۱۳۹۴ فروردین ۲۰, پنجشنبه

جهان بینی محمد زهری در آئینه آن و این (۵۱)


تحلیلی از
ربابه نون

آسمان، خالی، زمین، خالی است.
هیچ ردی در زمین و آسمان، جز رد پای پاک انسان نیست
عرش و فرش اینک، مدار بی رقیب آدمیزاد است،
خلق، چون خالق ـ امیر پیر بی تدبیر که زمانی عرصه ی کون و مکانش بود، در تسخیر ـ
از حساب وهم، بیرون است
از قیاس عقل، افزون است
غولی آزاد است
کوه قاف از هیبتش، آب است

معنی تحت اللفظی:
اکنون در آسمان و زمین، تنها چیزی که هست، رد پای پاک انسان است.
اکنون زمین و آسمان جولانگاه بی رقیب بنی آدم است.
خلق، خالق واره است.
خالقی که به عنوان پیر بی تدبیری جهان را تحت تسخیر خویش داشت.
آدمی، اکنون فراتر از توهم است، فراتر از سنجش عقل است.
غولی آزاد است.
آن سان که کوه افسانه ای قاف، حتی با مشاهده ی عظمت آدمی، آب می شود.

۱


این شعر محمد زهری تحت عنوان «فاتح»، یادآور شعری از همسنگر او ـ سیاوش کسرائی ـ  تحت عنوان «انسان» است که در همین جا ضمنا مورد تحلیل و مقایسه قرار خواهد گرفت.

موضوع اصلی این دو شعر دو حکیم پرولتاریا، هومانیسم است.
کمونیسم هم دیالک تیک ناتورالیسم و هومانیسم است.
در کمونیسم طبیعت اول و طبیعت دوم (جامعه، انسان) به هارمونی موعود از دیرهنگام با هم می رسند.


۲

آسمان، خالی، زمین، خالی است.
هیچ ردی در زمین و آسمان، جز رد پای پاک انسان نیست

محمد زهری در این بند شعر، بدون بر زبان راندن کلمه ای حتی، دوئالیسم بنده داری ـ فئودالی ـ روحانی رایج از دیرباز را ، یعنی دوئالیسم خدا و انسان و یا خالق و مخلوق را به شکل دیالک تیک سوبژکت ـ اوبژکت بسط و تعمیم می دهد و فاتحه بلندی بر خدای معروف فئودالیسم و روحانیت می خواند.

۴

در این شعر (در شعر سیاوش کسرائی نیز) خلأ زمین و آسمان از خدا طی اعلامیه ای با صراحت روشن اعلام می شود:
در زمین و آسمان جز رد پای پاک انسان چیزی وجود ندارد.
 
زمین و آسمان  از خدا خالی است.
انسان نوعی و واقعی جای خدای خیالی بنده داری ـ فئودالی ـ روحانی را گرفته و یک تنه در کانون کاینات ایستاده است.

هومانیسم هم همین است.
شعار جنبش هومانیستی در شامگاه قرون وسطای فئودالی نیز همین بوده است.


۳

عرش و فرش اینک، مدار بی رقیب آدمیزاد است،

اکنون صراحتی وارد کلام حکیم هومانیسم می شود:
انسان نوعی یکه تاز بلامنازع عرش و فرش است.


۴

خلق، چون خالق

در این فراز موجز و مختصر از اعلامیه، اعتلای خلق به مقام خالق اعلام می شود.

سؤال این است که چرا خلق و نه انسان بطور کلی؟

۵

شاید الزامات فرمال شعر بوده اند که پای خلق را به میان کشیده اند.
چون همراهی خلق با خالق شعر را بلحاظ استه تیکی زیباتر می سازد.

شاید هم تعمدی در کار محمد زهری بوده است.
چون خلق به بخش مولد و خلاق و زحمتکش بشریت اطلاق می شود.
بدین طریق بخش انگل، پتیاره و مفتخور در قاموس شاعر خلق، سلب انسانیت می شود.

ٖ۶
عرش و فرش اینک، مدار بی رقیب آدمیزاد است،
خلق، چون خالق

دیالک تیک انسان ـ عرش و فرش بسط و تعمیم دیالک تیک سوبژکت ـ اوبژکت است.
این ضمنا بسط و تعمیم دیالک تیک طبیعت دوم (جامعه، انسان) و طبیعت اول (عرش و فرش) است.

این اما بلحاظ فلسفی (جهان بینی) به چه معنی است؟

۷

این به معنی دفاع محمد زهری از مقوله سوبژکتیویته است.
مقوله ی سوبژکتیویته یکی از کشفیات مهم رسولان پرولتاریا ست.

این مقوله فلسفی بسیار مهم در شعار زیر تصریح می شود:
تاریخ (جامعه، جهان) سوبژکت مند است.
 
تاریخ (جامعه، جهان) بر خلاف طبیعت اول، بی سوبژکت نیست.
چیزها، پدیده ها و روندهای اجتماعی، خودپو، خودبه خودی و اوتوماتیک نیستند.
زلزله واره و توفان واره و تعویض فصول واره نیستند.

۸


 این کشف مهم مارکس و انگلس، به معنی تشکیل و تدوین داهیانه ی ماتریالیسم  تاریخی است.
این ضمنا به معنی مرزبندی دقیق با ماتریالیسم منفعل، پاسیو و تماشاچی مکانیکی، متافیزیکی و آنتروپولوژیکی (فویرباخ) است.

مراجعه کنید به دایرة المعارف فلسفه بورژوائی واپسین در تارنمای دایرة المعارف روشنگری
۹
 عرش و فرش اینک، مدار بی رقیب آدمیزاد است،
خلق، چون خالق

وقتی گفته می شود که شعر محمد زهری را  بدون درک و هضم فلسفه علمی (مارکسیسم ـ لنینیسم) نمی توان درک کرد، به همین دلایل است.

هومانیسم مورد نظر محمد زهری اما نه هومانیسم بورژوائی در آستانه عصر جدید، بلکه هومانیسم پرولتری است و به همین دلیل، خلق خالق است.
 
هومانیسم مورد نظر محمد زهری هومانیسم طراز نوین است.

هومانیسم ناتورالیستی و یا ناتورالیسم هومانیستی است.
کمونیسم است.
مراجعه کنید به هومانیسم و جنبش هومانیستی  در تارنمای دایرة المعارف روشنگری

هومانیسم و جنبش هومانیستی (1)

http://hadgarie.blogspot.de/2011/02/1_13.html?spref=fb
ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر