۱۳۹۴ خرداد ۲۵, دوشنبه

جهان بینی محمد زهری در آئینه آن و این (115)


محمد زهری
( ۱۳۰۵ ـ ۱۳۷۳)
تحلیلی از
ربابه نون

محمود کیانوش
این تنهایی تا آنجا که‌ سرنوشت‌ انسان‌ است
او را به زمزمه ‌ای تلخ وامـی‌ دارد.

·        بنظر کیانوش، تنهائی تا جائی چیزی مقدر است.
·        از دید او، تنهائی تا جائی چیزی فاتال و سرنوشتی است.
·        به زبان سعدی و حافظ، تنهائی تا جائی در روز کذائی الست، به قلم قضا، با جوهری نامرئی بر پیشانی آدمیان نوشته شده است.
·        تنهائی تا جائی چیزی پیشانی نوشت و یا سرنوشت است.

·        این اما به چه معنی است؟  

1
این تنهایی تا آنجا که‌ سرنوشت‌ انسان‌ است
او را به زمزمه ‌ای تلخ وامـی‌ دارد.

·        این اولا از بینش فاتالیستی محمود کیانوش پرده برمی دارد.
·        با توجه این نظر او، دیگر نمی توان تفاوت بینشی چشمگیری میان او و خواجه شیراز کشف کرد.

2
·        این ثانیا بدان معنی است که تنهائی تا جائی نه پدیده ای تاریخی، بلکه طبیعی است.
·        چون چیزی که سرنوشتی باشد، فقط می تواند جبری، طبیعی، الهی، جبلی، لدنی، ازلی و ابدی باشد.
·        بزعم کیانوش، آدمیان تنها زاده می شوند، تنها زندگی می کنند و تنها می میرند.
·        سرنوشت شان همین است.

·        این اما به چه معنی است؟  

3
·        این بدان معنی است که تنهائی پدیده ای اجتماعی نیست.
·        بزعم کیانوش، این مناسبات اجتماعی حاکم نیستند که رشته های پیوند میان اعضای جامعه را به آتش می کشند و آدمیان را به صورت جزایر تک افتاده، بیکس، بی پناه  و بریده از یکدیگر مبدل می سازند.
·        بلکه این سرنوشت و قسمت و تقدیر طبیعی، الهی و ماورای اجتماعی نامعلوم و موهومی است که به آدمیان تحمیل می شود.
·        تنهائی تا جائی (؟)  در نظر کیانوش آش کشک خاله است و باید خواه و ناخواه خورده شود.
·        خردستیزی و خرافه که حتما نباید شاخ و دم داشته باشد.

4
این تنهایی تا آنجا که‌ سرنوشت‌ انسان‌ است
او را به زمزمه ‌ای تلخ وامـی‌ دارد.

·        شعر محمد زهری در قاموس محمود کیانوش، چیزی در حد زمزمه ای تلخ است که از تنهائی تا جائی مقدر او سرچشمه می گیرد.

5
او می‌داند که انسان های عام با دردهای ساده ی‌ زندگی‌
چنان در گیرند
که برای آنـان
بزرگترین مسئله همان زنـده مـاندن است.

·        محمود کیانوش ظاهرا معنی مقوله فلسفی عام را نمی داند.

·        عام به چه معنی است؟

6
·        عام عبارت است از وجه مشترک عینی گروهی از اشیاء، خواص، روابط و روندهای منفرد واقعی و عینی و یا تصاویر سوبژکتیف آنها.

·        مثلا وجه مشترک کلیه کارگران این است که آنها فاقد مالکیت بر وسایل تولید اند و از این رو، ناچار به فروش نیروی کار خود به صاحبان وسایل تولید اند.
·        این وجه مشترک همه کارگرها یک عام است که کارگران منفرد را به کارگر ـ به مفهوم عام آن ـ بدل می سازد.

·        خصلت عام ناشی از گروهی از اشیاء، خواص و غیره است که در عین حال شالوده عینی لازم برای ساختن مفهوم متناسب را تشکیل می دهند.

7
او می‌داند که انسان های عام با دردهای ساده ی‌ زندگی‌
چنان در گیرند
که برای آنـان
بزرگترین مسئله همان زنـده مـاندن است.

·        اکنون پس از تعریف مقوله عام، روشن می شود که بر خلاف توهم کیانوش، نه «انسان های عام»، بلکه انسان های منفرد و خاص وجود دارند.

·        مفهوم و یا مقوله عام، نتیجه تجریدی (انتزاع منطقی، فکری) است:
·        مثلا کسی به تجربه انسان های مختلف بلحاظ سن و سال، جنسیت، ملیت، موقعیت، معرفت، ثروت و غیره را می بیند و همه این تفاوت ها و اختلافات تصادفی و سطحی را فاکتور می گیرد، یعنی مورد صرفنظر قرار می دهد و وجه مشترک همه آنها را کشف و عمده می کند.
·        مثلا این وجه آنها را که خردمند و یا ناطق و یا مولد هستند.
·        بدین طریق مفهوم عام انسان تشکیل می شود.

8
·        آدم های عام وجود ندارند تا زهری یکی از آنها باشد.
·        زهری یکی از آدم های منفرد و یا خاص است.  
·        اگر زهری و نادرپور و  شهریار و شفیعی و سایه و سیاوش و غیره را مورد تجرید قرار دهیم، یعنی همه مشخصات فردی آنها را مورد صرفنظر قرارد هیم، مثلا اگر از قد و قامت و ملیت و ثروت و شغل و جهان بینی و سبک هنری و تعلقات طبقاتی و غیره آنها فاکتور بگیریم، به مفهوم عام شاعر می رسیم.
·        شاعر یک مفهوم عام است که از تجرید شعرای منفرد و خاص تشکیل یافته است.
·        عام همیشه در دیالک تیک منفرد (خاص) و عام وجود دارد و نه به تنهائی، تا کیانوش از انسان های عام دم بزند.

·        منظور او احتمالا چیز دیگری است که قادر به تبیین درست آن نیست.  

9
او می‌داند که انسان های عام با دردهای ساده ی‌ زندگی‌
چنان در گیرند
که برای آنـان
بزرگترین مسئله همان زنـده مـاندن است.

·        منظور کیانوش از مفهوم انتزاعی موسوم به «دردهای ساده زندگی» چیست؟
·        سر درد؟
·        سرماخوردگی؟
·        زکام؟
·        نان روزمره؟
·        ساده ترین حقوق بشر؟
·        نان،  مسکن، پوشاک، بهداشت، آزادی؟

10
او می‌داند که انسان های عام با دردهای ساده ی‌ زندگی‌
چنان در گیرند
که برای آنـان
بزرگترین مسئله همان زنـده مـاندن است.

·        اگر منظور کیانوش چیزهائی از همین قماش باشد، اولا باید از او پرسید:
·        چرا فقط انسان های عام کذائی با چنین مسائلی درگیرند و نه انسان های منفرد و خاص واقعی؟

·        عمله و بنا و دهقان و پیشه ور و تاجر و شاطر و رختشو و رفتگر از این «دردهای ساده»  بی درمان رنج نمی برند؟

11
او می‌داند که انسان های عام با دردهای ساده ی‌ زندگی‌
چنان در گیرند
که برای آنـان
بزرگترین مسئله همان زنـده مـاندن است.

·        ثانیا باید پرسید:
·        چرا «زنده ماندن» بزرگترین مسئله زندگی فقط انسان های عام کذائی است و نه انسان های منفرد و خاص واقعی؟

·        عمله و بنا و دهقان و پیشه ور و تاجر و شاطر و کنیز و کلفت و رختشو و رفتگر قید زنده ماندن را زده اند؟

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر