۱۳۹۴ تیر ۱۲, جمعه

سیری در پژوهشی از شفیعی کدکنی راجع به شعر و شاملو و «شعرا» (13)


شفیعی کدکنی درباره شاملو چه می ‌گوید؟
تحلیلی از
یدالله سلطانپور  
  
می ‌بینی که تنها مقصر شاملو نیست
که
وزن را حذف کرده
 و
ملاک هنر را
-         که باید «امری وجودی» باشد و هست –
به ظاهر تبدیل به «امری عدمی» کرده است.

·        وقتی از بینش فرمالیستی شاملو و شفیعی سخن می رود، به همین دلایل است.
·        آنها بسان ساده لوحان در سطح چیزها و پدیده ها پرسه می زنند و گرد و خاک به راه می اندازند و از جریان ها و غلیان های درونی چیزها و پدیده ها بکلی بی خبرند.

·        فرم و نمود همیشه با برون و خارجی در پیوند قرار دارد.
·        به همان سان که محتوا و ماهیت با درون و داخلی خویشاوند است.
·        دیالک تیک فرم و محتوا
·        دیالک تیک نمود و ماهیت
·        دیالک تیک داخلی و خارجی  

1

 می ‌بینی که تنها مقصر شاملو نیست
که  
وزن را حذف کرده.

·        شاملو به نور الدین سالمی ـ دکتر خصوصی اش ـ با هارت و پورت می گوید که وزن را حذف کرده است.

·        شفیعی هم با طناب ادعای احمد شاملو به چاه تشکیل نظر اندر می شود و جفنگ او را به سکه نقد می خرد.
·        اگر شاملو وزن را حذف می کرد، اشعارش به روز عشعار همین یک دسته «بدبخت» می افتاد که حتی خودشان کمترین  رغبتی به  خواندن و شنیدن عشعار خود ندارند، چه رسد به این و آن.

2

می ‌بینی که تنها مقصر شاملو نیست
که
وزن را حذف کرده.

·        درست به همین دلیل استه تیکی اساسی است که فروغ فرخزاد همیشه جوان، رعایت وزن را اکیدا توصیه می کند.
·        برای اینکه با کمترین بی اعتنائی به وزن، هر شعری سلب شعریت می شود و به زباله استحاله می یابد.

·        سؤال اکنون این است که اگر احمد شاملو به قول خودش و شفیعی کدکنی، «وزن را حذف کرده»، پس چرا اشعارش به زباله استحاله نیافته اند؟

·        چون می توان محتوا و مضمون منفی و مخرب  اشعار شاملو را به چالش هومانیستی و علمی و انقلابی کشید، ولی نمی توان جلال فرمال و صوری و جذابیت آنها را انکار کرد.

3
می ‌بینی که تنها مقصر شاملو نیست
که
وزن را حذف کرده.

·        تفاوت شعر شاملو با شعر نیمایی در فقدان وزن نیست.

·        این تفاوت در این است که شعر شاملو به عوض وزن برونی، حاوی وزن درونی است.

·        بنابرین می توان گفت که شعر شاملو نه شعر بی وزن، بلکه شعری با وزن درونی است.

·        ضمنا شاملو در این زمینه تنها نبوده و نیست.
·        شعرای دیگری نیز بر همین خط رانده اند و اشعار «درخشانی» سروده اند.
·        شاید خود شفیعی کدکنی یکی از همان ها باشد. باید ببینیم.

4
در کنار شاملو
 «این جانیان کوچک»
به قول فروغ،
این خبرنگاران روزنامه‌،
که
 آرزوی شاعر شدن دارند
و
در تمام محافل خود را به عنوان شاعر معرفی می ‌کنند،
متصدیان صفحه شعر مجلات شده ‌اند
و
بسیار طبیعی است
که
 از زیر دست آنها نیما یوشیج و توللی و فروغ و اخوانی
ظهور نخواهد کرد.

·        این ارزیابی شفیعی کدکنی حاوی ذراتی از حقیقت عینی است.
·        نه کمتر و نه بیشتر.

·        چرا و به چه دلیل؟  
5
در کنار شاملو
«این جانیان کوچک»

·        عشعار این جانیان ـ بی اعتنا به عدم و وجود وزن در آنها ـ کمترین شباهت ساختاری و استه تیکی ـ هنری به اشعار شاملو ندارند.
·        این مسئله را خود شفیعی کدکنی هم بهتر از ما می داند.

·        وجه مشترک این جانیان با احمد شاملو همان وجه مشترک جلال آل احمد با شاملو ست.
·        وجه مشترک طبقاتی ئی است.
·        به عبارت دقیتر، وجه مشترک جهان بینانه ای است:  

6
·        هم این جانیان و هم شاملو بلحاظ جهان بینی ایدئالیست هستند.
·        یعنی به مسئله اساسی فلسفه پاسخ وارونه می دهند:
·        روح را بر ماده، شعور را برو جود مقدم می دانند.

·        اینکه شاملو با خدا مناظره می کند و خدا را حتی مغلوب می سازد، از اریکه قدرت به زیر می کشد و خود به جای خدا می نشیند، فقط بازی مبتنی بر فانتزی نیست.

·        اگزیستانسیالیسم مکتب فلسفی ایدئالیستی ـ ذهنی است.

·        یعنی بلحاظ فلسفی حتی از مسیحیت و اسلام عقب مانده تر و غیر علمی تر است.

·        چون مذاهب بزرگ، جهان بینی ایدئالیستی عینی را نمایندگی می کنند و بمراتب مترقی تر از طرفداران ایدئالیسم ذهنی اند.

7
·        وجه مشترک دیگر شاملو و جلال و جانیان، در ایده ئولوژی آنها ست:
·        شاملو نماینده نیچه ئیسم و فاشیسم بوده است.
·        جلال هم به همین سان.

·        این جانیان (و احتمالا خود جلال) نماینده فوندامنتالیسم شیعی اند که همشیره فاشیسم است.

·        اینجا ست که شاملو و جلال و این جانیان به هم می رسند.

·        از این لحاظ نظر شفیعی کدکنی کسب حقانیت نسبی می کند.

·        شاملو ماهیتا در سنگر طبقاتی و ایده ئولوژیکی اینها قرار می گیرد.

8

در کنار شاملو 
 «این جانیان کوچک»  
به قول فروغ

·        از این جمله شفیعی کدکنی معلوم می شود که او منظور فروغ را از مفهوم «جانیان کوچک» درک نکرده است.
·        منظور فروغ نه نمایندگان طبقه حاکمه، نه سرسپردگان اشرافیت بنده دار و فئودال و روحانی، بلکه توده های بی خانمان (میزرابل، به قول ویکتور هوگو) بوده است که تنها دلخوشی شان تماشای صحنه اعدام در میدان توپخانه (؟) و مابقی ماجرا بوده است.

·        ما باید این شعر خود انتقادی ـ انتقادی بلند فروغ را تحلیل کنیم و صحت استنباط خود را استدلال و اثبات.

9
·        این جانیان یا اعضای طبقه حاکمه اند و یا روشنفکر ارگانیک (گرامشی) طبقه حاکمه اند و کمترین سنخیتی با توده های بی خانمان نداشته اند و ندارند.

·        اینها اتفاقا با سوار شدن بر امواج خروشان خون همین بی خانمانان («جانیان کوچک») به قدرت رسیده اند.

·        اینها همان هائی اند که «جانیان کوچک» را از حواشی شهرها سوار انواع مختلف ماشین ها می کردند و به مسلخ می بردند.

·        ایکاش تحلیلی از حجم خونی به عمل می آمد که از اندام همین «جانیان کوچک» در میادین جنگ داخلی (براندازی سلطنت) و جنگ خارجی (جنگ بر علیه صدام) جاری شده است.

10
در کنار شاملو
 «این جانیان کوچک»
به قول فروغ،
این خبرنگاران روزنامه‌،
که
 آرزوی شاعر شدن دارند
و
در تمام محافل خود را به عنوان شاعر معرفی می ‌کنند،
متصدیان صفحه شعر مجلات شده ‌اند
و
بسیار طبیعی است
که
 از زیر دست آنها نیما یوشیج و توللی و فروغ و اخوانی
ظهور نخواهد کرد.


·        شفیعی کدکنی ـ شوخی شوخی ـ خیال می کند که نیما یوشیج پرورده ملک الشعرای بهار و فروغ و اخوان پرورده ناتل خانلری اند.

·        وقتی آدم در سطح و ظاهر پدیده ها پرسه زند و از ماهیت و ذات آنها غافل باشد، به همین استنتاجات سست و بی پایه می رسد که شفیعی کدکنی رسیده است.

·        نه شعر نیما بلحاظ محتوا ربطی به شعر بهار دارد و نه شعر فروغ و اخوان ربطی به شعر ناتل خانلری.
·        اینها چه بسا آنتی تز «اساتید» کذائی خویش اند و نه نوچه و مرید و پیرو و پرورده آنها.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر