۱۳۹۳ آبان ۱۸, یکشنبه

تاملی در تحلیل تخیلی فرج سرکوهی (2)



کیانوری و اسکندری در قاب دو مصاحبه 
فرج سرکوهی 
یدالله سلطان پور

حزب توده با سیاست طرفداری از "خط امام"، گرایش های ملی، لیبرال و چپ ایران را، 
که بدان روزگار خواهان آزادی بودند، با چالشی دشوار مواجه کرد.

·        معرکه برپا ست، در کشور «عه» ـ هورا.

·        هر کس کف بر لب، «حقیقت» مطلوب و مفید خود را عربده می کشد، حتی با علم به اینکه آن کمترین ربطی به حقیقت عینی ندارد.
·        در این سامان بی سامان، دیالک تیک غریزه وعقل شاید برای همیشه به نفع غریزه تخریب شده است.
·        هر مدعی ـ بی کمترین پروا ـ آسمان و ریسمان را به هم می بافد تا  دار و دسته خودش از معرکه چالش فکری پیروز بیرون آید.
·        مظلوم ترین مظلومان در این میان حقیقت عینی است و بس.

·        فرج سرکوهی در این میان تنها نیست.
·        هر مدعی از هر فرقه ای از سر تا پا سرکوهی واره است.


1
حزب توده با سیاست طرفداری از "خط امام"، گرایش های ملی، لیبرال و چپ ایران را، 
که بدان روزگار خواهان آزادی بودند، با چالشی دشوار مواجه کرد.

·        حریف بی کمترین تأملی از کوتاه ترین دیوارها بالا می رود.
·        به هنگام پیروزی ارتجاع فئودالی ـ فوندامنتالیستی، حزب توده به معنی حقیقی کلمه اصلا و عملا وجود نداشت.
·        چون حزب توده در سراسر دوره پس از کودتای 28 مرداد، در بحران عمیقی بسر برده بود.
·        بحرانی عصب سوز و ویرانگر.
·        ناظران عینی کمترین امیدی به احیای حزب توده حتی نداشتند.

·        چرا؟

2

·        به این دلیل عینی که حزب توده از چاله در نیامده در چاه افتاده بود.

·        ضربه پشت ضربه خورده بود و از وجب به وجب وجودش، زخمی خونچکان دهن باز کرده بود.

·        هیچ کسی و هیچ دار و دسته ای در تاریخ معاصر کشور «عه» ـ هورا بسان حزب توده زیر ضربه قرار نگرفته بود.



3

·        فقط دربار و امپریالیسم نبود که حزب توده را لحظه به لحظه بلحاظ مادی، معنوی، اعتباری، ارزشی، اتیکی، تئوریکی و پسیکولوژیکی زیر ضربه قرار داده بود.

·        با انشعابات متعدد در جنبش انقلابی جهانی، حزب توده نیز شقه شقه شده بود و هر شقه مسخره ای از آن همان ساز نظری و ایده ئولوژیکی ئی را می زد که در مقیاس بین المللی زده می شد.

·        نیرو و انرژی فکری و  جسمی غول آسائی در این کلنجار ایده ئولوژیکی بیهوده و بی ثمر هدر می رفت و به تضعیف هر چه بیشتر حزب توده  می انجامید.

·        آنچه از حزب توده باقی مانده بود، حزبی بود که منبع الهام و تغذیه تئوریکی اش، حزب استالینیستی شوروی بود، که غیر از شعور مارکسیستی ـ لنینیستی، همه چیز داشت.



4

·        انقلاب بورژوائی ـ فرمایشی سفید تکخال بی نظیر امپریالیسم و دربار دست نشانده بود و بدترین ضربه را بر پیکر اجتماعی حزب توده فرود آورد.

·        حزب توده  با اصلاحات ارضی و امحای مناسبات تولیدی فئودالی، پایگاه دهقانی خود را از دست داد.

·        با توسعه انقلاب سفید در جهت صنعتی کردن کشور و توسعه مناسبات سرمایه داری حزب توده، از حمایت اکثریت تعیین کننده ی طبقه کارگر نیز محروم گشت.



5

·        پس از اصلاحات ارضی جنگ داخلی در مقیاس تمام اجتماعی آغاز شد:

·        جنگ میان طبقه حاکمه جدید تحت هدایت و حمایت دربار و امپریالیسم از سوئی و بخش سنتی و ارتجاعی طبقه حاکمه قبل از اصلاحات ارضی، یعنی اشرافیت فئودال و روحانیت و بازار از سوی دیگر.

·        حزب توده در این جنگ داخلی تماشاچی ماند.

·        چون نه طبقه حاکمه جدید حاضر به همکاری با حزب توده بود و نه حزب توده مایل به همکاری با قوای ارتجاع فئودالی و روحانی.

·        در نتیجه، حزب توده تا حد انجمنی بی خطر تنزل یافت.

6
·        در گسترش جنگ داخلی ارتجاع فئودالی سرنگون شده، طبقه حاکمه مترقی جدید تحت حمایت دربار و امپریالیسم را از راست و چپ زیر ضربه قرار داد:
·        مذهب بلحاظ فرم و ظاهر، مدرنیزه گشت.
·        واعظین مدرن در هیئت شریعتی و غیره وارد عرصه شدند.
·        مجاهدین اسلام و خلق به مقاومت مسلحانه پرداختند و از بحران گذار انقلابی جامعه از فئودالیسم به فرماسیون اجتماعی ـ اقتصادی سرمایه داری ماهی مطلوب خود را گرفتند.

7
·        با شعارهای چپگرایانه، سازمان های فدائی و غیره وارد عمل شدند که عمدتا خاستگاه و پایگاه طبقاتی فئودالی ـ بورژوائی ـ سنتی داشتند.
·        مشخصه مشترک همه این دار و دسته ها خصومت عمیق با حزب توده بود که ریشه طبقاتی و ایده ئولوژیکی داشت.
·        فدائیان فئودالی موسوم به فدائیان خلق، پس از ترور هر پاسبانی اعلامیه ای پخش می کردند و هر چه فحش خواهر و مادر در چنته داشتند، نثار حزب توده می کردند.

·        به همین دلیل، حزب توده در آستانه پیروزی ارتجاع فئودالی ـ فوندامنتالیستی بلحاظ کمیت ضعیف ترین حزب کشور «عه» ـ هورا محسوب می شد.


8
حزب توده با سیاست طرفداری از "خط امام"، گرایش های ملی،
لیبرال و چپ ایران را، که بدان روزگار خواهان آزادی بودند، 
با چالشی دشوار مواجه کرد

·        از این رو، این ادعای حریف جفنگی بیش نیست.

·        نه احزاب و سازمان های راست و چپ خواهان تشکیل جبهه «آزادی خواهی» بودند و نه کسی برای «سیاست طرفداری حزب توده» وقعی می نهاد.
·        حزب توده اگر به فرض هم همه را به وحدت ضد طبقه حاکمه جدید فرامی خواند، کسی تن به وحدت نمی داد.
·        دلیلش این است که جریایات مورد نظر حریف تضاد طبقاتی با طبقه حاکمه جدید ندارند.

·        ضمنا اقشار و طبقات اجتماعی دیگر فقط در صورتی با حزب طبقه کارگر متحد می شوند که آن حزب، نیروی غالب و تعیین کننده باشد.
·        حزب توده چنین حزبی نبوده است.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر