۱۳۹۳ اسفند ۱۹, سه‌شنبه

خردستیزی دیروز و امروز (3)


فعلیت انتقاد گئورگ لوکاچ از خردستیزی
پروفسور دکتر اریش هان
( 1930 ـ 2014)
فیلسوف و جامعه شناس آلمانی
برگردان شین میم شین

2
 علل عینی و ذهنی

·        آثار لوکاچ برای فهم علل عام گرایشات ایراسیونالیستی در حیات معنوی جامعه نیز مفیدند.

1
·        برای لوکاچ توضیح خردستیزی مشخص در اوضاع تاریخی معین در کلیت بغرنج آن اهمیت درجه اول دارد.

2
·        او هم پذیرش یک تاریخ یکپارچه و منحصر بفرد برای خردستیزی را رد می کند و هم سرهم بندی کردن یک تضاد ابدی میان راسیونالیته و ایراسیونالیته را. 

3
·        تعمیم های او نتیجه بررسی موضوع مورد نظر، نتیجه بررسی  پیشتاریخ فکری فاشیسم آلمان از آغاز قرن نوزدهم بوده اند.

4
·        زمینه مناسب برای رشد گرایشات ایراسیونالیستی، عبارتند از دوره های بحرانی در تاریخ.

5
·        فاشیسم باید به عنوان یک راه حل بربرمنش و غیرانسانی برای یک بحران فراگیر در نظر گرفته شود، که در مرحله امپریالیستی به نقطه اوج خود رسیده بود.

6
·        در شعور بورژوائی در آن دوره ـ قبل از همه چیز ـ ایده پیشرفت و اعتقاد به خرد دچار بحران شده بود.

7
·        موضوعات کار پژوهشی مشخص لوکاچ به شرح زیرند:

الف
·        مقاطع بحرانی مختلف در توسعه جامعه بورژوائی در فلسفه ایراسیونالیستی    

ب
·        تأثیرات مقاطع بحرانی مختلف در توسعه جامعه بورژوائی بر توهمات رومانتیکی در فلسفه ایراسیونالیستی  

ت
·        تأثیرات مقاطع بحرانی مختلف در توسعه جامعه بورژوائی بر بدبینی فرهنگی در فلسفه ایراسیونالیستی    

پ
·        تأثیرات مقاطع بحرانی مختلف در توسعه جامعه بورژوائی بر اسکپتیسیسم (تردیدگرائی)  تاریخی در فلسفه ایراسیونالیستی  

·        مراجعه کنید به اسکپتیسیسم (تردیدگرائی)    در تارنمای دایرة المعارف روشنگری

ث
·        تأثیرات مقاطع بحرانی مختلف در توسعه جامعه بورژوائی بر واقعیت گریزی اشرافی ـ اعیانی در فلسفه ایراسیونالیستی    

ج
·        رجعت به درون (درونگرائی) در فلسفه ایراسیونالیستی     

ح
·        پناه بردن به چیزهای یکجانبه دیگر در فلسفه ایراسیونالیستی  

8
·        این خردستیزی در مراحل مختلف تاریخی و از سوی شخصیت های متفاوت تاریخی، بیانگرمعنوی یک واکنش دفاعی نیروهای طبقاتی معین نسبت به پیشرفت تاریخی بوده است و است.

9
·        خردستیزی را باید «به عنوان گشتاورجانبداری از اختلافات موجود و اختلافاتی که پیدرپی در بستر مبارزات طبقاتی میان کهنه و نو، میان پیشرفت مشخص تاریخی و واپسگرائی زاده می شوند»، در نظر گرفت.
·        (لوکاچ، «تخریب خرد»، 1954، ص 99)

10
·        به عنوان مثال، ایدئولوژی اشرافی که در آغاز این روند توسعه، علیه خردفرمائی روشنگری و علیه انقلاب فرانسه وارد میدان شده بود، از سنن و نهادهای فرتوت در مقابل انتقاد مبتنی برمعیارهای عقلائی دفاع می کرد.

11
·        بنظر ارتجاع ارج و قرب این سنن، نهادها و غیره  بالاتر از هرنوع راسیونالیته بود.

12
·        در این سنن ، نهادها و غیره «هسته ماورای عقلی  و ایراسیونالیستی واقعیت بطور کلی» خودنمائی می کند.
·        (لوکاچ، «تفکر انقلابی»، 1984، ص 212)

13
·        لوکاچ روی این نکته پافشاری می کند که خردستیزی  و یا فرم های نمودین گونه گون آن، نه چیزی اختراعی، نه محصول فکری دلبخواهی، بلکه انعکاس فکری مسائل، تضادها و حوایج واقعی است.

14
·        خردستیزی «یک نوع واکنش (واکنش به معنی دوگانه آن، به معنی ثانوی بودن و ارتجاعی بودن آن) بر توسعه دیالک تیکی تفکر انسانی»، بر مسائل جدید واقعیت و یا علم و فلسفه است.

15
·        انعکاس مخدوش را می توان از آنجا شناخت، که سؤال بجای جواب جا زده می شود و «لاینحل بودن اصولی مسائل و معضلات، پیشاپیش به عنوان فرم عالی درک جهان قلمداد می گردد.»

16
·        مراحل خردستیزی فلسفی در قرن نوزدهم، همواره بر ضد  مراحل توسعه نوین دیالک تیک پدید آمده اند.

17
·        فلسفه بورژوائی وقتی به راه حل های ایراسیونالیستی روی می آورد که «توضیح این جهانی مسائل مبرم، بررسی مسائل در پرتو چند و چون خود آنها و فهم دیالک تیک حرکت آنها در دستور روز قرار می گیرد.»
·        (لوکاچ، «تخریب خرد»، 1954، ص 83)

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر