۱۳۹۳ آبان ۲۲, پنجشنبه

حاکمیت طبقاتی (1)


پروفسور دکتر گونتر هیدن

پروفسور دکتر ولفگانگ ایش هورن

برگردان شین میم شین
 
·        برای درک مفهوم «حاکمیت طبقاتی» باید با  مفاهیم  «طبقه» و «دولت» آشنا شد:

طبقه
پروفسور دکتر گونتر هیدن

·        طبقات اجتماعی عبارتند از گروه های بزرگی از مردم که بنا بر عوامل زیرین از یکدیگر متمایز می شوند:

الف
·        بنا بر جایگاه خود در سیستم تولید اجتماعی، که بطور تاریخی تعیین شده است.

ب
·        بنا بر رابطه خود با وسایل تولید، که عمدتا در قوانین کشوری فرمولبندی و درج شده است.

ت
·        بنا بر نقش خود در سازمان اجتماعی کار و در نتیجه، بنا بر چند و چون سهیم بودن خود در ثروت اجتماعی.

1

·        به قول ولادیمیر لنین، طبقات اجتماعی، گروه هایی از مردم اند، که یکی می تواند کار دیگری را بنا بر جایگاه مخصوص خود در سیستم اقتصادی ـ اجتماعی معین تصاحب کند.
·        (کلیات لنین، جلد 29، ص 410)

2
·        ملاک و معیار اصلی برای تعیین طبقات به شرح زیر است:

الف
·        جایگاه آنها در سیستم تولید اجتماعی که بطور تاریخی معین شده است.

ب
·         رابطه آنها با وسایل تولید، که ناشی از جایگاه آنها ست.

3
·        ملاک ها و معیارهای دیگر، همه از این ملاک و معیار ماهوی و اصلی سرچشمه می گیرند و لذا نه مجزا از آن و نه بطور منفرد و یا در پیوند با یکدیگر، می توانند به عنوان مبنای تمایز طبقات محسوب شوند.

4
·        تنها رابطه با وسایل تولید است که می تواند علت اصلی نابرابری اقتصادی و سیاسی انسان ها در جامعه طبقاتی محسوب شود.

5
·        ایدئولوگ های بورژوائی، رویزیونیستی و سوسیال ـ دموکراسی راستگرا ملاک و معیار ماهوی تعیین طبقات را مورد انکار قرار می دهند و ملاک ها و معیارهای فرعی و غیرماهوی را به عنوان ماهوی جا می زنند.

6
·        آنها در درک تئوریکی خود از طبقات، اختلافات غیرقابل انکار اقتصادی، اجتماعی و سیاسی و تضادهای موجود میان طبقات در جامعه سرمایه داری را نتیجه نقش متفاوت انسان ها درسازمان اجتماعی تولید و نتیجه تقسیم ناعادلانه ثروت اجتماعی جا می زنند.

7

·        آنها بدین طریق به نیات زیر جامه عمل می پوشانند:

الف
·        بر علل اصلی استثمار سرمایه داری سرپوش می نهند.

ب
·         ضرورت مبارزه طبقاتی برای امحای مالکیت سرمایه داری بر وسایل تولید را رد می کنند.

ت
·        به پاسداری تئوریکی از جامعه سرمایه داری می پردازند.

8
·        آنها با اشاره به تفاوت طبقات اجتماعی بلحاظ شعور طبقاتی این نتیجه را می گیرند که برای از بین بردن طبقات، تغییر شعور انسان ها کفایت می کند.

9
·        بسنده کردن به تغییر لفظی شعور مردم، همزمان با حفظ پایه و اساس شعور طبقاتی، یعنی همزمان با حفظ طبقات، بطورعینی به معنی حفظ جامعه طبقاتی و سلطه سرمایه انحصاری است.   

10
·        ایدئولوگ های بورژوائی، رویزیونیستی و سوسیال ـ دموکراسی راستگرا مردم را از امحای مالکیت کاپیتالیستی بر وسایل تولید، که پایه و اساس وجود طبقات و مبارزه طبقاتی در کشورهای امپریالیستی است، منحرف می سازند.

11
·        مارکسیسم ـ لنینیسم خصلت تاریخی طبقات را بویژه مورد تأکید قرار می دهد.

الف
·        جامعه بشری همیشه منقسم به طبقات نبوده است و برای همیشه منقسم به طبقات نخواهد بود.

ب
·        جامعه اولیه، نخستین فرماسیون اقتصادی ـ اجتماعی، جامعه ای بی طبقه بوده است.

ت
·        درجه نازل توسعه نیروهای مولده در آن فرماسیون، مالکیت اشتراکی بر وسایل تولید و کار همه اعضای جامعه را ایجاب می نمود و استثمار انسان بوسیله انسان را غیرممکن می ساخت.
پ
·        استثمار و پیدایش طبقات از نظر اقتصادی، تنها زمانی امکان پذیر گردید که نیروی کار انسانی قادر به تولید فراورده های بیشتر از آنچه برای بازتولید خود نیاز داشت، گردید.

12

·        توسعه هرچه بیشتر نیروهای مولده، تقسیم اجتماعی بزرگ کار و پیدایش مالکیت خصوصی بر وسایل تولید عوامل اصلی و عینی پیدایش طبقات اجتماعی را تشکیل می دهند.

·        مراجعه کنید به نیروهای مولده، تقسیم کار در تارنمای دایرة المعارف روشنگری

13
·        از این رو تقسیم جامعه بشری به طبقات اجتماعی و پیدایش مناسبات مبتنی بر استثمار و ستم نه نتیجه رانده شدن انسان از بهشت، بلکه نتیجه پیشرفت اجتماعی است، که در این فرم تضادمند صورت گرفته است.

·        (قصه راند شدن حوا و آدم از بهشت نیز در حقیقت، انعکاس تئولوژییکی ـ استه تیکی ـ هنری همین خروج بشریت از جامعه اشتراکی اولیه است.

·        تراژدی های غم انگیز یونان باستان نیز انعکاس میتولوژیکی ـ استه تیکی ـ هنری همین گذار از جامعه بی طبقه مبتنی بر برابری و صلح و دوستی به جامعه طبقاتی مبتنی بر استثمار و ستم اند. مترجم)  

ادامه دارد.

۱ نظر:

  1. ویرایش:
    قصه رانده شدن حوا و آدم از بهشت نیز در حقیقت، انعکاس تئولوژیکی ـ استه تیکی ـ هنری همین خروج بشریت از جامعه اشتراکی اولیه است.

    تراژدی های غم انگیز یونان باستان نیز انعکاس میتولوژیکی ـ استه تیکی ـ هنری همین گذار از جامعه بی طبقه مبتنی بر برابری و صلح و دوستی به جامعه طبقاتی مبتنی بر استثمار و ستم اند.

    پاسخحذف