۱۳۹۴ مهر ۱۵, چهارشنبه

سیری در سخنی از سیمین بهبهانی (3)


تحلیلی از
 مسعود بهبودی

پیشکش
به
  فاطمه مدرسی تهرانی 
(سیمین فردین) 
(١٣۲٧ ـ ۱۳۶۸) 
مترجم
 نویسنده
فوق لیسانس حسابداری
کارمند شرکت نفت
توده ای
در تهران به دنیا آمد
۴۰  سال بعد
در اوین تهران تیرباران شد.

زیادی خوب بودن، خوب نیست
زیادی که خوب باشی، دیده نمی شوی


·        سؤالی که ما را به خود مشغول می دارد، این است که دیده نشدن، چه عیبی دارد و دیده شدن، چه حسنی؟

·        چرا دیده نشدن باید فاجعه ای تلقی شود؟

1
زیادی خوب بودن، خوب نیست
زیادی که خوب باشی، دیده نمی شوی

·        در همین نکته، وارونه اندیشی  وارونه بینی و وارونه نمائی سیمین بهبهانی عربده می کشد.
·        در همین ایدئالیزه کردن «دیده شدن»، آنسامبلی از سمتگیری های ارتجاعی تبیین می یابد:

2
زیادی خوب بودن، خوب نیست
زیادی که خوب باشی، دیده نمی شوی

·        در این اندیشه سیمین بهبهانی ـ بی اعتنا به اینکه خود او بداند و یا نداند ـ سوبژکتیویسم معرفتی نمایندگی و عملی می شود:
·        سیمین، سوبژکت را، فرد را در کانون هستی اجتماعی قرار می دهد و طرز رفتار او را به بحث می کشد و نسخه صادر می کند:
·        سوبژکت نباید زیادی خوب باشد تا دیده شود.

·        این اما به چه معنی است؟

3
زیادی خوب بودن، خوب نیست
زیادی که خوب باشی، دیده نمی شوی

·        این بدان معنی است که خوب بودن کذائی،  وسیله و حربه و ابزار است و به مثابه ابزار، فونکسیونی دارد و به درد نیل به هدف و آماج شخصی معینی می خورد.

·        خوب بودن کذائی در قاموس سیمین بهبهانی، نردبامی برای صعود سوبژکت است.
·        نربامی برای ترقی فردی است.
·        ابزاری برای کسب سود شخصی است.

·        سیمین بدین طریق، پراگماتیسم را نمایندگی می کند:
·        از دیدگاه پراگماتیسم حقیقت عینی هیچ است و سود شخصی همه چیز.

·        این اما به چه می انجامد؟  
4
زیادی خوب بودن، خوب نیست
زیادی که خوب باشی، دیده نمی شوی

·        نتیجه نهائی این طرز تفکر، وارونه کردن دیالک تیک جزء و کل و یا دیالک تیک فرد و جامعه است:
·        سیمین در واقع، دیالک تیک فرد و جامعه را به شکل دیالک تیک سوبژکت و بشریت بسط و تعمیم می دهد و نقش تعیین کننده را از آن فرد (سوبژکت) می داند.

·        در نتیجه ی این بینش سوبژکتیویستی، فرد عمده می شود و جامعه و توده  فراموش.

·        بدین طریق و با این ترفند، ایندیویدوئالیسم (فردگرائی)  بر تخت می نشیند و همبستگی فراموش می شود.

5
·        سیمین اصلا حواسش نیست که «ابر و باد و مه و خورشید و فلک در کارند»، تا او جرعه ای آب و لقمه ای نان، «به کف آرد و به غفلت بخورد.»  

·        او جامعه و معمار اصلی جامعه را نمی بیند و نمی شناسد.
·        او حتی نمی داند که خواب راحت خود را مدیون پاسبانی است که سر کوچه کشیک می دهد، رفتگری است که زباله های خانه او را جمع می کند و حمل می کند تا خانه اش منجلاب تکثیر میکروب های بیماری زا نگردد و بوی گند فضا را نگیرد.

6
زیادی خوب بودن، خوب نیست
زیادی که خوب باشی، دیده نمی شوی

·        نتیجه این بینش ایررئالیستی (ضد واقع بینی)، اگوئیسم است:
·        سیمین فکر می کند که امثال او تعیین کننده اند.

·        شکی نیست که مولد مایحتاج روحی، مثلا شعر و ترانه و غیره، سهمی در حیات اجتماعی دارد.
·        اما ضمنا شکی نیست که حاملین جامعه و جهان، مولدین و زحمتکشان مادی اند:
·        توده های مولد و زحمتکش اند.

·        چون پیش شرط شعرخوانی و شعرسرائی و شعر شنوی، وجود پیشاپیش آب و نان و مسکن و پوشاک و بهداشت و امنیت و غیره اند و همه این مایحتاج مادی را توده های مولد و زحمتکش با تحمل زجر و رنج و ریاضت تولید می کنند.

·        معمار تاریخ نه شعرا و روشنفکران دیگر، بلکه مولدین بی نام و بی نشان و بی نیاز از نام و نشان اند.

·        بعد نوبت به روشنفکران می رسد تا قمپوز در کنند و خود را خدای جامعه و جهان جا بزنند.

7
زیادی که خوب باشی، دیده نمی شوی
  
·        خوب، باشد.
·        دیده نشدن که فاجعه نیست.
·        توده های میلیاردی جهان، خادمین اصلی جامعه بشری، اصلا دیده نمی شوند.

·        به سبب دیده نشدن معماران اصلی جامعه و جهان آسمان به زمین نیامده است.

·        چه می شود اگر شاعری، علافی و یا علامه ای دیده نشود؟

·        اقلیت ممتاز را ضمنا همه می شناسند و لازم نیست، کثیف تر شوند تا بهتر شناخته شوند..

·        اما چرا و به چه دلیل   اقلیت ممتاز را همه می شناسند؟

8
زیادی که خوب باشی، دیده نمی شوی
  
·        دلیل شهرت و معروفیت اعضای طبقه حاکمه همین تلاش مستمر حضرات  برای دیده شدن است.
·        به همین دلیل، راه ها، خیابان ها، کوچه ها، پل ها، خانه ها و خوان ها به نام آنان ثبت شده اند.
·        بی آنکه حضرات در تولید آنها سهمی داشته باشند.

·        امیرکبیر و شاه عباس و این و آن را همه می شناسند، ولی نام عمله ای را که چه بسا جان خود را در راه تولید این چیزها فدا کرده است، حتی احدی نمی شناسد.

9
زیادی که خوب باشی، دیده نمیشوی
می شوی مثل شیشه ای تمیز

·        نه.
·        اصلا و ابدا از این خبرها نیست. 

·        اعضای طبقه حاکمه  ـ بی اعتنا به خوب و یا بد بودن شان ـ همیشه و همه جا دیده می شوند.

·        برخی از آنها به بهانه میراث مادی قلابی و برخی دیگر به بهانه جنایات وحشت انگیز.

·        مثل شیشه، توده های مولد و زحمتکش اند که دورنمای نوینی به روی بشریت و تاریخ می گشایند، بی آنکه خود دیده شوند و بی آنکه خود بخواهند که دیده شوند.

·        و حتی بی آنکه مورد قدر دانی قرار گیرند.

·        در همین چند دهه اخیر فقط در کشور شوراها، 20 میلیون زحمتکش از جان گذشته اند تا جهان را از طاعون فاشیسم نجات دهند.

·        نام کدامیک از آنها را سیمین ها می دانند؟

·        یاد کدامیک از آنها را روشنفکران سیر و خودستا و خودخشنود به یاد می آورند؟

10
زیادی که خوب باشی، دیده نمیشوی
می شوی مثل شیشه ای تمیز 

·        یکی دیگر از دلایل این وارونگی، خود بزرگ نمائی مادام العمر اعضای طبقه حاکمه است.

·        پایان هر غزل، نام شاعر چلقوز ذکر می شود.
·        در کانون هر سخنی، «من» گندیده صاحب سخن قرار داده می شود.
·        99 در صد اشعار شعرای کشور عه هورا، حول «من» گندیده شاعر دور می زند.

·        اینها کمترین شباهتی به شیشه ندارند.

·        شیشه واره،  توده ها هستند که هر ننه مرده ای به روی شان تف می اندازد و مورد تحقیر و تخریب و توهین قرار می دهد.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر