۱۳۹۴ تیر ۱۷, چهارشنبه

سیری در جهان بینی پرویز نتل خانلری (8)


پرویز ناتل خانلری
 تحلیلی از
ید الله سلطانپور  

عقاب
ادامه

بر سر شاخ ورا دید عقاب
ز آسمان سوی زمین شد به شتاب

گفت کای دیده ز ما بس بیداد
با تو امروز مرا کار افتاد

·        معنی تحت اللفظی:
·        عقاب، کلاغ را بر سر شاخه درختی دید و از آسمان با شتاب فرود آمد.
·        گفت:
·        «ای کلاغ که از از دست ما، ستم فراوان دیده ای، من امروز با تو کار دارم.»

1
گفت کای دیده ز ما بس بیداد
با تو امروز مرا کار افتاد

·        ناتل خانلری در این بیت، رابطه عقاب و کلاغ را بطرزی رئالیستی فرمولبندی می کند:
·        او دیالک تیک ستمگر و ستمدیده را به شکل دیالک تیک عقاب و کلاغ بسط و تعمیم می دهد.

·        این همان دیالک تیک طبقه حاکمه و توده است.
·        این ضمنا اعتراف شاعر طبقه حاکمه بر ستمگری خویش بر توده زحمتکش است.

2
مشکلی دارم اگر بگشایی
بکنم آن چه تو می فرمایی

·        معنی تحت اللفظی:
·        مشکلی دارم، اگر راه حلی ارائه دهی، هر خواهشی داشته باشی، بر آورده می کنم.

·        خانلری در این بیت، از سوئی دیالک تیک داد و ستد را به شکل دیالک تیک مشکلگشائی و فرمانفرمائی بسط و تعمیم می دهد و از سوی دیگر دیالک تیک عقاب و کلاغ را به شکل دیالک تیک محتاج و باب الحوایج وارونه می سازد.

3

·        ورق برگشته است:
·        عقاب عالی مقام عالی نسب، محتاج کلاغ «زشت و بد اندام و پلشت» و ستمکش شده است.

·        این همان زیر و زبر گشتن مناسبات اجتماعی حاکم است که شیخ شیراز تصویر می کند:

وقتی افتاد، فتنه ‌ای در شام
هر کس از گوشه ‌ای فرا رفتند

روستا زادگان دانشمند
به وزیرى پادشا، رفتند

پسران وزیر ناقص عقل
به گدایی به روستا رفتند

·        معنی تحت اللفظی:
·        روزی فتنه و آشوبی در سوریه برپا شد.
·        در نتیجه، هر کس از گوشه ای پا به گریز گذاشت.
·        ورق برگشت.
·        آن سان که دهقان زاده های دانشمند به وزارت رسیدند و وزیر زاده های ناقص العقل به قصد گدائی به روستا رفتند.

4
·        سعدی شیرازی ـ بلحاظ پایگاه طبقاتی ـ فرق چندانی با ناتل خانلری ندارد.
·        سعدی هم نماینده ایده ئولوژیکی اشرافیت بنده دار و فئودال است.
·        سعدی برای صدور اندرز خویش و دادن بیدار باش و هشدار و اخطار به طبقه حاکمه از امکان زیر و زبر گشتن مناسبات اجتماعی خبر می دهد:
·        از امکان صعود اجتماعی ـ سیاسی توده های مولد و زحمتکش و از سقوط اعضای طبقه حاکمه تا درجه دریوزگان و گدایان.

5
مشکلی دارم اگر بگشایی
بکنم آن چه تو می فرمایی

·        در سخن سعدی نیز رئالیسمی به چشم می خورد.
·        این همان رئالیسمی است که در این بیت شعر ناتل خانلری هست:
·        عقاب خر محتاج کلاغ دانائی گشته است.
·        کلاغ به مقام مشکلگشا ارتقا یافته است.

·        قضیه در عالم واقع، واقعا هم از این قرار است:
·        رئیس پرنده ها نه عقاب خرفت و خر، بلکه کلاغ اندیشنده ی خردمند است.
·        کلاغ پرنده ای فوق العاده تیزهوش است.
·        کلاغ حتی قادر به تولید وسیله تولید و آموزش آن به جوجه  های خویش است.
·        کلاغ گنجینه ای از تسلیحات تولیدی و شکاری و حتی پسیکولوژیکی در اختیار دارد.
·        در این زمینه پژوهش های علمی فراوانی منتشر شده است.

6 
گفت:
«ما بنده ی در گاه تو ایم
تا که هستیم، هوا خواه تو ایم

بنده آماده بود، فرمان چیست؟
جان به راه تو سپارم، جان چیست؟

دل ، چو در خدمت تو شاد کنم
ننگم آید که ز جان یاد کنم»

·        معنی تحت اللفظی:
·        کلاغ گفت:
·        «من بنده درگاه تو و هوادار مادام العمر تو هستم.
·        من بسان بنده ای، گوش به فرمان تو هستم.
·        شما فقط امر کنید تا اجرا کنم.
·        در راه شما حتی از جان شیرین صرفنظر می کنم.
·        وقتی که با خدمت به شما دل تان شاد گردد، من عار از آن دارم که نام جان بر زبان رانم.»

7
گفت:
«ما بنده ی در گاه تو ایم
تا که هستیم، هوا خواه تو ییم

بنده آماده بود، فرمان چیست؟
جان به راه تو سپارم، جان چیست؟

دل ، چو در خدمت تو شاد کنم
ننگم آید که ز جان یاد کنم»

·        ناتل خانلری در این بند از شعر، دیالک تیک عقاب و کلاغ را به شکل دیالک تیک ارباب بنده دار و بنده بسط و تعمیم می دهد.
·        اما میان عقاب و کلاغ چنین رابطه ای وجود ندارد.
·        کلاغ پرنده ای است که کمترین شباهتی به الاغ ندارد.
·        کلاغ بنده و سرسپرده کسی نمی شود.
·        دلیلش این است که کلاغ پرنده ای اندیشنده، مولد، خودمختار و خردمند است.

8
·        می توان گفت که ناتل خانلری مناسبات اجتماعی را ناتورالیزه می کند و به جانوران نسبت می دهد.
·        با این ترفند است که کلاغ به مثابه بنده ی عقاب قلمداد می شود.
·        ناتورالیزاسیون چیزها، پدیده ها، سیستم ها و روندهای اجتماعی و سوسیالیزاسیون چیزها، پدیده ها، سیستم ها و روندهای طبیعی از ترفندهای ایده ئولوژیکی طبقه حاکمه از دیرباز بوده است.
·        این فرمی از عوامفریبی است.
·        آثار و اشعار سعدی و دیوان حافظ از این ترفند ایده ئولوژیکی لبپر می زنند.

·        سعدی برای اثبات حقانیت نابرابری های اجتماعی، دست خواننده را می گیرد و به عالم اشیاء می برد.
·        بدین طریق، از وجود پستی ـ بلندی در طبیعت، نتیجه می گیرد که بعضی ها باید ارباب باشند و بقیه رعیت و نوکر و کنیز و کلفت.
·        یکی از فرط نعمت و ثروت بترکد و دیگری از فقر و ذلت بمیرد.

9

·        ناتل خانلری اما به تجربه شاهد این رابطه ذلت بار بوده است:
·        زحمتکشان فقیر و «بی همه چیز» برای سیر کردن شکم کودکان خویش، چه بسا در مقابل صاحبان وسایل تولید از اشرافیت بنده دار و فئودال تا بورژوازی همین رفتار را هم می کنند.
·        چه بسا حتی فونکسیون چشم و گوش اشرافیت بنده دار و فئودال و بورژوازی را به عهده می گیرند.
·        برای شان جاسوسی و خبرچینی می کنند.
·        یعنی به ذلت خودستیزی تن در می دهند.

·        سخنان مبتنی بر تظاهر و تزویر و دروغ کلاغ، مو به مو با سخنان برخی از زحمتکشان بی همه چیز انطباق دارند.

·        ما اینجا نیز با رئالیسمی سر و کار داریم.
·        با رئالیسم ناتورالیزه شده ای.
·        با رئالیسم از جامعه به طبیعت انتقال یافته ای.

10
این همه گفت ولی با دل خویش
گفت و گویی دگر آورد به پیش

·        معنی تحت اللفظی:
·        کلاغ ضمن گفتن این سخنان، اما با خویشتن خویش سخنان دیگری گفت.

11
·        منظور ناتل خانلری این است که کلاغ  ضمن تحویل دادن دروغ هائی به عقاب، در ضمیر طبقاتی خویش به حقیقت عینی اندیشیده است.

·        این کشف ناتل خانلری نیز کشفی رئالیستی است.
·        طبقات اجتماعی زحمتکش به تجربه عینی طبقه حاکمه را می شناسند.
·        بنا بر شم و غریزه طبقاتی خویش ماهیت اشرافیت بنده دار و فئودال و بورژوازی را تشخیص می دهند و در لوح ضمیر خویش ثبت و ضبط می کنند.
·        ولی احتیاج، آنها را مجبور به تظاهر می کند.

12
این همه گفت ولی با دل خویش
گفت و گویی دگر آورد به پیش

·        این بیت، ضمنا از آگاهی طبقاتی خود ناتل خانلری پرده برمی دارد.
·        اعضای طبقه حاکمه و نمایندگان ایده ئولوژیکی آن می دانند که در اعماق دل توده چه می گذرد.
·        بی دلیل نیست که خاتمی از جهنمی در آینده هشدار می دهد که پس از سقوط جمهوری اجامر دروازه اش به روی اجامر باز خواهد شد.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر