۱۳۹۴ شهریور ۲۰, جمعه

قرآن کریم از دیدی دیگر (4)


تحلیلی از 
فریدون ابراهیمی

ذَٰلِكَ الْكِتَابُ لَا رَيْبَ فِيهِ هُدًى لِلْمُتَّقِينَ
 الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ وَيُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ يُنْفِقُونَ

·        معنی تحت اللفظی:
·        این کتاب چراغ رهنما برای افراد متقی است.
·        افرادی که به غیب ایمان دارند، نماز می خوانند و از رزق مقرر شده توسط ما، انفاق می کنند.

1
·        اعضای جامعه در این دو آیه، بر پایه معیاری سوبژکتیو، به دو طبقه اجتماعی متفاوت و متضاد تقسیم بندی می شوند:  

الف
·        پرهیزگاران که خداترس هستند و قرآن چراغ راه زندگی آنان است.  

ب
·        ناپرهیزگاران که برای خدا تره خرد نمی کنند و قرآن چراغ راه زندگی آنان نیست.  

2
ذَٰلِكَ الْكِتَابُ لَا رَيْبَ فِيهِ هُدًى لِلْمُتَّقِينَ ﴿٢﴾
 الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ وَيُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ يُنْفِقُونَ

·        مشخصات پرهیزگاران نیز مشخصاتی سوبژکتیو هستند و نه اوبژکتیو (عینی):

الف
·        به عالم غیب ایمان دارند.  
ب
·        نماز می خوانند.  
ت
·        بخشی از رزق مقرر را به محتاجان می دهند.

3
·        معمار اسلام خشت اول را کج می نهد تا عمارت تا ثریا کج رود:
·        بنا بر این جزم (دگم، آیه)، تفاوت و تضاد انسان ها نه اجتماعی، نه اقتصادی، نه عینی، بلکه سوبژکتیو است.
·        ایمان آوردن به عالم غیب، نماز خواندن و انفاق.

4
·        شالوده اخوت اعضای جامعه نه شالوده ای مادی، نه شالوده ای عینی و واقعی، بلکه شالوده ای سوبژکتیو است:
·        پیش شرط وحدت و اخوت، ایمان به عالم غیب، نماز و انفاق است.
·        بدین طریق و با این ترفند، در حرف و نه در عمل، همه ـ چه برده و چه ارباب، چه کنیز و چه کدبانو ـ جزو پرهیزگاران محسوب می شوند و «طبقه» اجتماعی سوبژکتیو واحدی را تشکیل می دهند.
·        تناقضات منطقی دست و پا گیر مذاهب و ادیان از همان آغاز پیش برنامه ریزی شده اند.
·        چون بر اساس معیار سوبژکتیو فقط می توان دست به عوامفریبی زد.
·        برده ای که در ملأ عام بسان سیب و سیب زمینی خرید و فروش می شود و به هنگام سالخوردگی از طریق گدائی روزگار می گذراند، همه می دانند که علیرغم ایمان به عالم عیب و نماز و احیانا انفاق نمی تواند با اربابان ستمگر و استثمارگر برابر و خواهر ـ برادر گردد.

5
ذَٰلِكَ الْكِتَابُ لَا رَيْبَ فِيهِ هُدًى لِلْمُتَّقِينَ ﴿٢﴾
 الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ وَيُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ يُنْفِقُونَ

·        در این آیه، تئوری شناخت تق و لق اسلام هم تشریح می شود:
·        معیار مرزبندی میان خیر و شر، پرهیزگار و ناپرهیزگار، نه معیاری اوبژکتیو و یا عینی، بلکه سوبژکتیو است:

الف
·        معیار اول، ترس از خدا ست.
·        یعنی معیاری پسیکولوژیکی است.
·        نیکوکار و نیک و خیر کذائی به محض تحول پسیکولوژیکی، به محض نترسیدن از خدا، به بدکار، بد و شر استحاله می یابد.

ب
·        معیار دوم، ایمان به خرافه غیب است.
·        به محض تردید در خرافه غیب، مظهر سوبژکتیو خیر با کله به اسفل السافلین سقوط می کند و در چشم به هم زدنی به مظهر سوبژکتیو شر استحاله می یابد.

ت
·        معیار سوم، نماز خواندن است که بسان بقیه معیاری سوبژکتیو است
.  
پ
·        معیار چهارم، دادن پشیزی به مستمندان است که بازهم نه معیاری عینی، بلکه سوبژکتیو است.  

6
·        محتوای شناخت چیزها، پدیده ها، سیستم ها و روندهای هستی اما در خود آنها ست و نه در سوبژکت شناخت.
·        ماهیت هر کس در جایگاه اجتماعی او ست و نه در چیزهای سوبژکتیو از قبیل ترس و تهور و ایمان و کفر.

7
·        مذاهب و ادیان بدین طریق فاتحه بلندی بر هومانیسم، همبستگی، حقیقت و نوعیت انسانی می خوانند.
·        بدین طریق می توان در شبی 1000 خانواده را بی سرپرست کرد و ضمنا امیر مؤمنین بود.
·        می توان هزاران نفر را تا حد برده زر خرید ساقط کرد و ضمنا ساقی روز جزای کذائی بود.
·        فقط کافی است که از خدا بترسی و به خرافه غیب ایمان داشته باشی، نمازی بخوانی و پشیزی به گدائی بدهی.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر