۱۳۹۳ اسفند ۲۵, دوشنبه

خردستیزی دیروز و امروز (8)


فعلیت انتقاد گئورگ لوکاچ از خردستیزی
پروفسور دکتر اریش هان
( 1930 ـ 2014)
فیلسوف و جامعه شناس آلمانی
برگردان شین میم شین

3
فرم های نمودین کنونی خردستیزی
ادامه 

فرم نمودین چهارم خردستیزی
فوندامنتالیسم
 ادامه  

کارتن آناکرونیسم  
اثری از گرهارد  گپ
دیناسوری که 65 میلیون سال قبل مرده،
مشغول  تماشای جمجمه انسانی است که از 2  میلیون سالقبل زندگی می کند.
گشتاور دوم
آناکرونیسم ها (نامعاصریت ها) و پارادوکس ها

·        فوندامنتالیسم های یاد شده بر اساس دلایل و عوامل واقعی و عقلی قرار دارند.

1
·        فوندامنتالیسم را می توان به عنوان تلاش در جهت «گسترش طلبی مداوم نظام اولیگارشی جهانی» و «خصوصی کردن نهائی جهان» بعد از بحران «غول آسای سرمایه» در غیاب قدرت مخالف سوسیالیستی محسوب داشت.
·        (ژان زیگلر، «حاکمان جدید جهان»، 2003، ص 35، 284)

2
·        هدف فوندامنتالیسم از قرار زیر است:

الف
·        دستیابی بی درد سر به ثروت های طبیعی جهان

ب
·        دستیابی بی درد سر به بازار فروش کالا

ت
·         نیل به اهداف ژئو استراتژیکی.  

3
·        پیوند با گلوبالیزاسیون نیز بدان اضافه می شود.

4
·        «سردمداران گلوبالیزاسیون اقتصادی  و انحصارات نظامی برای تحقق پروژه مشترکی جهت سلطه بر جهان متحد شده اند.»
·         (المار الفاتر، «نقطه عطفی در سیاست جهانی»، 2003، ص 3)

5
·        خصلت شوم و منحوس این اتحاد روشنتر می شود، اگر توجه کنیم که در رابطه با گلوبالیزاسیون، «تسخیر توسعه طلبانه کشورهای در حال رشد» بوسیله دول غربی نیز مورد نظر است و صحبت از آن است که «باید رابطه اقتصادهای ضعیف با بازار جهانی زیر سلطه کشورهای صنعتی پیشرفته قطع شود»، چیزی که «به محو فرهنگ های سنتی منجر خواهد شد.»
·        (فریدهلم هنگباخ، « گلوبالیزاسیون از دید اقتصادی»، ص 4)

6
·        دلهره زا و نگرانی آور این است که محافل بسیار قدرتمندی ضمن تعقیب اهداف گروهی معینی، معیارهای استدلال ایراسیونالیستی را بی پروا به خدمت می گیرند.

7
·        این امر از خصلت عمیقا نامعاصر آنان سرچشمه می گیرد.

8
·        آنها اصولا و بدون چون و چرا بر ضد پیشرفت اجتماعی در شرایط تاریخی ئی موضع گرفته اند که بی اعتنائی به ضرورت های آن، عواقب مهیب و در درازمدت فاجعه باری بدنبال خواهد داشت.

9
·        لحن کلام و نحوه استدلال بوش و اعوان و انصارش بی تردید برای گمراه کردن مردم، سرپوش نهادن بر واقعیت و عوامفریبی است، ولی در عین حال آینه تمام نمای کوری و کودنی طبقاتی آنها ست و از آشوب درونی آنان در رابطه با ناتوانی مکرر در مهار کردن بحران و از نیاز به تسکین اعصاب خرد و خراب خویش و از نگرانی ناشی از نامعلوم بودن عاقبت کار حکایت می کند.

10
·        تعجب آور نیست که با تراکم دم افزون ناکامی ها و شکست ها (ناکامی ها و شکست هائی که نه فقط قابل پیش بینی بلکه همچنین قابل پیشگوئی بوده اند)، خود فریبی های استراتژیک، مثلا در مورد «خرد لیبرالی» راجع به «امکان موفقیت در دموکراتیزه کردن تمام ارضی جهان با تحمیل اقتصاد بازار» شدت می یابند.
·         (توماس اسهویر، «سایه آزادی»، تسایت، 9. 6. 2004)

11
·        ماجراجوئی عینی و ایراسیونالیستی امپریالیستی را باید قبل از همه در ارزیابی اشتباه آمیز و به عبارت دیگر، در عدم درک نیروهای مخالف و خصلت آنها دید.

12
·        دلیل پیدایش هر نوع خردستیزی را می توان هم در شرایط و علل موجود و هم در ریشه های فکری ـ تاریخی مربوطه جستجو کرد.

13
·        تردیدی نیست که گرایشات معینی از فوندامنتالیسم اسلامی را می توان به عنوان اعتراض علیه «مدرنیته غربی» به حساب آورد، ولی پاسخ به این پرسش که چرا ترور اسلامیستی درست بعد از 1989 (یعنی درست در لحظاتی که شیوه زندگی غربی به مرحله پیروزی ظاهری خود پا گذاشت) شدت گرفته است، تنها با در نظر گرفتن پیوندهای عینی تاریخی امکان پذیر خواهد شد.

14
·        اسلامیسم را نمی توان به عنوان «معیارسنجش استبداد بمیراث رسیده» محسوب داشت، بلکه باید آن را «عارضه جانبی جامعه جهانی بیرحمی تلقی کرد که کلیه مناسبات موجود را حتی در دور افتاده ترین نقاط زمین از هم می گسلد و اقتصادهای کهن بومی را بی پروا تار و مار می سازد.
·        به عبارت دیگر، نه تنها باید به «دشمن جهانی» بلکه همچنین به روند مدرنیته تمام ارضی گشته توجه داشت.»
·         (توماس اسهویر، « فوندامنتالیسم آدمکش»، تسایت، 29. 4. 2004)

15
·        گشتاورهای ایراسیونالیستی فوندامنتالیسم را می توان هم بعنوان واکنش و هم بمثابه جنبه فرهنگی ـ اخلاقی این مبارزه ناگزیر و بی دورنما بشمار آورد.

16
  کریستوف تورکه (۱۹۴۸) 
فیلسوف آلمانی
استاد دانشگاه لایپزیگ 
مؤلف آثار متعدد

·        کریستوف تورکه نیروی محرکه ایدئولوژیکی فوندامنتالیسم در جهان سوم را در خشم و طغیان مردم علیه کالائی شدن کلیه شئون زندگی می بیند:
·        «نیروی مذهب ستیز مدرنیته، خود مذهبی است و فرم کالائی، بتی است.»
·         (کریستوف تورکه، «اوتوپی خصوصی گشته»، تسایت، 10. 4. 1992)

17
·        ئولا برکویچ می نویسد:
·        تمدن اسلامی قرن ها قبل، در اوج شکوفائی خود بود و از نظر فرهنگی پیشرفته تر از مناطق بیشماری در غرب بود.
·        ولی اکنون خلق های مسلمان در شرق «بحق بر این باورند که بر آنها ستم می رود و ناچار بدون در اختیار داشتن تجهیزات فکری راسیونالیستی لازم، با این پندار که حکمت شرق تنها راه حل ممکن است» علیه عقب ماندگی تحمیلی خویش بپا خاسته اند.
·        (ئولا برکه ویتس، «شاید دیوانه تر شویم»، ص 33)

18
·        نظرات و تحلیل های سیاسی را تنها زمانی می توان جدی گرفت که جریان دایره وار مرگبار، پیوند پارادوکس فوندامنتالیسم با گلوبالیزاسیون و تشدید روز افزون زورگوئی در مد نظر گرفته شود و اصطلاحات نامأنوس ولی مناسب با ایراسیونالیته روند کلی به خدمت گرفته شوند.

19
·        «اگر مک ورلد ـ بنا بر نظر بنیامین باربر کورتزل ـ  برای جهان همگون شده درسایه نظام اقتصادی و شیوه زندگی غربی معاصر» در فرم منفی بنیادین آن، نوعی حرص بهیمی است که نتیجه یک نیروی محرکه مهاجم و شکست ناپذیر است، پس جهاد نیز در فرم منفی بنیادین خود، نوعی ترس بهیمی است که می تواند تحت تأثیر نادانی با چشم پوشی متعصبانه بر جان خویش، به عنوان فرار از تاریخ بحساب آید!»
·         (بنیامین باربر، «کوکاکولا و جهاد»، 1996، ص 229)

20
·        آقای ژان باودریلا در آغاز سال 2002 میلادی در پاسخ به سؤال خبرنگار مجله اشپیگل، مبنی بر اینکه «آیا او واقعا جنون تروریستی را بمثابه واکنشی ناگزیر علیه سیستمی که خود دیوانه زنجیری است، می بیند؟»، گفت:
·        «خود سیستم، ضمن حق بجانب قلمداد کردن خود، شرایط عینی لازم را برای این جامعه وحشتبار بوجود آورده است.
·        این جنون ذاتی گلوبالیزاسیون است که دیوانه تولید می کند!
·        منظور من این است که نادیده گرفتن حقیقت و دنبال دلیل واهی برای سرپوش نهادن بر وضع غیر قابل تحمل گشتن، غیراخلاقی است!»

·        (ژان باودریلا، «اشپیگل»، شماره ،   312002 ص 179)

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر