۱۳۹۴ اردیبهشت ۱۳, یکشنبه

سفری ـ نظری ـ ابراز نظری ـ گذری (۸۶)


شعار فاشیستی کارگران؟
در جریان تظاهرات کارگران تهران به مناسبت اول ماه مه، شعارهایی
در حمایت از «نیروی کار داخلی و تولید داخلی» به عنوان دو راهکار
برای حل یا کاهش مشکل بیکاری مطرح شده اند.
آیا می توان شعار «نیروی کار داخلی و تولید داخلی» را که تقریبا در همه ی
کشورها معمول است و مورد تأئید بسیاری از اقتصاد دانان است، یک شعار «فاشیستی» دانست؟
سرچشمه:
صفحه فیسبوک
بایز افروزی
ویرایش و جمعبندی از
مسعود بهبودی

میم
این شعار باید تحلیل شود.
بهتر است به جای طرح سؤال، تحلیلش کنید.

بایز

فی الواقع چون «اغلب» این شعار را فاشیستی «فرموده اند»، اگر کسی جرئت کند و یک اپسیلون اظهار نظر خلاف کند، بی درنگ عنوان فاشیست به او هم اعطا خواهد گردید.
لذا پیش خود گفتم:
«به شکل سوال طرح کنم»، 
شاید بحثی درگیرد ، که در نگرفت.

میم

شاید یکی از دلایل پرهیز خیلی ها از بحث، 
هراس از همین انگ از هر نوع باشد.
در دوره بسیار دشواری به سر می بریم.
خلایق هر ابراز نظری را که به نفع شان نباشد، 
به عنوان تهدیدی تلقی می کنند و واکنش عصبی نشان می دهند.

۱

دانشجوی پزشکی بود
بخشی از شعر فرشیدور استاد دانشکده ادبیات را بدون ذکر اسم شاعر 

شاید هم با تغییراتی کم و بیش به اسم خودش منتشر کرده بود.
محترمانه گفته شد که «تحت تأثیر فلانی است.»
اصلا نیت بدی کسی نداشت.

۲
کامنت بلافاصله حذف شد.
کامنت دیگری به رشته تحریر درآمد که کمترین ربطی به شعر نداشت:
«خیلی بی ادبانه است که بدون ذکر خانم، اسم کسی را بر زبان برانند.»

۳
چند دقیقه بعد، نری سؤالی طرح کرده بود که چرا جسد فلانی پس از حدود ۱۰۰ سال، نمی پوسد؟

نوشتیم که جسد مومیایی و یا کنسرو می شود 
و از گزند میکرو ارگانیسم ها و غیره در امان می ماند 
و می تواند حتی به مدت بیش از ۱۰۰۰ سال سالم بماند و متلاشی نشود.
باز هم اصلا نیت بدی دربین نبوده است.

۴
فحش و توهین شروع شد و مطالبی از ویکی پیدیا کپی و درج شد.
مبنی بر اینکه نظر ما جفنگ است.

۵
جماعت روانی شده اند.
عذرخواهی کردیم و بدتر از پدران مان تواب شدیم.
حالا دیگر ابراز نظر هم نمی کنیم.
تا حداقل اعصاب مان اندکی استراحت کنند.

۶
بحث با مجانین اگر ابلهانه هم نباشد، عاقلانه نیست.

۷
اقتصاد دانان کشورهای سرمایه داری
 حتی اگر بطور مستقیم و یا غیرمستقیم وابسته به طبقه حاکمه نباشند، 
مثل همه علمای همه علوم منفرد، 
فقط می توانند در چارچوب تنگ علم اقتصاد، ابراز نظر کنند.

به همین دلیل هم رسانه های همگانی 
از همین اساتید دانشگاه ها و از همین علمای علوم منفرد 
برای نظرسازی و عملا عوامفریبی استفاده مستمر می کند.

از دید یک اقتصاد دان حتی بی طرف قلع و قمع کارگران خارجی
 برای کاهش درصد بیکاران هر کشور راه حلی محسوب می شود،
 چه رسد به محروم کردن آنان از کار، آموزش، حمایت و غیره و یا اخراج از کشور.

۸
به همین دلایل تجربی و منطقی، 
دفاع از حقوق زحمتکشان فقط از عهده ی خرد اندیشنده  
(فلسفه، مارکسیسم ـ لنینیسم) 
 برمی آید.

دفاع پیگر و سرسختانه مارکس و انگلس و لنین از علمیت رزم طبقاتی 
به همین دلیل هم بوده است.

مارکس 
ـ  بروایت انگلس ـ 
 در چالش نظری با وایت لینگ 
ـ رهبر کمونیسم کارگری ـ 
چنان با خشم بر روی میز در کافه می کوبد 
که چلچراغ کافه حتی به لرزه در می آید.

کمونیسم کارگری مخالف علمیت رزم طبقاتی پرولتاریا بود.

۹
این شعار فی نفسه و علنا فاشیستی نیست.
ولی شعار طبقه حاکمه است.

با همین شعار می توان در اردوی زحمتکشان نفاق افکند.
یعنی مثلا کارگر ایرانی را به جان کارگر افغانی انداخت.

۱۰
احزاب بورژوایی اروپا همین کار را می کنند.
مهاجرین را همیشه مقصر قلمداد می کنند.
به همین دلیل خارجی ستیزی حتی در میان زحمتکشان رواج وسیع دارد و می تواند به فاشیزاسیون توده ها منتهی شود.

محبوبیت چشمگیر جریانات فاشیستی در اروپا و غیره
از همین خطر خبر می دهند.

۱۱
اگر کارگران این شعار را داده باشند 
باید به حال خودشان و سندیکا و حزب شان گریست.
چون این نشانه خریت و ساده لوحی است.

۱۲
اشکال عملی، عینی، عقلی و منطقی این شعار  
ضمنا این است که وقتی در و دروازه کشور به روی سرمایه خارجی چار طاق 
باز می شود و همین گشایش به عنوان فتح الفتوح قلمداد می شود،
 از کدام «تولید داخلی» می توان حمایت کرد؟

بایز
 
علیرغم همه این ها انکار نمی توان کرد که 
«بازار کار» هر کشوری دارای ظرفیت مشخصی است 
و نمی تواند جوابگوی همه ی نیروی کاری باشد 
که به دلایل گوناگون از کشورهای دیگر وارد آن می شوند. 

با این وصف همانطور که اشاره کرده اید 
به مصاف هم فرستادن کارگران خارجی و داخلی نیرنگ «طبقه حاکمه» است.

میم

۱
ایران که حلقه آخر در زنجیر کشورهای جهان نیست.
 
صدها هزار زحمتکش یدی و فکری ایرانی آواره کشورهای دیگرند.
شاید خود شما هم یکی از همان ها باشید.

از این رو، صحبت کردن از 
«ظرفیت مشخص هر کشوری» 
سنجیده نیست و چه بسا حتی همین ایده  
یکی از نکات ایده ئولوژیکی طبقه حاکمه 
است.

۲
طبقه حاکمه با هزار ترفند ایز گم می کند و دست به 
استحمار همگانی و تمام ارضی  
حتی می زند.

۳
بحران ساختاری در جامعه و جهان 
 از ذات سیستم سرمایه داری سرچشمه می گیرد.
از تضاد نیروهای مولده با مناسبات تولیدی سرچشمه می گیرد. 

۴
یعنی از اعماق جامعه بشری نشئت می گیرد 
و جامعه و جهان را به لرزه درمی افکند. 

۵
طبقه کارگر و حزب بلشویکی اش باید رادیکال بیندیشد.
به قول مارکس،
 دست به ریشه قضایا ببرد و در جهت قبضه قدرت و 
برقراری حاکمیت توده های مولد و زحمتکش
 کار و پیکار کند. 

۶
طبقه حاکمه انگل 
بلحاظ تاریخی و طبقاتی 
اصلا حق ندارد که بر گرده توده سوار شود و فاجعه بیافریند. 

همه شرایط اوبژکتیو و سوبژکتیو 
برای تعویض فرماسیون سرمایه داری با فرماسیون سوسیالیستی فراهم آمده اند.
هر تأخیری در این تعویض 
آبستن فاجعه همه بشری است.

۷
طبقه حاکمه را توده باید
 تحت رهبری همین طبقه کارگر و حزب طراز نوینش
به زیر کشد، راهی زباله دانی تاریخ کند و بر بحران و فاجعه پایان دهد. 

راه دیگری وجود ندارد: 
یا سوسیالیسم و یا توحش.

پایان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر