۱۳۹۴ مرداد ۲۰, سه‌شنبه

جهان بینی محمد زهری در آئینه آن و این (140)


محمد زهری
( ۱۳۰۵ ـ ۱۳۷۳)
تحلیلی از
ربابه نون

در گلاویز باد و باران است
خانه ام، دل گرفته، دور ز راه
عاجز از باد، شیروانی سرخ
خیس باران، دریچه و درگاه

·        معنی تحت اللفظی:
·        خانه ام با باد و باران درگیر و دست به یخه است.
·        دلم گرفته است.
·        دور از راه مانده ام.
·        شیروانی سرخ در مصاف با باد به زانو در آمده است.
·        دریچه و درگاه خانه خیس باران است.

·        محمد زهری در این بند آغازین شعر «پشت در»، راوی شعر را و محیط پیرامون او را به طرزی رئالیستی توصیف می کند:

1
در گلاویز باد و باران است
خانه ام

·        محمد زهری در این جمله، خانه را سوبژکتیویزه می کند.
·        خانه را سوبژکت واره تصور و تصویر می کند.
·        آن سان که خانه انگار سوبژکتی است، جانور و انسانی است و گلاویز باد و باران است.

2
در گلاویز باد و باران است
خانه ام

·        محمد زهری با استفاده از مفهوم «گلاویز»، دیالک تیک مقاومت و مبارزه ی خانه با باد و باران را تبیین می دارد.
·        دیالک تیک گلاویزی، دیالک تیک مقاومت و مبارزه به توان دو است.
·        در این دیالک تیک، هم خانه در حال مقاومت و مبارزه است و هم باد و باران.

3
در گلاویز باد و باران است
خانه ام، دل گرفته، دور ز راه

·        محمد زهری با مفهوم «دوری از راه»، احتمالا هم پرت افتادگی خانه از خانه های دیگر را تبیین می دارد و هم دوری خود از راه رزم طبقاتی ـ اجتماعی را.
·        در هر صورت، هم خانه تنها و بیکس و بی پناه است و هم صاحبخانه.

·        اگر این استنباط ما درست باشد، می توان گفت که محمد زهری خانه را آنتروپومورفیزه  می کند.
·        خانه انسان واره تصور و تصویر می شود و احساس تنهائی، بیکسی و بی پناهی می کند.

4
عاجز از باد، شیروانی سرخ

·        شیروانی سرخ نیز در مقابل باد عاجز و ضعیف و ناتوان است.
·        محمد زهری بدین طریق، ضجه و ناله شیروانی سرخ را در زیر ضربات شلاق باد تصور و تصویر می کند.

·        حریفی در خاطرات خویش از دوران بازجوئی در ساواک یکی از شهر ها، این پدیده را به شکل زیر استنباط کرده است:
·        «انگار در پشت بام در تمام طول شب بطور لاینقطع، بشکه های فلزی غلط می خوردند و ارگانیسم زجر دیده را از نعمت خواب راحت هم محروم می ساختند.»  

5
عاجز از باد، شیروانی سرخ

·        شاید محمد زهری دیالک تیک طبقه حاکمه و توده و یا حزب توده را به شکل دیالک تیک باد و شیروانی سرخ بسط و تعمیم می دهد.
·        ضربات کمرشکنی که با کودتای 28 مرداد بر توده و حزب توده وارد آمده، تاثیرات منفی و مخرب تعیین کننده ای در ذره ذره جامعه عقب مانده ما به جا گذاشته است.

·        این خیانت طبقه حاکمه متشکل از اشرافیت بنده دار و فئودال و روحانی و بورژوازی به سرکردگی خاندان پهلوی و امپریالیسم همان بلا را بر سر جامعه ما آورده که روی کار آمدن ناسیونال ـ سوسیالیسم و فاشیسم و مک کارتیسم بر سر جامعه بشری بطور کلی آورده است.
·        توسعه و تکامل و شکوفائی و ترقی جامعه بشری ـ در تحلیل نهائی ـ قرن ها به عقب انداخته شده است.

6
عاجز از باد، شیروانی سرخ

·        ضرباتی که بر نیروهای مولده در مقیاس ملی و بین المللی در اثر کودتاهائی شبیه کودتای 28 مرداد و در اثر سیطره فاشیسم و جنگ جهانی دوم وارد آمده غیرقابل تخمین و تصور است.

·        در این موارد، فقط تخریب نیروهای مولده مادی صورت نگرفته، بلکه بمراتب بدتر و مخرب تر، تخریب نیروهای مولده انسانی صورت گرفته است.
·        فاشیسم و یا ناسیونال ـ سوسیالیسم و مک کارتیسم میلیون ها بلشویک تا مغز استخوان انقلابی را در مقیاس جهانی یا به قتل رسانده اند و یا از عرصه حیات اجتماعی بدر رانده اند و جامعه بشری را نعمت بی بدیل آنان محروم ساخته اند.
·        همین کرد و کار را ارتجاع داخلی در کشورهای مختلف جامه عمل پوشانده است:
·        دیالک تیک تخریب نیروهای مولده مادی و انسانی در مقیاس ملی و بین المللی همین است.

7
عاجز از باد، شیروانی سرخ

·        نیروهای مولده مادی تخریب گشته را می توان به هر مشقتی بازتولید کرد.
·        بازتولید نیروهای مولده انسانی اما بسیار دشوار تر، مشقت بار تر و زمانگیرتر است.
·        روزبه ها و مبشری ها و سیامک ها و کیوان ها و غیره را نمی توان به آسانی بازتولید کرد.
·        میلیون ها بلشویک اصیل و انقلابی را نمی توان به آسانی تربیت کرد.
·        جای این دردانه های هستی اجتماعی چه بسا برای همیشه خالی می ماند و جای خالی آنها را عناصر قلابی پر می کنند و فاجعه تعمیق می شود.
·        روی کار آمدن گربه چف ها و گربه ننه ها، نتیجه نهائی این قلع و قمع ها ست.

·        شاید محمد زهری تبیین همین فاجعه را نیز در نظر داشته است.

8
انوره ده بالزاک

خیس باران، دریچه و درگاه

·        نتیجه نهائی اینها همه، خیس گشتن دریچه و درگاه خانه بی پناه است.

·        تفاوت بالزاک ـ نویسنده رئالیست بزرگ ـ با محمود دولت آبادی در نثر شعر گونه  و محمد زهری در شعر، شاید همین باشد:
·        واقعیت عینی در آثار بالزاک و محمود و محمد با قدت خارق العاده ای تبیین می یابد.
·        با این تفاوت که تبیین محمود و محمد به زیور تصورات و تصاویر هنری و استه تیکی مزین است.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر