پروفسور
دکتر هانس یورگ سندکولر
فصل هفتم
ماتریالیسم
برگردان
شین میم شین
بخش
هشتم
پایان ماتریالیسم فلسفی در ایراسیونالیسم فلسفی
بورژوائی
و
اثبات ضد ایراسیونالیستی ماتریالیسم
اسلوبی توسط علمتئوری
پیشکش
به
امیر
نیک آیین
·
در سال های 60 قرن 19، ایده ئولوژی
بورژوائی با مسئله ماتریالیسم در فرم های مختلف شعور اجتماعی برخورد پوله میکی (مبتنی
بر جر و بحث) ایراسیونالیستی داشته است.
·
البته، اگر ایراسیونالیسم با راسیونالیته
علمی ـ فنی مورد علاقه بورژوازی در تضاد قرار نمی گرفت.
1
·
نیازهای متقابل دولت و کلیسا به
کسب مشروعیت، به اختلاط انتقاد سیاسی و فقهی (تئولوژیکی) و یا روحانی وسیع از ماتریالیسم
منجر می شود:
·
ماتریالیسم به مثابه خطری برای
تفکر نظام متافیزیک و نظام اجتماعی موجود تلقی می شود.
2
·
چشمگیر این است که هم انتقاد مذهبی
از ماتریالیسم و هم انتقاد سیاسی از ماتریالیسم، چه آشکار و چه پنهان، چه به نیت تأیید
و چه به نیت تکذیب، بر «روح علمی قرن» واکنش نشان می دهند.
3
·
نزدیکی پوزیتیویسم به دولت به قصد مؤثر
تر سازی و تقویت بازتولید اجتماعی، ضمن رد دعاوی علمی در زمینه توضیح ماتریالیستی
جهان، فضای باز وسیعی در اختیار روحانیت برای مبارزه بر ضد آته ئیسم قرار می دهد.
4
·
نمونه وار در میان آثار بیشمار،
اثر کارو در فرانسه، تحت عنوان «ماتریالیسم و علم» بوده است که در سال 1867 هم به علوم
و هم به ماتریالیسم حق دخالت در زمینه های زیر را نمی دهد:
الف
·
در زمینه ی «انتقاد از متافیزیک
ب
·
در زمینه ی اشغال جای متافیزیک
ت
·
در زمینه ی اشاعه به اصطلاح «ماتریالیسم
علمی» سرشته به آته ئیسمی که بواسطه علم اثبات نشده است.
·
(کارو، «ماتریالیسم و علم»، 1867،
ص 1، 99)
5
·
نمونه مشابه در آلمان «درس نامه تاریخ
فلسفه» در سال 1875 به قلم اشتوکل منتشر می شود.
·
(اشتوکل، «درس نامه تاریخ فلسفه» در سال 1875
، ص 708، 902)
6
·
اشتوکل تاریخ فلسفه را به دو دوره ماقبل مسیحیت و مابعد مسیحیت دوره بندی می کند و
کلیه فلسفه های غیر مسیحی را به اتهامات زیر، زیر علامت سؤال قرار می دهد:
الف
·
فلسفه های غیر مسیحی فاقد نتایجی
اند که «بتوانند به ارضای تفکر نایل آیند.»
ب
·
فلسفه های غیر مسیحی همه از دم «باید
در منجلاب تردیدگرائی و ماتریالیسم فرو روند.»
ت
·
ماتریالیسم فرانسه، «نا فلسفه» است
که «از منجلاب طاعون زده جامعه ای بلحاظ اخلاقی فاسد» سر کشیده است.
پ
·
ماتریالیسم آلمان، نه واکنشی بر فلسفه
هگل، بلکه «نتیجه نهائی» فلسفه هگل است که «طبیعتا باید به ناتورالیسم و ماتریالیسم»
منتهی شود.
·
(همانجا، ص 902)
7
هاینریش فون ترایچکه (1834 ـ 1896)
مورخ، سیاستمدار، نویسنده، ناسیونال ـ لیبرال، عضو مجلس
آلمان،
همچون نیچه،
دشمن جنبش کارگری و کمونیستی
مؤلف کتب بیشمار
کلام قصار فاشیست های نازی آلمان از او ست:
«یهودی ها منشاء بد بختی ما هستند!»
·
هاینریش فون ترایچکه با انتقاد از ماتریالیسم
و دفاع از ایدئالیسم، بلحاظ سیاسی راه را برای ناسیونالیسم و شووینیسم هموار می
سازد:
·
«بویژه ایدئالیسم سیاسی طرفدار جنگ است.
·
ماتریالیسم اما مخالف سرسخت جنگ
است.»
·
(ترایچکه، «سیاست»، 1899، جلد 1، ص 74)
8
·
فریدریش نیچه نیز بسان ترایچکه می نویسد:
·
«فلسفه افکار پیروزی انگیز به همراه می آورد و
بقیه طرز تفکر ها نهایتا از بین می روند.
·
مهمترین فکر پرورنده به شرح زیر
است:
·
نژادهائی که فلسفه را تحمل نمی
کنند، محکومند.
·
نژادهائی که آن را بزرگ ترین عمل
خیر می دانند، نژادهای برگزیده برای حاکمیت اند.»
·
(نیچه، «مجموعه آثار 6 جلدی»، 1980، جلد 6، ص
437)
9
·
بنظر نیچه، «سوسیالیسم عبارت است
از استبداد تا آخر اندیشیده ی حقیرترین و کودن ترین افراد.
·
سوسیالیسم نتیجه نهائی «ایده های
مدرن» و هرج و مرج ذاتی آنها ست.»
·
(همانجا، ص 469)
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر