۱۳۹۴ آذر ۱۴, شنبه

سیری در شعری از شیخ شبستر (1)


  شیخ محمود شبستری (687 ـ 740 ه. ق.)
یکی از عارفان و شاعران سدهٔ هشتم هجری   
آثار:
گلشن راز
کنز الحقایق
سعادت نامه
حق الیقین
مرآة المحققین
شاهد (شاهنامه)  
ازهار (گلشن)
ترجمه ی منهاج العابدین (محمد غزالی)
شرح و تفسیر اسماء الله تعالی    


تحلیلی از
میمحا نجار


کنزالحقایق
در مناظره موسی علیه السلام
 
چو موسی باز می ‌گردید از طور
در آن وادی سیاهی دید از دور

چو نزدیکش رسید، او بود شیطان
که می ‌نالید از دوری و عصیان

چو موسی دید او را رحمش آمد
کمانش شد که آن دم خشمش آمد

به شیطان گفت موسی ای گنهکار:
« چرا سجده نکردی، تا شوی خوار؟»

بگفتا:
«ز آن سبب سجده نکردم
که ترسیدم مبادا چون تو گردم»

بگفتا:
«من چه گشتم در نبوت؟»

بگفتا:
« اوفتادی از فتوت»

فتوت یعنی جوانمردی، کرم

بگفتا:
«چون فتادم، هین بیان کن
عیانم نیست این بر من عیان کن»

بگفتا:
«خواستی از دوست دیدار
چرا کردی نظر آنجا به کهسار؟

چو روی از وی بگرداندی، ندانی
شوی خسته ز قول لن ترانی

چو بودم من به عشق او یگانه
مرا می ‌آزمود، این بُد بهانه

ز عصیان بس چه ها آمد به رویم
نجستم غیر او و هم نجویم

ز عشقش سجدهٔ آدم نکردم
چو حق باشد، سوی آدم نگردم

به غیر حق دگر چیزی ندانم
اگر نزدیک یا دورم، همانم»

بگفت اینها و از موسی جدا شد
ندانستش چه افتاد و کجا شد

یقین دان عشق،  کار سرسری نیست
حقیقتمرد عاشق، هر دری نیست

هر دری یعنی گدا

کسی که اش عشق شخصی هست در پوست
نخواهد غیر او، هرچند نیکو ست.

پایان
ویرایش از تارنمای دایرة المعارف روشنگری

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر