۱۳۹۴ آبان ۲۰, چهارشنبه

سفری ـ نظری ـ ابراز نظری ـ گذری (206)


جمعبندی از
مسعود بهبودی


بیماری های روانی علت اجتماعی دارند.

1
و حتی اگر علت ژنه تیکی داشته باشند
آن نیز
ـ در تحلیل نهائی ـ
از جامعه و طرز زیست نیاکان فرد بیمار
نشئت گرفته است.

2
تفاوت ساختار روحی و روانی کسانی که در طویله خانی زندگی می کنند
با ساختار روحی و روانی خان زاده ها
از زمین تا کهکشان است.

3
طرز زیست
تعیین کننده طرز تفکر و اخلاق و رفتار و روح و روان آدمیان است.

4
وجود اجتماعی
تعیین کننده شعور (روح) اجتماعی است.

هنر فرمی از شعور (روح) است.

1
در مقوله فلسفی شعور،
تفکرات و تخیلات و تصورات و احساسات و عواطف و غیره تجرید یافته اند.

2
شعور انعکاس وجود است.

3
شعور (و هنر به عنوان فرمی از شعور)
به همین دلیل، طبقاتی است.

4
هنر ناب و محض و بیطرف و خنثی وجود ندارد.

5
هنر ماورای طبقاتی وجود ندارد.

6
به همین دلیل هر کدام از هنرمندان
نماینده ایده ئولوژیکی طبقه اجتماعی معینی است.

الف
یکی خادم پیشرفت جامعه و بشریت است.

ب
و دیگری خاین به خلق است،
مرتجع است و خصم پیشرفت جامعه و بشریت است.


سر کوچه علامه قزوینی
بقالی بود که تریاک هم می فروخت.

1
تابلو زده بود و نوشته بود:
تریاک اعلا.

2
علامه گفته بود:
بقالباشی
تریاک تو مردم را می کشد و «اعلای» تو مرا.

3
اعلی واژه ای عربی است و باید اعلی نوشته شود و نه اعلا.

4
این چیزها دلبخواهی نیستند.

5
این چیزها دلبخواهی و سلیقه ای نیستند.

6
این کرد و کار ها فرم هائی از ایراسیونالیسم (خردستیزی) هستند.

7
استاد دانش ـ کاهی راحت را راهت، بغایت را بقایت نوشته بود.

8
حیوان نمی دانست که راهت یعنی راه تو، بقایت یعنی بقای تو
و کمترین ربطی به راحت و بغایت ندارند.

9
یکی از کثافاتی که جمهوری اجامر به همراه آورده
تخریب فرهنگی است.

10
بعضی از الاغ های دو پا
فکر می کنند که
اگر طبری را تبری بنویسند، شق القمر کرده اند.

11
طبری ولی منسوب به طبرستان است و نه منسوب به تبر

من از مرگ نمی ترسم
اما از راننده ـ زن می ترسم
حریف


1
اول دست و پای کسی را می بندند
و بعد به شط خروشانی پرتابش می کنند.

2
سرانجام
بر کرانه رود می ایستند و تمسخرکنان و خندان
فریاد می زنند که ببینید:
«این شنا بلد نیست.»

3
اگر کسانی به اندازه ارزنی
مغز در کدوی سر ندارند، چه باک
که تاریخ بشری
لیاقت زنان را در همه عرصه ها اثبات کرده است.

4
این چیزها نشانه های سقوط فکری و فرهنگی طویله عیران اند.

5
زنان
ـ چه در شهر و چه در روستا  ـ
تجسم دیالک تیکی مولدین و بازمولدین جامعه اند.

6
زنان
چه بسا
هم در تولید جامعه حضور فعال دارند
و هم در بازتولید جامعه

7
هم پرولتر خانه اند
و هم پرولتر مزرعه و کوچه و خیابان و کارخانه

8
بار عظیم و تعیین کننده حفظ و توسعه ی جامعه بشری
بر دوش نیمه دیگر جامعه است.

9
زحمت  عظیم زنان خارق العاده ترین فرم زحمت بشری است.

10
این زحمت کمرشکن
اما نه، دیده می شود، نه، ارزیابی می شود.

11
نه، دستمزدی و حقوقی برای آن تعیین می شود
و نه، حتی مورد به رسمیت شناسی و قدر دانی قرار می گیرد.

12
معمار جامعه آینده (سوسیالیسم)
بیشک توده های مولد و زحمتکش زنان خواهند بود.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر