۱۳۹۴ مرداد ۱۵, پنجشنبه

دایرة المعارف فلسفه بورژوائی واپسین (302)


پروفسور دکتر هانس یورگ سندکولر
فصل هفتم
ماتریالیسم 
برگردان شین میم شین


بخش هشتم
 پایان ماتریالیسم فلسفی در ایراسیونالیسم فلسفی بورژوائی
و اثبات  ضد ایراسیونالیستی ماتریالیسم اسلوبی توسط علمتئوری

پیشکش
 به
 امیر نیک آیین  


·        در سال های 60 قرن 19، ایده ئولوژی بورژوائی با مسئله ماتریالیسم در فرم های مختلف شعور اجتماعی برخورد پوله میکی (مبتنی بر جر و بحث) ایراسیونالیستی داشته است.
·        البته، اگر ایراسیونالیسم با راسیونالیته علمی ـ فنی مورد علاقه بورژوازی در تضاد قرار نمی گرفت.

1
·        نیازهای متقابل دولت و کلیسا به کسب مشروعیت، به اختلاط انتقاد سیاسی و فقهی (تئولوژیکی) و یا روحانی وسیع از ماتریالیسم منجر می شود:
·        ماتریالیسم به مثابه خطری برای تفکر نظام متافیزیک و نظام اجتماعی موجود تلقی می شود.   

2
·        چشمگیر این است که هم انتقاد مذهبی از ماتریالیسم و هم انتقاد سیاسی از ماتریالیسم، چه آشکار و چه پنهان، چه به نیت تأیید و چه به نیت تکذیب، بر «روح علمی قرن» واکنش نشان می دهند.

3
·        نزدیکی پوزیتیویسم به دولت به قصد مؤثر تر سازی و تقویت بازتولید اجتماعی، ضمن رد دعاوی علمی در زمینه توضیح ماتریالیستی جهان، فضای باز وسیعی در اختیار روحانیت برای مبارزه بر ضد آته ئیسم قرار می دهد.  

4

·        نمونه وار در میان آثار بیشمار، اثر کارو در فرانسه، تحت عنوان «ماتریالیسم و علم» بوده است که در سال 1867 هم به علوم و هم به ماتریالیسم حق دخالت در زمینه های زیر را نمی دهد:   

الف
·        در زمینه ی «انتقاد از متافیزیک  

ب
·        در زمینه ی اشغال جای متافیزیک  

ت
·        در زمینه ی اشاعه به اصطلاح «ماتریالیسم علمی» سرشته به آته ئیسمی که بواسطه علم اثبات نشده است.
·        (کارو، «ماتریالیسم و علم»، 1867، ص 1، 99)    

5
·        نمونه مشابه در آلمان «درس نامه تاریخ فلسفه» در سال 1875 به قلم اشتوکل منتشر می شود.
·        (اشتوکل، «درس نامه تاریخ فلسفه» در سال 1875 ، ص 708، 902)

6
·        اشتوکل تاریخ فلسفه را به دو دوره  ماقبل مسیحیت و مابعد مسیحیت دوره بندی می کند و کلیه فلسفه های غیر مسیحی را به اتهامات زیر، زیر علامت سؤال قرار می دهد:  

الف
·        فلسفه های غیر مسیحی فاقد نتایجی اند که «بتوانند به ارضای تفکر نایل آیند.»  

ب
·        فلسفه های غیر مسیحی همه از دم «باید در منجلاب تردیدگرائی و ماتریالیسم  فرو روند.»  

ت
·        ماتریالیسم فرانسه، «نا فلسفه» است که «از منجلاب طاعون زده جامعه ای بلحاظ اخلاقی فاسد» سر کشیده است.    

پ
·        ماتریالیسم آلمان، نه واکنشی بر فلسفه هگل، بلکه «نتیجه نهائی» فلسفه هگل است که «طبیعتا باید به ناتورالیسم و ماتریالیسم» منتهی شود.  
·        (همانجا، ص 902)

7
 هاینریش فون ترایچکه (1834 ـ 1896)
مورخ، سیاستمدار، نویسنده، ناسیونال ـ لیبرال، عضو مجلس آلمان، 
همچون نیچه، 
دشمن جنبش کارگری و کمونیستی  
مؤلف کتب بیشمار
کلام قصار فاشیست های نازی آلمان از او ست:
«یهودی ها منشاء بد بختی ما هستند!»

·        هاینریش فون ترایچکه با انتقاد از ماتریالیسم و دفاع از ایدئالیسم، بلحاظ سیاسی راه را برای ناسیونالیسم و شووینیسم هموار می سازد:
·        «بویژه ایدئالیسم سیاسی طرفدار جنگ است.
·        ماتریالیسم اما مخالف سرسخت جنگ است.»
·        (ترایچکه، «سیاست»، 1899، جلد 1، ص 74)  

8
·        فریدریش نیچه نیز بسان ترایچکه می نویسد:
·        «فلسفه افکار پیروزی انگیز به همراه می آورد و بقیه طرز تفکر ها نهایتا از بین می روند.
·        مهمترین فکر پرورنده به شرح زیر است:
·        نژادهائی که فلسفه را تحمل نمی کنند، محکومند.
·        نژادهائی که آن را بزرگ ترین عمل خیر می دانند، نژادهای برگزیده برای حاکمیت اند.»  
·        (نیچه، «مجموعه آثار 6 جلدی»، 1980، جلد 6، ص 437)

9
·        بنظر نیچه، «سوسیالیسم عبارت است از استبداد تا آخر اندیشیده ی حقیرترین و کودن ترین افراد.
·        سوسیالیسم نتیجه نهائی «ایده های مدرن» و هرج و مرج  ذاتی آنها ست.»
·        (همانجا، ص 469)   

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر