۱۳۹۳ آبان ۱۲, دوشنبه

دایرة المعارف فلسفه بورژوائی واپسین (202)

اثری از مجید افسر
پروفسور دکتر هانس هاینتس هولتس   
فصل ششم
متافیزیک
برگردان شین میم شین

 بخش هشتم
ویلهلم دیلتی

8
·        در این میان، مسائل زیر بی توضح می مانند: 

الف
·        اولا این مسئله بی توضیح می ماند که آیا در ساختارهای تاریخی، مناسبات پایه ریزی و در وحدت فراتر رونده ی عینی گشتن های تاریخی، بنیاد حاملی وجود دارد که در تحلیل نهائی تعیین کننده ی نظام باشد؟ 

ب
·        ثانیا این مسئله بی توضیح می ماند که آیا این وضع معین در هر مورد، حرکت قانونمند معینی از خویشتن خویش پدید می آورد که گذار به اوضاع جدید را با تصویر کلی تغییریافته مشروط سازد؟

9
·        دیالک تیک سرسخت هگل از سوی دیلتی به میزان بسیار ناچیزی به خدمت گرفته می شود.
·        به همان سان که آمادگی دیلتی به قبول یک تئوری ماتریالیستی تاریخ بسیار ناچیز بوده است.  

10
·        متد (اسلوب) علمی ـ روحی (متد مبتنی بر علوم روحی و یا علوم انسانی) که دیلتی به عوض درک ماتریالیستی تاریخ توسعه می دهد و از او وارد علوم تاریخی تحت سیطره بورژوازی واپسین می شود، بر آن است که معنای هر وضع تاریخی فرم هائی را شکوفا می سازد که در آنها خود را تبیین می دارد.

11
·        دیلتی نفوذ در معنا در مسیر تبیین را فهمیدن نام می دهد.
·        متد (اسلوب) دیلتی نیز متد فهمنده نامیده می شود.  

12
·        معلوم است که این متد او از کار آئی محدودی در شناخت واقعیات امور تاریخی برخوردار خواهد بود، اگر بخواهد به درک پیوند تاریخی به مثابه وحدت درونی و کلیت معنوی خدمت کند.
·        موفقیت ناچیز دیلتی را می توان در نسل های متعددی از علمای علوم انسانی شاهد بود.

13
·        مسئله اساسی فلسفه واقعی که شرایط این وحدت را مطرح می سازد، در فهم توصیفی صرف ساختار از عرصه بدر رانده می شود.

14
·        نیروی محرکه فلسفه دیلتی  و انگیزه اصلی او با توجه به تمامی خطوط زندگی اش و با احتساب آنها به مثابه تأثیرگذاری، در دو مورد زیر ثمربخش بوده است:  

الف
·        در مقابل تئوری تشکیل ماورای تجربی (ترانسندنتال)  

ب
·        در مقابل نئوکانتیانیسم
    
·        مراجعه کنید به نئوکانتیانیسم در تارنمای دایرة المعارف روشنگری 

15
 گئورگ لوکاچ (1885 ـ 1971)
فیلسوف، منتقد ادبی مجارستانی
آثار او:
تاریخ و شعور طبقاتی
روح و فرم
تئوری رمان
اگزیستانسیالیسم و مارکسیسم
تخریب خرد
اونتولوژی و مارکس
استه تیک

·        گئورگ لوکاچ در بررسی تاریخ خردستیزی آلمان، فلسفه دیلتی را مفصلا به چالش می کشد و جنبه بخشا مثبت آن را به شرح زیر توضیح می دهد:
·        «دیلتی احساس درستی در این زمینه داشته که حل معرفتی ـ نظری (تئوری شناخت) رابطه انسان ها با جهان خارج عینی فقط می تواند از طریق پراتیک توضیح داده شود.»
·        (گئورگ لوکاچ، «تخریب خرد»، ص 331)   

14
·        دیالک تیک سوبژکت ـ اوبژکت واسط در پراتیک انسان ها اما مسئله ای است که با جهان بینی دیلتی ناسازگار است.
·        به همین دلیل، تلاش های دیلتی با شکست مواجه می شوند.

·        مراجعه کنید به دیالک تیک سوبژکت ـ اوبژکت در تارنمای دایرة المعارف روشنگری 

15

·        دیلتی این رابطه انسان ها با جهان را به مثابه روانگذشت استنباط می کند و نه به مثابه کرد و کار اجتماعی.

·        (واژه «روانگذشت» را مدیون احسان طبری هستیم.
·        یاد خروشانش به یاد باد. مترجم)    

16
·        دیلتی بدین طریق، فلسفه خود را در موضع روانشناسی واپس می گیرد.
·        موضعی که خود آن را مردود شمرده است.
·        برای اینکه روانگذشت چیزی ماهیتا فردی و سوبژکتیو است و نمی توان آن را به اندازه کافی از واقعیت عینی استنباط کرد.

·        (روانگشت پدیده ای پسیکولوژیکی است. مترجم) 

17
·        معنای تاریخ، بدین طریق، از دسترس خرد خارج می شود.

·        (خرد بزعم دیلتی در زمینه توضیح معنای تاریخ عاجز و درمانده می شود. مترجم)  

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر