۱۳۹۴ آذر ۱۴, شنبه

سوبژکت تاریخ (2)

تحلیلی از
شین میم شین

چرا سوبژكت تاريخ
در دوران برده دارى و فئوداليسم
اشرافيت برده دار واشرافيت فئودال بوده
و نه برده ها ودهقانان؟
اعظم کاشی


·        گاهی سؤال به ظاهر ساده و پیش پا افتاده ای، دل (ضمیر، ذهن) آدمی را شخم و شیار می زند و پنجره ی دیگری از شناخت به روی آدمی می گشاید.
·        اکنون این سؤال پیش می آید که به مدد کدامین شناخت افزار دیالک تیکی می توان به توضیح بهتر و دقیقتر مقوله بسیار مهم «سوبژکتیویته در تاریخ»  نایل آمد؟


1

 گئورگی والینتینوویچ پله خانوف 
(1856 ـ 1918) 
ژورنالیست و فیلسوف روس
او تجارب جنبش سوسیال ـ انقلابی (نارودنیکی) را با مارکسیسم پیوند داد.
لنین پله خانوف را پدر و یار تئوریکی خویش می دانست 
پله خانوف و اکسلرود اولین کسانی بودند که به انتقاد از اکونومیسم برخاستند:
«ما مخالف تبلیغ و ترویج با انگیزه های اقتصادی نیستیم.
ما مخالف تبیلیغ و ترویجی هستیم که رویاروئی اقتصادی میان کارگران و سرمایه داران را
 برای توسعه شعور سیاسی پرولتاریا درک نمی کند.»
پس از پیروزی انقلاب اکتبر 1917 به فینلند رفت 
و در اثر بیماری سل جهان را وداع گفت.
آثار: 
چرنیشفسکی
آنارشیسم و سوسیالیسم
اشاراتی به تاریخ ماتریالیسم

1917 میان انقلاب و دموکراسی (مجموعه مقالات) 
تاریخ از دیدگاه مونیستی
حقایق منطقی
اهمیت مطالعه تاریخ از نقطه نظر تحولات فکری
نقش شخصیت در تاریخ 
مسائل اساسی مارکسیسم

·        شناخت افزاری که می تواند به درک بهتر و شاید رادیکال مقوله «سوبژکتیویته در تاریخ و یا در جامعه بشری» کمک کند، دیالک تیک طبقه و توده است.
·        این دیالک تیک ـ در تحلیل نهائی ـ با دیالک تیک شحصیت و تاریخ (پله خانوف) خویشاوند است، ولی بمراتب عام تر و فراگیرتر از دیالک تیک شخصیت و تاریخ است.


2
چرا سوبژكت تاريخ
در دوران برده دارى و فئوداليسم
اشرافيت برده دار واشرافيت فئودال بوده 
و نه برده ها ودهقانان؟

·        ما برای تأمل روی این دیالک تیک، به محک تجربه تاریخ بشری متوسل می شویم.
·        چون مطمئن تر از پراتیک (تجربه و غیره)، محکی وجود ندارد.
·        پراتیک هم زادگاه اندیشه است و هم محک و معیار مطمئن برای تعیین صحت و سقم آن است.

3
·        در فرماسیون اجتماعی ـ اقتصادی کمون اولیه، از طبقات  اجتماعی اثری نبوده است.
·        به همین دلیل جامعه کمونیستی آغازین، جامعه ای مبتنی بر هارمونی و هماهنگی میان اعضای آن بوده است.
·        یعنی در این فرماسیون اجتماعی ـ اقتصادی، هنوز تضاد طبقاتی  تشکیل نشده بود.
·        چون پیش شرط تشکیل تضاد طبقاتی، وجود طبقات اجتماعی انتاگونیستی است.

·        سؤال این است که بدون تضاد، جامعه اشتراکی آغازین چگونه توانسته رشد کند و توسعه یابد؟
·        چون موتور تغییر چیزها، پدیده ها، سیستم ها و روندهای هستی، تضاد درونی آنها ست.
·        به عبارت دیگر دیالک تیک عینی آنها ست.


4
چرا سوبژكت تاريخ
در دوران برده دارى و فئوداليسم
اشرافيت برده دار واشرافيت فئودال بوده 
و نه برده ها ودهقانان؟

·        تضاد اصلی فرماسیون اجتماعی ـ اقتصادی کمونیستی آغازین، دیالک تیک طبیعت اول و طبیعت دوم (جامعه بشری، انسان) بوده است.
·        موتور توسعه جامعه اشتراکی آغازین،  دیالک تیک طبیعت و انسان بوده است.
·        در روند همبائی ستیزمند (وحدت و مبارزه)  انسان با طبیعت بوده که جامعه توسعه یافته است.

·        اکنون این سؤال پیش می آید که سوبژکت تاریخ در این جامعه کی بوده است؟  

5
·        سوبژکت تاریخ در جامعه کمونیستی آغازین، توده بوده است.
·        در این جامعه، جامعه و یا تاریخ بر دوش توده قرار داشته و حمل شده است.
·        شاید خرافه مبتنی بر قرار داشتن کره زمین بر شاخ نریانی غول آسا دال بر همین حقیقت امر باشد.

6

·        با تشدید تضاد های طبقاتی و تشکیل اولین جامعه طبقاتی (برده داری) و تقسیم جامعه به دو طبقه اجتماعی اصلی برده و اشرافیت برده دار، دیالک تیک توده و طبقه نیز تشکیل می شود.
·        در مقوله توده، نه فقط طبقه اصلی مولد و زحمتکش، بلکه دیگر اقشار و طبقات اجتماعی نیز تجرید می یابند.
·        حامل تاریخ و یا جامعه برده داری، فقط طبقه اجتماعی برده نبوده است.

·        دیگر اقشار و طبقات اجتماعی مولد و زحمتکش نیز در این فونکسیون، دخیل و سهیم بوده اند.
·        دیالک تیک طبقه و توده در این جامعه به شکل دیالک تیک اشرافیت برده دار و توده بسط و تعمیم می یابد.

·        سوبژکت تاریخ، در فرماسیون اجتماعی ـ اقتصادی برده داری در مقیاس جهانی، طبقه اجتماعی موسوم به  اشرافیت برده دار بوده است که توده را زیر پرچم انقلابی خویش بسیج و رهبری می کند.

·        محتوای دوران برده داری،  گذار تمام ارضی (گلوبال) از نظام اشتراکی آغازین و دیگر نظامات ماقبل (بربریت، توحش)  به نظام برده داری بوده است.

·        مراجعه کنید به  دوران در تارنمای دایرة المعارف روشنگری

7
جنگ خیبر


·        این سوبژکتیویته را در تاریخ به اصطلاح اسلام می توان به وضوح دید:
·        محمد و علی و قبیله قریش و بنی هاشم و غیره در صدر اسلام در واقع همان اشرافیت بنده دار جامعه برده داری را تشکیل داده بودند و پرچم اسلام در واقع پرچم سوبژکت تاریخ (اشرافیت بنده دار) بوده است.

·        هم راهزنی های دار و دسته محمد و هم غزوات او، وسیله و منبع مهم برده سازی توده های جامعه اشتراکی آغازین در مقیاس جهانی  بوده اند.

·        این به معنی اشاعه نظام برده داری در مقیاس جهانی بوده است.

·        این به معنی تخریب بی رحمانه جامعه اشتراکی آغازین از داخل و خارج بوده است.

·        این بدان معنی بوده که فرماسیون اجتماعی ـ اقتصادی برده داری،  پدیده ای تمام ارضی و همه بشری شده بود.
·        بشریت چاره ای جز تمکین به «خدای» تاریخ و سوبژکت تاریخ نداشته است.

·        بشریت یا باید نابود می شد و یا باید به سوبژکت تاریخ تمکین می کرد.
·        نظام برده داری چیزی از جنس آش کشک خاله شده بود.

8
برده های ایرانی

·        در پرتو این دیالک تیک طبقه و توده است که می توان خیلی از مسائل صدر اسلام و وحدت قبایل عرب و نقش محمد و علی و خدیجه و غیره و شکست امپراطوری ها را درک کرد و توضیح داد. 

ادامه دارد.

۱ نظر: