۱۳۹۳ آذر ۲۳, یکشنبه

دایرة المعارف فلسفه بورژوائی واپسین (226)


پروفسور دکتر هانس هاینتس هولتس   
فصل ششم
متافیزیک
برگردان شین میم شین

بخش یازدهم
مسائل «متافیزیکی» در ماتریالیسم دیالک تیکی 
ادامه

31
·        این کار اما با به حاشیه راندن مسئله متافیزیکی مربوط به اصل وحدت آفرین واقعیت و تلقی کردن آن به مثابه مسئله واره (آن سان که پوزیتیویسم پیشه کرده) صورت نمی گیرد.
·        بلکه از طریق عرضه پاسخ دیالک تیکی صورت می گیرد.

·        در این صورت، بدیل متافیزیکی خود ماتریالیسم و ایدئالیسم، بطور ماتریالیستی عرضه می شود.
·        یعنی از ساختار مناسبات مادی، به مثابه بازتاب یونیورسال (عام) متقابل موجودات، توضیح داده می شود.  

32
·        ماتریالیسم بدین طریق، به جهان بینی فراتر رونده ای بدل می شود که ایدئالیسم را به عنوان ضد خود از سر راه خویش برنمی دارد و نفی نمی کند.
·        در نتیجه، ایدئالیسم می تواند دلیل پیدایش هاله ایدئالیستی از مناسبات انعکاس مادی خود را تبیین دارد.
·        اکنون معلوم می شود که هاله ایدئالیستی در پیوند تنگاتنگ قرار دادن پاسخ به مسئله اساسی فلسفه با تشکیل هر مفهوم کل ماورای تجربی ممکنه پدید می آید.

33

·        کانت به امید غلبه بر ایدئالیسم، این پیوند را در «استقرای ماورای تجربی» مطرح می سازد و ضمنا به ضرورت تشکیل هاله برخورد می کند.
·        خود او اما نمی تواند آن را مورد استقرا قرار دهد.
·        بدین طریق، دیالک تیک برای کانت به مثابه «منطق هاله» جلوه گر می شود.
·        البته او نمی تواند منشاء مادی آن را توضیح دهد.  
·        کشف واقعیت (رئالیته) هاله، یعنی خصلت انعکاسی هاله، بعدها در اثر مارکس تحت عنوان «سرمایه» در مبحث موسوم به «بت» (فتیشیسم) صورت می گیرد.

·        مراجعه کنید به فتیشیسم  در تارنمای دایرة المعارف روشنگری

·        آنگاه کانت دو باره در ایدئالیسم می افتد، ایدئالیسمی که او قصد اجتناب از آن را داشت.
·        این سقوط کانت به ایدئالیسم اما بی ثمر نمی ماند.
·        چون این سقوط، شناخت خطای استقرای ماورای تجربی را امکان پذیر می سازد.
·        در نتیجه، امکان آن برای هگل پدید می آید که میخکوب گشتن به نقد معرفتی وضوح ظاهری را درهم شکند و به جای آن، وضوح قانون اسپکولاتیو خود مبنی بر «حقیقی، کل است» را بگذارد.

34
·        بدین طریق، متافیزیک قدیم با دیالک تیک جایگزین می شود و هاله آنتی نوم های کوسمولوژیکی (کیهان شناسی) کانت حل می شود.  

·        (آنتی نوم بمعنای آغازینش عبارت است از تناقض منطقی میان احکامی که هرکدام باید بدلیلی درست تصور شوند.
·        آنتی نوم زمانی می تواند پدید آید که از دو حکم متناقض یکی درست باشد و دیگری بدلیل من در آوردی درست پنداشته شود، بی آنکه در واقع درست باشد.
·        چنین آنتی نومی زمانی هم می تواند پدید آید که تناقض میان دو حکم که صحت شان به اثبات رسیده و پذیرفته شده، تناقضی ظاهری باشد. مترجم)  

·        مراجعه کنید به  آنتی نوم در تارنمای دایرة المعارف روشنگری  

35
·        انگلس همین اندیشه هگل را تداوم می بخشد و می تواند دیالک تیک را بطرز ماتریالیستی به مثابه «علم پیوند کلی» طرحریزی کند.
·        بدین طریق، میراث متافیزیک کلاسیک (که با ارسطو شروع می شود و در گذر از لایبنیتس به هگل می رسد) به دیالک تیک طبیعت ختم می شود.    

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر