۱۳۹۴ خرداد ۱۵, جمعه

سفری ـ نظری ـ ابراز نظری ـ گذری (90)


آرتور کوستلر
(۱۹۰۵۱۹۸۳)
نویسنده انگلیسی
مجارستانی الاصل
گفت ‌و‌ گو با مرگ
به مردی که یک پایش را از دست داده است،
گفتنِ اینکه کسانی هستند که هر دو پای شان را از دست داده اند،
تسلی دادن نیست، بلکه دست انداختنش است.
در درجه ‌ی معینی از درماندگی و بیچارگی،
دیگر هر مقایسه‌ ی کمّی معنایش را از دست می‌ دهد.


جمعبندی از
مسعود بهبودی

1
این ادعا که
«در درجه معینی از درماندگی
تفاوت های کمی بی معنا می گردند»،
جفنگی بیش نیست.

2
ارگان های هر ارگانیسم
(اعضای هر اندام)   
دیالک تیکی از ساختار و فونکسیون اند.
درست به همان سان که چرخ خیاطی
دیالک تیکی از ساختار و فونکسیون است.

فونکسیون چرخ خیاطی را
گاو آهن و یا دیگ و قابلمه
نمی توانند به عهده گیرند.
چون ساختارشان برای فونکسیون دیگری مناسب است.

3
داشتن دو پا
نتیجه تکامل میلیون ها ساله انسان است.
نشانه کمال ارگانیکی او ست.

4
داشتن و نداشتن پا
امری عینی 
 است.

یعنی بی اعتنا به 
 درماندگی و درجه درماندگی
 است.

برای اینکه داشتن یک پا
با داشتن دو پا
و با نداشتن پا
یکسان نیست.

5
به همین دلیل مقایسه کسی که یک پا دارد با کسی که دو پا دارد
و با کسی که اصلا پا ندارد،
کاری منطقی و علمی است.

6
ارگان های هر ارگانیسم 
(اعضای هر اندام)،
نه کمیت محض،
بلکه دیالک تیکی از کمیت و کیفیت اند.

7
برای اینکه هر عضوی فونکسیونی دارد
و فونکسیون آن، صرفنظرناپذیر است.

8
یعنی پا و دست و چشم و قلب و غیره 
کمیت محض 
نیستند.

دیالک تیکی از کمیت و کیفیت اند
دیالک تیکی ساختار و فونکسیون اند.

9
به همین دلیل اگر عضوی عاجز از ایفای فونکسیون خود گردد،
ارگانیسم فونکسیون آن را به عضو و یا اعضای دیگر تحمیل می کند.

10
مثلا اگر کسی از هر دو پا علیل شود،
فونکسیون آنها را به دو دست و دندان و غیره واگذار می کند
و اگر کسی دست نداشته باشد،
پاها را برای انجام فونکسیون دست ها
مولتی فونکسیونالیزه 
می کند.
یعنی پا فونکسیون خوردن و آشامیدن و غیره را هم به عهده می گیرد.

11
بی اعتنا به درجه درماندگی
کسی که یک دست دارد، بهتر از کسی است که دست ندارد.

12
اینها با هم قابل مقایسه اند.
درست به همان دلیل که دیالک تیکی از ساختار و فونکسیون
و دیالک تیکی از کمیت و کیفیت اند.

13
فونکسیونی که با دو دست انجام می گیرد،
هرگز نمی تواند با یک دست و یا بدون دست انجام گیرد.

14
علاوه بر این،
« به مردی که یک پایش را از دست داده است،
گفتنِ اینکه کسانی هستند که هر دو پای شان را از دست داده اند»
ابلاغ حقیقت عینی به او ست
و نه «دست انداختن او.»  

15
ابلاغ حقیقت عینی
  بمراتب بهتر و علمی تر و عینی تر از
تسکین خرافی و ایراسیونالیستی (خردستیز) است.

مثلا بهتر از آن است که به او بگویی:
غم مخور، جای افراد علیل در بهشت برین است.

پایان

 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر