۱۳۹۴ آبان ۲۵, دوشنبه

شعری از محمد زهری (5)

  از مجموعه برای هر ستاره
(آذر 1336) 

با سپاس از
 
 مسعود

۱۲
 
•    هر شب، ستاره
•    ـ آنکه نمی تابد
•    تا در مدار کهنه بگردد
-
•    در شهر بند گنبد نیلی
•    محکوم می شود.

•    در شهر بند گنبد نیلی
•    تبعید می شود.


•    آنک!
    شهاب ثاقب،
•    مطرود آسمان!

۱۳

•    او هوایم را داشت
•    که پیاده روها لیز و یخبندان بود
•    بی هوا رفت
•    بی هوا ماندم.

•    چه هوایش امروز
•    که پیاده روها لیز و یخبندان است

•    در سرم پیچیده است!
۱۴
 
 
•    هم ابر پاره پاره در این جا
•    هم باده در پیاله،

•    امّا
•    کو همزبان،
•    حریف،
•    هم آواز،

•    تا شهرِ خوابرفتهٔ شب را
•    با های هایِ گریهٔ مستانه
•    غمگین، کنیم خواب؟
ویرایش از تارنمای دایرة المعارف روشنگری
پایان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر