسان بوده است.
·
در روند همبائی ستیزمند (وحدت و
مبارزه) انسان با طبیعت بوده که جامعه
توسعه یافته است.
·
اکنون این سؤال پیش می آید که
سوبژکت تاریخ در این جامعه کی بوده است؟
5
·
سوبژکت تاریخ در جامعه کمونیستی
آغازین، توده بوده است.
·
در این جامعه، جامعه و یا تاریخ بر
دوش توده قرار داشته و حمل شده است.
·
شاید خرافه مبتنی بر قرار داشتن
کره زمین بر شاخ نریانی غول آسا دال بر همین حقیقت امر باشد.
6
·
با تشدید تضاد های طبقاتی و تشکیل
اولین جامعه طبقاتی (برده داری) و تقسیم جامعه به دو طبقه اجتماعی اصلی برده و اشرافیت
برده دار، دیالک تیک توده و طبقه نیز تشکیل می شود.
·
در مقوله توده، نه فقط طبقه اصلی
مولد و زحمتکش، بلکه دیگر اقشار و طبقات اجتماعی نیز تجرید می یابند.
·
حامل تاریخ و یا جامعه برده داری،
فقط طبقه اجتماعی برده نبوده است.
·
دیگر اقشار و طبقات اجتماعی مولد و
زحمتکش نیز در این فونکسیون، دخیل و سهیم بوده اند.
·
دیالک تیک طبقه و توده در این
جامعه به شکل دیالک تیک اشرافیت برده دار و توده بسط و تعمیم می یابد.
·
سوبژکت تاریخ، در فرماسیون اجتماعی
ـ اقتصادی برده داری در مقیاس جهانی، طبقه اجتماعی موسوم به اشرافیت برده دار بوده است که توده را زیر
پرچم انقلابی خویش بسیج و رهبری می کند.
·
محتوای دوران برده داری، گذار تمام
ارضی (گلوبال) از نظام اشتراکی آغازین و دیگر نظامات ماقبل (بربریت، توحش) به نظام برده داری بوده است.
·
مراجعه کنید به دوران در تارنمای دایرة المعارف روشنگری
7
جنگ خیبر
·
این سوبژکتیویته را در تاریخ به
اصطلاح اسلام می توان به وضوح دید:
·
محمد و علی و قبیله قریش و بنی
هاشم و غیره در صدر اسلام در واقع همان اشرافیت بنده دار جامعه برده داری را تشکیل
داده بودند و پرچم اسلام در واقع پرچم سوبژکت تاریخ (اشرافیت بنده دار) بوده است.
·
هم راهزنی های دار و دسته محمد و
هم غزوات او، وسیله و منبع مهم برده سازی توده های جامعه اشتراکی آغازین در مقیاس جهانی
بوده اند.
·
این به معنی اشاعه نظام برده داری
در مقیاس جهانی بوده است.
·
این به معنی تخریب بی رحمانه جامعه
اشتراکی آغازین از داخل و خارج بوده است.
·
این بدان معنی بوده که فرماسیون
اجتماعی ـ اقتصادی برده داری، پدیده ای تمام ارضی و همه بشری شده بود.
·
بشریت چاره ای جز تمکین به «خدای»
تاریخ و سوبژکت تاریخ نداشته است.
·
بشریت یا باید نابود می شد و یا
باید به سوبژکت تاریخ تمکین می کرد.
·
نظام برده داری چیزی از جنس آش کشک
خاله شده بود.
8
برده های ایرانی
·
در پرتو این دیالک تیک طبقه و توده است
که می توان خیلی از مسائل صدر اسلام و وحدت قبایل عرب و نقش محمد و علی و خدیجه و
غیره و شکست امپراطوری ها را درک کرد و توضیح داد.
ادامه دارد.
این نظر توسط نویسنده حذف شده است.
پاسخحذف