۱۳۹۳ بهمن ۱۴, سه‌شنبه

سیری در جهان بینی احسان طبری (40)


احسان طبری (1295 ـ 1368)
تحلیلی از شین میم شین

·        چه اشباحی است در گردش بر اين کهسار آبی رنگ؟
·        گمانم از زمانی دير می پويند و می جويند.

·        چه می جويند؟
·        از بهر چه می پويند، اين اشباح؟
·        گمانم سايه هايی از نياکان اند در اين دشت:

·        از اين وادی، سپاه مازيار  رزمجو بگذشت
·        از آن ره سندباد آمد، از اين ره رفت مرداويج
·        همين جا، گور مزدک بود
·        و آنجا، مَکمَن بابک.

·        دمی خاموش
·        اينک بانگ هايی مي رسد ايدر (اینجا)  
·        سرودی گرم می خوانند، يارانی که با حيدر
·        سوی پيکار، پويانند.

·        بشنو در ضمير خود، نوای جاودانیِ اِرانی را که می گويد:
·        «به راه زندگی ، از زندگی بايست بگذشتن»

·        بر اين خاکی که ايران است نامش
·        بانگ انسانی، دمی پيش نهيب (فریاد، تشر)  شوم اهريمن، نشد خامش
·        در اين کشور اگر جبارها بودند، مردم کُش
·        از آنها بيشتر، گُردان انساندوست جنبيدند
·        به ناخن خاره ی بيداد را بی باک سنبيدند
·        فروزان مشعل اندر دست، آوای طلب بر لب
·        به دژهايی يورش بردند، که اش بنيان، به دوزخ بود
·        به موج خون فرو رفتند.

·        ليکن فوج بی باکان نترسيد از بدِ زشتان، نپيچيد از ره پاکان
·        اِرانی بذر زرين بر فراز کشوری افشاند
·        اِرانی مُرد، بذرش کشتزاری گشت پر حاصل
·        به زندان، روح پر جولان و طيارش نشد مدفون
·        به زير سنگ سرد گور، افکارش نشد مدفون

·        اِرانی در سرود و در سخن ، بگشود راه خود
·        کنون در هر سويی پرچم گشايد با سپاه خود

·        بمُرد ار يک شقايق ، زير پای وحش ناميمون
·        شقايق زار شد ايران، به رغم ترس ها، شک ها

·        در آمد عصر رستاخيز مردم
·        قهرمان خيزد از اين خاک کهن
·        و آنگاه، مزدک ها و بابک ها

·        مُقنع گفت:  
·        «گر اکنون مرا، پيکر شود نابود
·        روان من نمی ميرد، به پيکرها شود پيدا
·        ز دالان حلول (نفوذ)  آيم به جسم مردم شيدا
·        برانگيزم يکی آتش به جان خلق آينده»
·        مُقنع شد به گور، اما ، مُقنع ها شود زنده

·        ستمگر بس عبث پنداشت کشتن هست، درمانش
·        ولی تاريخ فردايی فرو گيرد، گريبانش
·        به خواری از فراز تخت بيدادش فرود آرد
·        سخن در آن نمی رانم که اين دم دير و زود آرد
·        ولی شک نيست کآخر نيست جز اين رأی و فرمانش

·        سپاه پيشرفت اند و تکامل، اين جوانمردان
·        سپاهی اينچنين، از وادی حرمان (محرومیت، بی نوائی)  گذر دارد
·        به سوی معبد خورشيد پيمودن، خطر دارد
·        ولی هر کس از اين ره رفت، بخشی شد ز نور او
·        هم آوا گشت با فرّ و شکوه او، غرور او

·        مجو ای هموطن، از ايزدِ تقدير بخت خود
·        طلب کن بخت را از جنبش بازوی سخت خود

·        جهان ميدان پيکار است، بيرحم اند بدخواهان
·        طريق رزم، ناهموار، غدّار (بی وفا، خاین)  اند همراهان
·        نه آيد ز آسمان ها هديه ای
·        نی قدرتی غيبی برايت سفره ای گسترده، اندر خانه در چيند
·        به خواب است آنکه راه و رسم هستی را نمی بيند

·        کليد گنج عالم، رنج انسانی است، آگه شو
·        دو ره در پيش: يا تسليم، يا پيکار جانفرسا
·         يا تسليم،
 ·        يا پيکار جانفرسا

 ·        از آن راه خطا برگرد و با همت بر اين ره شو

·        اِرانی گفت:
·        «در شطی که آن جنبنده تاريخ است
·        مشو ز آن  قطره ها، کاندر لجن ها بر کران مانند
·        بشو ز امواج جوشانی، که دائم در ميان مانند.»

پایان
ویرایش از تارنمای دایرة المعارف روشنگری
ادامه دارد.

۷ نظر:

  1. به نظر میرسد وانگاه، مزدک ها و با بک ها درست نباشد. بنگاه مزدک ها و بابک ها صحیح تر است.
    بنگاه به معنای منزل و مسکن

    پاسخحذف
  2. ممنون.
    • در آمد عصر رستاخيز مردم
    • قهرمان خيزد از اين خاک کهن
    • ـ بنگاه مزدک ها و بابک ها ـ

    بنگاه به معنی جای بن، ریشه گاه، خاستگاه احتمالا

    پاسخحذف
  3. ضمنا برای رعایت «و» می توان به طرز زیر نیز تصور کرد:
    و آن، گاه مزدک ها و بابک ها.

    گاه به معنی محل. مسکن، پرورشگاه، زادگاه، خاستگاه.
    ترکیبات دیگری هم هست:
    مثلا خیمه گاه. بارگاه.

    پاسخحذف
  4. در لغت نامه دهخدا بدین معنا آمده است.
    بنگاه: [ ب ُ ] (اِ مرکب ) مرکب از: بن + گاه (ادات مکان ). (از حاشیه ٔبرهان چ معین ). منزل و مکان . (برهان ) (آنندراج ). منزل . مسکن ...
    در دکلمه ای که احسان طبری از این شعر به عمل آورده است. نه پس از " آن " و نه پس از " آنگاه " مکثی وجود ندارد . دقیقا واژه بنگاه با علامت کسره به مزدک ها وصل شده است.

    https://m.youtube.com/watch?v=44CMazrlRPY در دقیقه 2:50 به بعد

    پاسخحذف
  5. در ضمن در فرهنگ فارسی عمید ، بنگاه، بدین معنا آمده است: بنگه، خانه، انبار، جای داد و ستد، سازمان، موسسه
    بنا براین شما واژه را ریشه یابی کرده اید که به نظر نا درست نمی رسد. که طبیعتا می تواند به تمامی معناهای مطرح شده تعمیم داده شود.

    پاسخحذف
  6. در لغت نامه دهخدا بدین معنا آمده است.
    بنگاه: [ ب ُ ] (اِ مرکب ) مرکب از: بن + گاه (ادات مکان ). (از حاشیه ٔبرهان چ معین ). منزل و مکان . (برهان ) (آنندراج ). منزل . مسکن ...
    در دکلمه ای که احسان طبری از این شعر به عمل آورده است. نه پس از " آن " و نه پس از " آنگاه " مکثی وجود ندارد . دقیقا واژه بنگاه با علامت کسره به مزدک ها وصل شده است.

    https://m.youtube.com/watch?v=44CMazrlRPY در دقیقه 2:50 به بعد

    پاسخحذف
  7. ممنون از اینهمه زحمت.
    آری. بنگاه معملاتی هم داریم به معنی مؤسسه و نهاد شاید باشد.

    پاسخحذف