محمد زهری
( ۱۳۰۵ ـ ۱۳۷۳)
تحلیلی از
ربابه نون
ربابه نون
تیرگی
هست و چیره دستی شب
هولی
از ابر، سایه می سازد
من
تنها، به خویش رفته فرو
یاد
من، رنگ مرده می بازد
·
معنی تحت اللفظی:
·
شب چیره است و
هوا تیره.
·
آسمان گرفته و ابری و هول انگیز است.
·
من در خانه تنها هستم و در خود فرو رفته ام.
·
از سیمای خاطرات من، رنگ مرده زدوده می شود.
1
تیرگی
هست و چیره دستی شب
·
تداوم توصیف محیط
زیست شاعر و یا راوی شعر در این بند شعر تبیین می یابد:
·
تصویر هنری تراژیکی است:
·
تصویر تراژیکی از سیطره شب تیره و چیره است.
·
شب پس از نیما
رسما سمبل ارتجاع شده است.
·
این سمبل در اشعار فروغ فرخزاد نیز بکرات به خدمت گرفته می شود:
هدیه
من
از نهایت شب حرف می زنم
من
از نهایت تاریکی
و
از نهایت شب حرف می زنم
اگر
به خانه من آمدی، برای من، ای مهربان چراغ بیار
و
یک دریچه که از آن
به
ازدحام کوچه ی خوشبخت بنگرم.
2
تیرگی
هست و چیره دستی شب
·
سیطره شب فی نفسه
به معنی سیطره ارتجاع حاکم پس از کودتای 28 مرداد در سال 1332 است.
·
این شعر تقریبا دو سال پس از آن سروده شده است.
·
سیطره شب ضمنا می تواند به معنی قحط روشنائی و روشنگری باشد.
·
تحت سیطره ظلمت است که سخن حکم کیمیا کسب می کند و جای خود را به تف و توهین و
فحش و پرخاش و چوب و چماق و شلاق و دار و تیر و تیرباران می دهد.
3
تیرگی
هست و چیره دستی شب
هولی
از ابر، سایه می سازد
·
بر سیطره ظلمت
قیرگون، وحشت ابر تیره هم مزید گشته است.
·
شاعر بدین طریق از ظلمت مضاعف خبر می دهد.
·
از تراکم و تغلیظ هولناک و هول انگیز سیاهی.
·
فروغ همین ظلمت مضاعف را با مفهوم «نهایت
تاریکی» تبیین می دارد.
4
·
خدا تجربه ظلماتی از این قبیل را بر سر کسی نیاورد.
·
حتی شنیدن خاطرات کارگران توده ای از این روزها و ماه ها و سال های سیاه، روان
آدمی را از ریشه به لرزه می افکند، چه رسد به
تجربه آن.
·
شاید تجربه شکنجه گاه ها ـ چه در فرم ساواک و چه در فرم زندان ـ حدیثی
رنگباخته از این ظلمات 28 مرداد باشد.
·
ما باید اشعاری را که حاوی واژه مرداد هستند، مورد بررسی
قرار دهیم تا به انعکاس این خیانت سرشته به جنایت در آئینه زلال ضمیر شعرا پی
ببریم.
5
من
تنها، به خویش رفته فرو
·
نتیجه سیطره ظلمت
مضاعف، تنهائی اعضای جامعه است.
·
انقطاع روابط میان انسانی است.
·
نتیجه چیرگی شب،
رواج وداع همه از همه است.
·
نتیجه چیرگی شب و فزون گشتن تیرگی ابر بر آن، تخریب دیالک
تیک درود و بدرود، سلام و خدا حافظ است.
·
این حقیقت امر در آئینه ضمیر و روان بعضی از شعرا منعکس شده و جامه شعر پوشیده
است:
فروغ
فرخزاد
در
خیابان های سرد شب
جفت
ها پیوسته با تردید
یکدگر
را ترک می گویند.
در
خیابانهای سرد شب
جز
«خداحافظ»، «خداحافظ» صدایی نیست.
6
من
تنها، به خویش رفته فرو
·
نتیجه سیطره
بلامنازع صدای «خداحافظ»، «خداحافظ» در خیابان های سرد شب، تنهائی اعضای جامعه و
خانه نشینی آنها ست.
·
تخریب دیالک تیک
فرد و جامعه است.
·
نتیجه تخریب دیالک تیک فرد و جامعه، سیطره بیگانگی
میان اعضای جامعه و دوگانگی در روح و روان تک تک آنها ست:
·
دوگانه گشتن هر فرد است:
·
فرو رفتن هر فرد تک و تنها و تک افتاده و تک رو در خویشتن خویش است.
·
پیشمرحله جنون شاید همین باشد.
5
یاد
من، رنگ مرده می بازد
·
فرو رفتن در
خویشتن خویش، اما فقط ببرکت احیای یادهای مرده ی در اعماق روان تلنبار شده، امکان
پذیر می گردد.
·
احیای یادها و زدایش رنگ مرده از سیمای آنها فرم پسیوی (منفعل، بی حاصل و بی
هوده ای) از تداوم حیات است.
·
به معنی پناه بردن به ماضی مرده است.
·
ولی بهتر از آلترناتیو منفی تر دیگر است که صادق هدایت در بوف کور و غیره
تجربه کرده است.
·
اکنون می توان به ارزش ذخیره خودپوی یادها توسط ارگانیسم پی برد.
·
یادها تسلیحات کهنه برای تداوم ذلت بار زیست تحت سیطره ذلت تنهائی اند.
·
اگر کسی تنها و منفعل و خرد و خراب نباشد، اگر قادر به کار مثبت و مفید باشد، نیاز تعیین
کننده ای به «زدودن رنگ از یادهای مرده» نخواهد داشت.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر