۱۳۹۴ آذر ۲۲, یکشنبه

شعری از محمد زهری (17)


اثری از 
روزبه دلیجانی
از مجموعه برای هر ستاره
(تهران  ـ شهریور ۱۳۴۲) 

با سپاس از

مسعود

1
مصلا
نمازگاه

•    کشتکاران‌ به‌ مصلّا می‌ رفتند
•    دیم، دلسوختهٔ بـاران بـود
•    شیخ ما، ایشان را یاری کرد
•    یاران هم
•    شام‌، از دشت به ده برگشتند.
•    شـب،‌
•    صـدای‌ باران
•    با‌ دعای‌ یاران‌ بود
•    پیر ـ خـرسند ـ چـنین‌ فـرمود:
•    «پا به پای هم رفتن را،
•    رحمتی زین دست اسـت.»



2
اثری از 
حسین رزاقی

قامت بستن
به نماز ایستادن
تکبیرة الاحرام

•    پیر ما
•    قامتی در خلوت
•    بسته بود.
•    ناگهان،
•    مردی از کوی ـ به بانگ ـ
•    حاجتی خواست.
•    پیر ما
•    رشته را بگسست،
•    حاجت مرد، روا کرد،
•    پاسخ حیرت یاران را گفت:
•    «گر رضای خالق خواهی
•     ـ در هر حال ـ
•    گوش بر بانگ خلایق می دار.»



ادامه دارد.
ویرایش از تارنمای دایرة المعارف روشنگری 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر