۱۳۹۴ مرداد ۲۱, چهارشنبه

جهان بینی محمد زهری در آئینه آن و این (141)


محمد زهری
( ۱۳۰۵ ـ ۱۳۷۳)
تحلیلی از
ربابه نون

تیرگی هست و چیره دستی شب
هولی از ابر، سایه می سازد
من تنها، به خویش رفته فرو
یاد من، رنگ مرده می بازد

·        معنی تحت اللفظی:
·        شب چیره است و هوا تیره.
·        آسمان گرفته و ابری و هول انگیز است.
·        من در خانه تنها هستم و در خود فرو رفته ام.
·        از سیمای خاطرات من، رنگ مرده زدوده می شود.

1
تیرگی هست و چیره دستی شب

·        تداوم توصیف محیط زیست شاعر و یا راوی شعر در این بند شعر تبیین می یابد:
·        تصویر هنری تراژیکی است:
·        تصویر تراژیکی از سیطره شب تیره و چیره است.

·        شب پس از نیما رسما سمبل ارتجاع شده است.

·        این سمبل در اشعار فروغ فرخزاد نیز بکرات به خدمت گرفته می شود:

 هدیه

من از نهایت شب حرف می زنم
من از نهایت تاریکی
و از نهایت شب حرف می زنم

اگر به خانه من آمدی، برای من، ای مهربان چراغ بیار
و یک دریچه که از آن
به ازدحام کوچه ی خوشبخت بنگرم.

2
تیرگی هست و چیره دستی شب

·        سیطره شب فی نفسه به معنی سیطره ارتجاع حاکم پس از کودتای 28 مرداد در سال 1332 است.
·        این شعر تقریبا دو سال پس از آن سروده شده است.
·        سیطره شب ضمنا می تواند به معنی قحط روشنائی و روشنگری باشد.
·        تحت سیطره ظلمت است که سخن حکم کیمیا کسب می کند و جای خود را به تف و توهین و فحش و پرخاش و چوب و چماق و شلاق و دار و تیر و تیرباران می دهد.

3
تیرگی هست و چیره دستی شب
هولی از ابر، سایه می سازد

·        بر سیطره ظلمت قیرگون، وحشت ابر تیره هم مزید گشته است.
·        شاعر بدین طریق از ظلمت مضاعف خبر می دهد.
·        از تراکم و تغلیظ هولناک و هول انگیز سیاهی.

·        فروغ همین ظلمت مضاعف را با مفهوم  «نهایت تاریکی» تبیین می دارد.


4
·        خدا تجربه ظلماتی از این قبیل را بر سر کسی نیاورد.
·        حتی شنیدن خاطرات کارگران توده ای از این روزها و ماه ها و سال های سیاه، روان آدمی را از ریشه به لرزه می افکند، چه رسد به تجربه آن.

·        شاید تجربه شکنجه گاه ها ـ چه در فرم ساواک و چه در فرم زندان ـ حدیثی رنگباخته از این ظلمات 28 مرداد باشد.

·        ما باید اشعاری را که حاوی واژه مرداد هستند، مورد بررسی قرار دهیم تا به انعکاس این خیانت سرشته به جنایت در آئینه زلال ضمیر شعرا پی ببریم.

5
من تنها، به خویش رفته فرو

·        نتیجه سیطره ظلمت مضاعف، تنهائی اعضای جامعه است.
·        انقطاع روابط میان انسانی است.
·        نتیجه چیرگی شب، رواج وداع همه از همه است.
·        نتیجه چیرگی شب و فزون گشتن تیرگی ابر بر آن، تخریب دیالک تیک درود و بدرود، سلام و خدا حافظ است.

·        این حقیقت امر در آئینه ضمیر و روان بعضی از شعرا منعکس شده و جامه شعر پوشیده است:

فروغ فرخزاد

در خیابان های سرد شب
جفت ها پیوسته با تردید
یکدگر را ترک می گویند.

در خیابانهای سرد شب
جز «خداحافظ»، «خداحافظ» صدایی نیست.

6
من تنها، به خویش رفته فرو

·        نتیجه سیطره بلامنازع صدای «خداحافظ»، «خداحافظ» در خیابان های سرد شب، تنهائی اعضای جامعه و خانه نشینی آنها ست.
·        تخریب دیالک تیک فرد و جامعه است.

·        نتیجه تخریب دیالک تیک فرد و جامعه، سیطره بیگانگی میان اعضای جامعه و دوگانگی در روح و روان تک تک آنها ست:
·        دوگانه گشتن هر فرد است:
·        فرو رفتن هر فرد تک و تنها و تک افتاده و تک رو در خویشتن خویش است.

·        پیشمرحله جنون شاید همین باشد.

5
یاد من، رنگ مرده می بازد

·        فرو رفتن در خویشتن خویش، اما فقط ببرکت احیای یادهای مرده ی در اعماق روان تلنبار شده، امکان پذیر می گردد.
·        احیای یادها و زدایش رنگ مرده از سیمای آنها فرم پسیوی (منفعل، بی حاصل و بی هوده ای) از تداوم حیات است.
·        به معنی پناه بردن به ماضی مرده است.
·        ولی بهتر از آلترناتیو منفی تر دیگر است که صادق هدایت در بوف کور و غیره تجربه کرده است.

·        اکنون می توان به ارزش ذخیره خودپوی یادها توسط ارگانیسم پی برد.

·        یادها تسلیحات کهنه برای تداوم ذلت بار زیست تحت سیطره ذلت تنهائی اند.

·        اگر کسی تنها و منفعل و خرد و خراب نباشد، اگر قادر به کار مثبت و مفید باشد، نیاز تعیین کننده ای به «زدودن رنگ از یادهای مرده» نخواهد داشت.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر