۱۳۹۳ آبان ۱۲, دوشنبه

شعر نیما یوشیج در آئینه سیاوش کسرائی (32)

اثری از حسین رزاقی
نیمایوشیج (1274 ـ 1338)
تحلیل واره ای از
گاف سنگزاد
  
تحلیل شعر «شبتاب»
ادامه

3
مضمون (محتوای) شعر «شبتاب» 
ادامه

 سیاوش

مفهوم «ساحل»  
نیما که نیم بیشتر اشعارش بر ساحل خزر سروده شده، بر واژه ساحل تکیه بسیار دارد.
من چهره ام گرفته
من قایقم نشسته به خشکی
با قایقم نشسته به خشکی
فریاد می زنم:
«وامانده در عذابم انداخته است
در راه پر مخافت این ساحل خراب!»
(از شعر قایق)
چوک و چوک گم کرده راهش در شب تاریک
شب پرهء ساحل نزدیک
و باز
گرچه می گویند:
«می گریند روی ساحل نزدیک
سوگواران در میا ن سوگواران»،
قاصد روزان ابری، داروک، کی می رسد باران؟
اما در این شعر، ساحل موقعیت مکانی منظره و جغرافیای دوگانه شعر را بیان می دارد که مرزی میان آب و خشکی است.

·        ما این توضیح سیاوش را تجزیه می کنیم تا از عهده تحلیلش برآییم:

1
نیما که نیم بیشتر اشعارش بر ساحل خزر سروده شده، بر واژه ساحل تکیه بسیار دارد.

·        سیاوش در این حکم می کوشد که برای حضور مکرر واژه «ساحل» در اشعار نیما دلیلی اوبژکتیف بیابد.
·        او به این نتیجه می رسد که علتش در محیط زیست نیما     ست:
·        اگر نیما در ساحل خزر به سرایش اشعار خویش نپرداخته بود، واژه ساحل نیز اینقدر تکرار نمی شد.
·        همین نکته بر وقوف سیاوش به دیالک تیک اوبژکتیف ـ سوبژکت دلالت دارد و بر نقش تعیین کننده اوبژکتیف در این دیالک تیک.
·        این شرایط اوبژکتیف (سکونت در کرانه خزر) است که ساحل را در ذهن نیما منعکس می کند و به تشکیل مفهوم «ساحل»  (سوبژکتیف) منجر می شود.
·        شرایط اوبژکتیف در آئینه ضمیر نیما انعکاس می یابد و جامه مفهومی می پوشد.

·        این درک سیاوش نه تنها شاهکار، بلکه شگفت انگیز است.
·        کسانی که در ایران ادعای چپ بودن داشته اند، در بهترین حالت، اسکلت واره ای بی روح و بی گوشت و بی خون از مارکسیسم در اختیار داشته اند.
·        درک سیاوش از مارکسیسم اما از طراوت و شادابی و زندگی سرشار است.

2
من چهره ام گرفته
من قایقم نشسته به خشکی
با قایقم نشسته به خشکی
فریاد می زنم:
«وامانده در عذابم انداخته است
در راه پر مخافت این ساحل خراب!»
(از شعر قایق)

·        سیاوش بسان سعدی، بلافاصله پس از صدور ادعا به اثبات فاکتمند آن می پردازد و اشعاری از نیما را مثل تکخالی بر روی میز می کوبد.
·        نیما بنظر ما دیالک تیک ساحل و دریا را توسعه می دهد.
·        این دیالک تیک نیما را فقط می توان در هر مورد مشخص و معین به مثابه شناخت افزاری برای توضیح حقایق امور به خدمت گرفت.

·        ما به عنوان نمونه همین بند شعر را مورد بررسی قرار می دهیم:

1
·        نیما در این بند شعر، دیالک تیک تولید و مصرف را به شکل دیالک تیک دریا و ساحل بسط و تعمیم می دهد:
·        دریا محل کار قایقران است، به همان سان که مزرعه محل کار دهقان است.

2
·        قایقران به مثابه مولد باید مایحتاج مادی خود را از طریق صید تأمین کند، تا در ساحل مورد مصرف خود و خانواده اش قرار گیرد.

3
·        اکنون اما قایقش به خشکی نشسته و در نتیجه ی همین مسئله، چهره اش گرفته، غمزده و اندوهگین است.
·        غمزده و اندوهگین است، چون قادر به تولید و ارضای حوایج مادی خود و خانواده خویش نیست.

4
·        در دیالک تیک تولید و مصرف، نقش تعیین کننده از آن تولید (کار در دریا) است.
·        از این رو ست که رساندن قایق به دریا به ضرورتی مبرم بدل شده است.

·        و لذا قایقران فریاد می زند:

«وامانده در عذابم انداخته است
در راه پر مخافت این ساحل خراب!»

5
·        قایقران وسیله تولید (قایق) را به دشنام بسته و وامانده می نامد که در عذابش انداخته و حتی  ساحل را به لعن و نفرین بسته و با صفت خراب تحقیر می کند.

6
·        اگر قایقران در دریا و در حال غرق شدن می بود، همین دیالک تیک وارونه می گشت.
·        آنگاه رسیدن به ساحل و نجات مولد و وسیله تولید (قایق و ساز و برگ صید) به آرزوئی بدل می شد.

3
چوک و چوک گم کرده راهش در شب تاریک
شب پرهء ساحل نزدیک

·         نیما در این بند شعر، ماجرای شب پره ای به نام چوک و چوک را توأم با آه و اندوه شرح می دهد که در ساحل نزدیک در شب تاریک، راهش را گم کرده است.
·        او چنان با شب پره احساس خویشاوندی و یگانگی می کند که او را به مثابه رفیقی شفیق به نام می نامد:
·        «چوک و چوک» 

·        اینجا ست که هومانیسم و ناتورالیسم به هم می رسند و انسان به معنی انقلابی و علمی کلمه به ریشه برمی گردد، به وحدت با طبیعت مادر می رسد.

·        عشق نیما به طبیعت (شب پره)، اگر تفسیر ما از این بند شعر درست  باشد، ستایش انگیز و خارق العاده است:
·        او به احتمال قوی یکی از مبارزان انقلابی را به این نام می خواند و نگران وضع و حال او ست.
·        این بند شعر در هر صورت به هومانیسم و ناتورالیسم ژرفی سرشته است و از اصالت کمونیستی نیما پرده برمی دارد.

4
 گرچه می گویند:
«می گریند روی ساحل نزدیک
سوگواران در میان سوگواران»،
قاصد روزان ابری، داروک، کی می رسد باران؟

·        حدس ما درست بود:
·        در جهان بینی نیما هومانیسم (کمونیسم) و ناتورالیسم دست در دست یکدیگر می روند:
·        نیما در این بند شعر، قورباغه ای را به نام می نامد (داروک) و با او بسان رفیقی به گفت و گو می نشیند و حتی او را برتر از خود می شمارد و می خواهد که از گنجینه دانش تجربی داروک بهره برگیرد.

·        در این بند شعر نیما دیالک تیک عجیبی در گشت و گذار است:
·        نیما دیالک تیک انسان و طبیعت را به شکل دیالک تیک سوگواران و داروک بسط و تعمیم می دهد و نقش تعیین کننده را از آن طبیعت (داروک) می داند.

·        اگرچه سوگواران در ساحل نزدیک، در طلب باران می گریند، ولی قاصد روزان ابری (داروک) (رسول بی چون و چرای طبیعت) بهتر می داند که باران کی می بارد.

·        این اشعار نیما باید مستقلا و در کلیت خود مورد بررسی قرار گیرند.
·        دریائی از اندیشه در این اشعار ژرف و تخیل آمیز نیما موج می زند.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر