۱۳۹۴ آذر ۱۵, یکشنبه

شعری از محمد زهری (15)


از مجموعه برای هر ستاره
(آذر 1336) 

با سپاس از
  مسعود
 
۴۴
 
من نوشتم از راست
تو نوشتی از چپ
وسط سطر رسیدیم به هم.


۴۵
 

کرم ابریشم، ای کاش، دل من بود
که از این پیلهٔ تنگ
راه  باز و پر و پروازی می یافت، شبی. 



۴۶
محمد علی مبشری
 
گل صد تومانی را پرپر کردم
که بپردازم
سهمِ خود را ز تماشایِ گلِ رویِ کسی.


۴۷

 باز هم گفتی:
«ای مسیح،
ای مسیح،
ای مسیح،

روی تپّه، صلیب می کارند
منتظر باش فصل بوران را.»


خواب بودم
- چه خواب شیرینی -
خوابم
از خون سرخ
آشفتی.


ادامه دارد.
 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر