۱۳۹۴ تیر ۶, شنبه

سیری در پژوهشی از شفیعی کدکنی راجع به شعر و شاملو و «شعرا» (7)


شفیعی کدکنی درباره شاملو چه می ‌گوید؟
تحلیلی از
یدالله سلطانپور  

اخوان حرف ‌های جرقه ‌ای و زودگذری می ‌زد که شاید خودش هم متوجه عمق آنها نبود.
از جمله می‌گفت:

الف
«عزیز جان!
این احمد شاملو.
خودش خوب است ولی «تالیِ فاسد» دارد»
(تالی یعنی پیرو)

ب
و می ‌گفت:
«مثلِ ابن‌عربی است که خودش به هر حال عارفی است و عارفی بزرگ 
ولی تالیِ فاسدش این همه حاشیه ‌نویس 
و مهملباف است که تا عصر ما همچنان ادامه دارند.»


·        شفیعی کدکنی اکنون دست در خورجین یاد داشت های کتبی و «شفاهی» (ذهنی) خود می برد و نقل قولی از مهدی اخوان ثالث را بیرون می کشد و در اختیار خواننده و شنونده نظرات خود قرار می دهد.

·        البته گاهی ذکر نقل قولی ضرورت دارد.
·        ولی نباید به روش و اسلوب ثابتی در تحلیل و پژوهش بدل شود.
·        ذکر نقل قول به عوض خود اندیشی و تحلیل مستقل افکار و اشعار و آثار این و آن یکی از بدترین یادگارهای قرون وسطی فئودالی است.

1
اخوان حرف ‌های جرقه ‌ای و زودگذری می ‌زد
که شاید خودش هم متوجه عمق آنها نبود.

·        شفیعی کدکنی با همین ارزیابی شتابزده و پیشاپیش از اخوان و سخنان او، عملا زمینه ذهنی لازم را در خواننده و شنونده نظر خود برای پذیرش آن به عنوان حقیقت عینی آماده می سازد.
·        چنین کرد و کاری اصلا مجاز نیست.

·        خواننده و شنونده قبل از هر داوری و ارزیابی باید خودش سخن اخوان و این و آن را بشنود و مورد تأمل مستقل قرار دهد.

·        بعد آن را  بپذیرد و یا رد کند.
·        عمیق قلمداد کردن سخن اخوان با صداقت و عینیت پژوهشی منافات دارد.
·        عمق نظر اخوان را ولی می توان استدلال و اثبات کرد و بعد اعلام داست.

2
اخوان حرف ‌های جرقه ‌ای و زودگذری می ‌زد 
که شاید خودش هم متوجه عمق آنها نبود.

·        البته شفیعی کدکنی در این زمینه تنها نیست.
·        خیلی ها در خیلی از آثار خود همین صید نقل قول از این و آن را و جایگزینی تحلیل مستقل هر اثر و هر نظر با نقل مو به موی آن را به روش اصلی «تحلیل» و پژوهش خود بدل کرده اند.
·        ما این طرز تفکر و طرز « تحلیل» را  طرز تفکر و طرز تحلیل اسکولاستیکی می نامیم.

·        چون علمای اسکولاستیک قرون وسطی در همه جای جهان همین روش و رویه را پیش داشته اند.
·        روحانیت یهودی، مسیحی، اسلامی و غیره نیز کماکان همین رویه و روش را دارند.
·        نقل و ذکر آیه و روایت و حدیث و اندرز و ضرب المثل همچنان و هنوز رواج وسیع دارد و عرصه را بر استدلال تجربی و منطقی بغایت تنگ کرده است.

3
·        یکی از مضرات این رویه و روش تحلیل، خلع سلاح فکری خواننده و شنونده و تحمیل نظر خود به او ست.
·        این در تحلیل نهائی فرمی از عوامفریبی است.
·        برای استدلال تجربی و منطقی آلترناتیوی وجود ندارد.

4
·        ضرر دیگر این رویه و روش استدلال و تحلیل، تجلیل ضمنی اخوان است.
·        خواننده و شنونده این تحلیل شفیعی کدکنی، عملا به این نتیجه می رسد که اخوان متفکری ژرفکار و ژرف اندیش است.
·        البته می شود، آثار و اشعار و افکار کسی را تحلیل کرد و عظمت فکری و هنری او را استدلال و اثبات کرد و ضمنا اعلام داشت.
·        شاید شفیعی کدکنی هم همین کار را کرده باشد.
·        در آن صورت نمی توان به او خرده گرفت.

5
از جمله می‌ گفت:
«عزیز جان!
این احمد شاملو.
خودش خوب است ولی «تالیِ فاسد» دارد»
(تالی یعنی پیرو)

·        این ارزیابی اخوان، نه ارزیابی او از احمد شاملو، بلکه ارزیابی او از پیروان احمد شاملو ست.

6
و می ‌گفت:
«مثلِ ابن‌عربی است که خودش به هر حال عارفی است و عارفی بزرگ 
ولی تالیِ فاسدش این همه حاشیه ‌نویس و مهملباف است
 که تا عصر ما همچنان ادامه دارند.»

·        خوب.
·        حالا که سخن اخوان را شنیدیم و خواندیم، نظری به پیشداوری شفیعی کدکنی راجع به اخوان می اندازیم:  

اخوان حرف ‌های جرقه ‌ای و زودگذری می ‌زد
 که شاید خودش هم متوجه عمق آنها نبود.

·        تشبیه شاملو با ابن عربی و پیروان شاملو با مهملبافان و حاشیه نویسان که دال بر ژرف اندیشی کسی نیست.
·        ضمنا تالی های شاملو ادا و اطوار و اشعار او را کپیه و تکرار و نشخوار می کنند.
·        در حالیکه حاشیه نویسان به تفسیر، تصحیح و یا تدقیق سخنان ابن عربی می پردازند.

·        ایندو اصلا قابل قیاس با یکدیگر نیستند.

7
·        این نقل قول شفیعی کدکنی اما ماهیتا تطهیر و تجلیل دیگری از احمد شاملو ست.
·        این بدان معنی است که خود شاملو عیب و ایرادی نداشته است.
·        بلکه پیروان او معیوب و قابل انتقادند.

·        این اما با ادعای آغازین شفیعی کدکنی ناسازگار است:

سی سال است که او، بدون اینکه قصد سوئی داشته باشد، 
دو سه نسل از جوانان این مملکت را سترون کرده است.

·        می توان گفت که اخوان دیالک تیک شاملو و پیروان را وارونه کرده است و بر خلاف شفیعی کدکنی کفه ترازو را به نفع شاملو سنگینتر ساخته است.
·        شفیعی کدکنی ظاهرا ملتفت نیست که نقل قولش از اخوان نافی ارزیابی خود او ست.

·        اخوان نوچه های شاملو را تقبیح می کند و نه خود او را.
·        اخوان شاملو را سترون کننده دو تا سه نسل نمی داند.

8
حرف اخوان بسیار حرفِ درستی است:
هم ابن‌عربی بزرگ است و تالیِ فاسد دارد، 
هم شاملو در حد یکی از شعرای برجسته نسل خودش، 
بزرگ است و تالیِ فاسد دارد.

·        اکنون خواننده تحلیل شفیعی کدکنی حسابی کلافه می شود و از خود می پسد:
·        در قاموس اساتید دانشگاه های کشور عه هورا، معیار بزرگی افراد بالاخره چیست؟

·        کسی که (با سوء قصد و یا بی سوء قصد)  دو و یا سه نسل از جوانان کشوری را سترون کرده، چگونه می تواند بزرگ باشد؟

·        ضمنا پیروان شاعر بزرگی چگونه می توانند همه از دم فاسد باشند؟

·        بالاخره فساد پیرو باید تحت تأثیر مستقیم و یا غیرمستقیم پیشوا باشد.

·        چون میان پیرو و پیشوا که دیوار چین کشیده نشده است تا پیشوا منزه و مطهر و مبرا از هر عیب و نقص باشد و پیروان همه از دم فاسد باشند.

9
·        آدم با خواندن تحلیل های اساتید دانشگاه های کشور عه هورا بی اختیار به یاد دو فرقه زیر می افتد:

الف

حرف اخوان بسیار حرفِ درستی است:
هم ابن‌عربی بزرگ است و تالیِ فاسد دارد، 
هم شاملو در حد یکی از شعرای برجسته نسل خودش،
 بزرگ است و تالیِ فاسد دارد.

·        آدم اولا به یاد فرقه ای در رژیم سابق می افتد که در واکنش به هر انتقادی از شمر ابن ذی الجوشن، بطور مکانیکی همصدا با هم می گفتند:
·        «شمر ابن ذی الجوشن خودش آدم خوبیه.
·        اطرافیانش خوب نیستند.»   

ب

·        آدم ثانیا به یاد خواجه شیراز می افتد که تیمور لنگ را سلیمان زمان می نامید و شفیع روز جزا.
·        ضمنا از او دو خواهش داشت:

1

·        خواهش اول خواجه این بود که تیمور لنگ در روز قیامت شفاعت او را به عهده گیرد تا خواجه به جنت رود و دلی از عزا در بیاورد.

2

·        خواهش دوم خواجه این بود که تیمور لنگ پس از درگذشت خواجه، تربیت پسرش زین الدین و یا زین العابدین را شخصا به عهده گیرد.

·        این هم بدان معنی است که تیمور لنگ، خودش آدم متدین و خوبی بود.
·        اطرافیانش فقط بد و بی دین بودند.

10
آثار سوء این تالیِ فاسد را به تدریج جامعه ادبی ما احساس می ‌کند
ولی هنوز مقصر اصلی و یا یکی از مقصرهای اصلی را به‌ جا نیاورده است.

·        جامعه ادبی؟
·        عجب  مفاهیمی اساتید دانشگاه های کشور عه هورا دارند.

·        ضمنا تالی فاسد و یا تالی های فاسد؟
·        چون احمد شاملو که از بابت تالی کم و کمبودی نداشته و کماکان هم ندارد.

·        شفیعی کدکنی اگر شک داشته باشد، می تواند سری به فیس آباد بزند و ببیند که هر علامه ای تالی جان بر کف احمد شاملو ست.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر