۱۳۹۳ اسفند ۲۴, یکشنبه

جهان بینی محمد زهری در آئینه آن و این (۳۰)


زهری از زبان زهری
( ۱۳۰۵ ـ ۱۳۷۳)
 تحلیلی از
ربابه نون
 
محمد زهریزبان شعری در این دوره سخت پیچیده شده است، اما خمیر مایه ی اجتماعی دارد.
حدیث نفس های شخصی جای خود را به طرح مسایل اجتماعی داده است
ولی آنقدر این مضامین در لفافه پیچیده شده اند که دسترسی به آنها جز برای خواص غیر ممکن است.
این باعث شده است که شعر زبان محدود و خصوصی پیدا کند.
آیا شاعران را باید در این کار متعمّد و مقصّر دانست؟
من تقصیری متوجه آنان نمی کنم.
برای حفظ شعر از چشم بد، این تمهیدات (زمینه سازی ها، مراحل تدارکی) ناگزیر است.

این آخرین بند از این این مطلب است.
در این بند از مصاحبه و یا مصاحبه واره، تحلیل محمد زهری از شعر ادامه می یابد و ژرفا کسب می کند.
حالا معلوم می شود که مسکوت ماندن چیزهائی از سوی حکیم توده در تزهای پیشین به دلیل غفلت او و نادیده ماندن شان نبوده است.
حکیم به قول خودش، «همه چیز را دیده، ولی ناگفته گذاشته است.»

۱
زبان شعری در این دوره سخت پیچیده شده است، اما خمیر مایه ی اجتماعی دارد.

محمد زهری اکنون به تحول صوری ـ  مضمونی شعر معاصر اشاره می کند.
او دیالک تیک فرم و محتوا را در نهایت سهولت و سادگی به شکل دیالک تیک زبان شعری و خمیرمایه شعر بسط و تعمیم می دهد:
بزعم او، فرم شعر معاصر مغلق تر و پیچیده تر شده است.
محتوا و مضمون شعر معاصر اما عناصر اجتماعی کسب کرده است.

۲
زبان شعری در این دوره سخت پیچیده شده است، اما خمیر مایه ی اجتماعی دارد.

از فرم فرمولبندی همین حکم محمد زهری می توان به دقت بینشی خارق العاده او پی برد:
فرم شعر پیچیده تر و ثقل الفهم تر شده است.
محتوای شعر اما کم و بیش بار اجتماعی کسب کرده است.
همین و بس.
نه کمتر و نه بیشتر.

۳

نکته حیرت انگیز و ضمنا سؤال انگیز و تأمل انگیز اما این است که محمد زهری در این ارزیابی، شعرای پرولتری و مترقی را مثلا خود و سیاوش کسرائی و فروغ و غیره را نادیده می گیرد.
به همین دلیل این ارزیابی او ناقص و نادقیق می ماند.
این ارزیابی او در هر صورت تمام اجتماعی نیست.
همه جانبه نیست.
چون شعر خود او و سیاوش کسرائی و فروغ و غیره نه بلحاظ زبان شعری پیچیده است و نه در اجتماعی بودن چه بسا توتال و تار و پودین آن می توان کمترین تردید را به دل راه داد.

۴
زبان شعری در این دوره سخت پیچیده شده است، اما خمیر مایه ی اجتماعی دارد.

هر اثر هنری ـ در تحلیل نهائی ـ خمیرمایه پنهان و آشکار اجتماعی دارد.
چون احدی حتی نمی توان پیدا کرد که در جامعه زندگی کند و نماینده مطلق خویشتن خویش باشد.

منظور محمد زهری اما در حد فرم و صورت و عناصر فرمال و صوری شعر است:


۵
زبان شعری در این دوره سخت پیچیده شده است، اما خمیر مایه ی اجتماعی دارد.
حدیث نفس های شخصی جای خود را به طرح مسایل اجتماعی داده است.

منظور محمد زهری گذار شعرای غیر پرولتری جامعه از منگرائی به جمعگرائی است.
به عنوان مثال می توان به گذار فروغ  از اسیر به تولد دیگر سخن گفت:
محتوای اشعار فروغ در آثار نوجوانی جسمی و فکری اش عمدتا «حدیث نفس» بوده و محتوای آثار دوره بلوغ جسمی و فکری اش (ایده ئولوژیکی اش) عمدتا مسائل اجتماعی.

سؤال ولی این است که دلیل این تحول محتوائی و صوری چیست؟

۶

دلیل این چرخش مضمونی در شعر شعرای غیر پرولتری، تحول زیربنائی تحمیلی از سوی بخش مدرن طبقه حاکمه وابسته به امپریالیسم است.

با انقلاب سفید طبقه حاکمه دو شقه می شود:

الف

 شقه اول دست به اصلاحات ارضی می زند.
لاک فئودالی خود را ترک می گوید و بورژوا می شود.

ب

شقه دوم فئودال می ماند و وارد اپوزیسیون ضد انقلاب سفید می گردد.

۷

حدیث نفس های شخصی جای خود را به طرح مسایل اجتماعی داده است.

با این دو پارچه و دوگانه گشتن طبقاتی ـ ماهوی طبقه حاکمه، هژمونی ایده ئولوژیکی موجود شکاف برمی دارد و فاتحه ای بر شعر مبلغ «حدیث نفس های شخصی» خوانده می شود.

جنگ داخلی میان دو بخش «انقلابی» و ارتجاعی طبقه حاکمه سابق شعله ور می شود.
در نتیجه آن، روبنای ایده ئولوژیکی شکاف برمی دارد:
سکوت و سکون و رکود و خنثائی فریبای شعرا و حدیث نفس های شخصی بودن شعر پایان می یابد.

اکنون هر کس از معماران روح جامعه (روشنفکریت طبقه حاکمه، چه «انقلابی» و چه مرتجع، چه بورژوا و چه فئودال ـ روحانی) در سنگری کمین می گیرد و شلیک ایده ئولوژیکی آغاز می شود.
به قول حکیم توده، «طرح مسائل اجتماعی» مد می شود.

۸
 
هم منوچهر آتشی و صهبا و مصفا و صدها شاعر طرفدار انقلاب سفید سنگر می کنند و موضع می گیرند و هم شعرای فئودالی ـ روحانی ـ خرده بورژوائی ـ بازاری ـ فاشیستی ـ فوندامنتالیستی سنگر می کنند و موضع می گیرند.
اکنون شعر مبتنی بر «حدیث نفس های شخصی» جای خود را به اشعار «انقلابی» ـ بورژوائی و ارتجاعی می دهد:
نوحه های خنثی و ماورای طبقاتی سابق حتی سیاسی و اجتماعی می شوند.

ما هنوز در آغاز آشنائی با تحلیل های محمد زهری هستیم.
مسئله تحول در فرم و محتوای شعر اما مسئله ای بسیار بغرنج و مه آلود است و باید مورد تحلیل شکیب مند قرار گیرد و قرار گرفته و خواهد گرفت.

۸
زبان شعری در این دوره سخت پیچیده شده است، اما خمیر مایه ی اجتماعی دارد.
حدیث نفس های شخصی جای خود را به طرح مسایل اجتماعی داده است
ولی آنقدر این مضامین در لفافه پیچیده شده اند که دسترسی به آنها جز برای خواص غیر ممکن است.
 
دلیل «پیچیدگی زبان شعری و محدودیت دسترسی بدان» در ماهیت هر دو بخش  «انقلابی» ـ بورژوائی و ارتجاعی ـ فئودالی ـ فاشیستی ـ فوندامنتالیستی ـ روحانی ـ مذهبی طبقه حاکمه است:

محتوای دوران معاصر، گذار جهانی از سرمایه داری به سوسیالیسم است.
 
بورژوازی دیگر نمی تواند انقلابی به معنی حقیقی کلمه باشد.
بورژوازی دیری است که لیبرالیسم را و همه سنن و دستاوردهای فکری، فلسفی و انقلابی ضد فئودالی آغازین خود را به گور سپرده است.

به همین دلیل هر دو بخش طبقه حاکمه سابق آنتی کمونیسم را بر پرچم ایده ئولوژیکی خود می نگارند.
برای درک عمیقتر و دقیقتر این مسئله باید اشعار و آثار روشنفکران هر دو بخش طبقه حاکمه تحلیل شوند.

۹
این باعث شده است که شعر زبان محدود و خصوصی پیدا کند.
آیا شاعران را باید در این کار متعمّد و مقصّر دانست؟
من تقصیری متوجه آنان نمی کنم.
برای حفظ شعر از چشم بد، این تمهیدات (زمینه سازی ها، مراحل تدارکی) ناگزیر است.

حق تا حدودی با محمد زهری است.
روشنفکران طبقه حاکمه ـ چه در حکومت و چه در اوپوزیسیون ـ در بستری از دیالک تیک جبر و اختیار، خودپوئی و آگاهی (تعمد) زندگی، کار و پیکار می کنند.

ولی هرگز نباید در سوبژکتیویته سوبژکت های اجتماعی تردیدی به دل راه داد.
هر عمل و اندیشه ی جبری ـ طبقاتی ـ خودپو، با سهم معینی از اختیار، فردیت و آگاهی و تعمد همراه است.
فرق بنی خر با بنی آدم همین جا ست.

پایان
ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر