۱۳۹۳ مهر ۱۹, شنبه

سیری در شعری از نیاز یعقوبشاهی (8)


با بودا
سرچشمه:
صفحه فیسبوک
نیاز یعقوبشاهی
تحلیلی از شین میم شین

از همراهى، مهر پديد آيد،
از مهر، رنج.
پس مرد دانا
، چون چنين است،
همچون كرگدن، تنها سفر كن!
«بودا»

نه!
چون كرگدن نبودند آنان.

راز ستارگان را مى دانستند
و مِهر را، كه ميوه ی همراهى است
و رنج را، كه ميوه ی مهر است
و مرگ را، كه ميوه آگاهى است.

با كاروان بسياران،
رو در سفر نهادند،
از دوزخ شكنجه گذشتند
آنگاه،
باران زهر را تاب آوردند
بر زخم ها، گشوده دهان، همچو لاله ها.

آنان، يكان يكان
از پا درآمدند، اما هرگز
از راه مهر بازنگشتند.

نه!
چون كرگدن نبودند آنان.

راز ستارگان را می دانستند
و مهر را، كه ميوه ی همراهى است
و رنج را، كه ميوه ی مهر است
و مرگ را، كه ميوه ی آگاهى است.

پایان

تلاشی در جهت تحلیل این شعر

·        این دومین شعر است که ما از نیاز می خوانیم و به تأمل بر روی آن و تحلیل حتی المقدور آن خطر کرده ایم.
·        شعر اول از ایشان را هزار سال پیش خوانده ایم و فراموش کرده ایم.
·        ما نیاز را نمی شناسیم و بهتر هم همین است.
·        چون در این صورت بهتر می توانیم به تحلیل نسبتا عینی محصول کار او بپردازیم.
·        ولی عدم آشنائی با دیگر اشعار شاعر این ضرر را هم دارد که تحلیل شعر معینی از او بمراتب دشوارتر می گردد.

1
·        این شعر نیاز بلحاظ فرم از خودویژگی نادری برخوردار است که ما برای اولین بار می بینیم:
·        درک فرم این شعر از خواننده نیروی عظیمی می طلبد.
·        نیروئی که خواننده به ازای آن چیزی دریافت نمی کند.
·        عیب فرمال این شعر شاید همین باشد.
·        ما نخست استباط خود را از فرم این شعر تبیین می داریم:

2
·        شعر با نقل قولی از بودا شرع می شود

بودا گفته است:
«از همراهى، مهر پديد آيد،
از مهر، رنج.
پس مرد دانا، چون چنين است،
همچون كرگدن، تنها سفر كن! »

3
·        راوی شعر نسبت به رهنمود بودا موضع می گیرد، به قول جهان، سنگر می کند و پرچم برمی افرازد:

نه!

·        تا اینجا مسئله روشن است.
·        بعد معلوم می شود که راوی، رهنمود بودا را در رابطه با کسان دیگر رد می کند.

نه!
چون كرگدن نبودند آنان.

·        منظور روای این است که «آنها» چون کرگدن نبوده اند،  رهنمود بودا را رعایت نکرده اند  و از تنها روی کرگدن واره پرهیز کرده اند.

4
·        بعد دانش آنها، چند و چون آنها، کرد و کار آنها و رسم و راه  آنها از دید راوی شعر تشریح می شود:  

راز ستارگان را مى دانستند
و مِهر را، كه ميوه ی همراهى است
و رنج را، كه ميوه ی مهر است
و مرگ را، كه ميوه آگاهى است.

با كاروان بسياران،
رو در سفر نهادند،
از دوزخ شكنجه گذشتند
آنگاه،
باران زهر را تاب آوردند
بر زخم ها، گشوده دهان، همچو لاله ها.

آنان، يكان يكان
از پا درآمدند، اما هرگز
از راه مهر بازنگشتند.

5
بودا
از همراهى، مهر پديد آيد
از مهر، رنج

·        از همین فرم فرمولبندی بودا می توان به جفنگ وارگی نظر او پی برد.

·        چون فقط کسی که متافیزیکی (غیر دیالک تیکی) می اندیشد، به این نتیجه می رسد:
·        پیش شرط این دعاوی، عدم وقوف به دیالک تیک عینی حیات و یا بی اعتنائی عمدی و آگاهانه بدان است.

·        مهر و رنج محض وجود ندارد.
·        هیچ چیز محض وجود ندارد.
·        هر چیز از ذره تا کهکشان در چارچوب دیالک تیکی خاص خود وجود دارد.
·        به عبارت دیگر در خارج از چارچوب دیالک تیک عینی چیزی وجود ندارد و نمی تواند وجود داشته باشد.

6
از همراهى، مهر پديد آيد
از مهر، رنج

·        بودا از مهر محض و رنج محض سخن می گوید.
·        در حالیکه خود او بهتر از هر کس می داند که مهر محض و رنج مطلق وجود ندارد.
·        مهر فقط و فقط در دیالک تیک مهر و قهر وجود دارد و رنج در دیالک تیک رنج و راحت.
·        از جهان جهان نما چه پنهان که ما این دو دیالک تیک را از شخص شخیص شیخ شیراز فراگرفته ایم و صدها دیالک تیک دیگر را و شب و روز برایش دعا می کنیم.
·        برای شیخ شیراز  ـ پدر دیالک تیک خودپو.

7
از همراهى، مهر پديد آيد
از مهر، رنج

·        دیالک تیک مهر و قهر، فرمی از دیالک تیک عشق و نفرت، تمایل و تنفر، جذب و دفع و الی آخر است.
·        عشق و نفرت به مثابه اقطاب دیالک تیکی چه بسا به یکدیگر تبدیل می شوند.
·        ساواک محمد رضا شاه که به روایت از حریفی در فیس آباد « نامزد جایزه صلح بوده»، شکنجه گران خود را چه بسا از شکنجه شده ها برمی گزید:
·        یعنی نفرت شکنجه شده نسبت به ساواک به عشق او نسبت بدان استحاله می یافت.

8

از همراهى، مهر پديد آيد
از مهر، رنج

·        دیالک تیک رنج و راحت فرمی از بسط و تعمیم دیالک تیک ریاضت و لذت است.
·        هر ریاضتی ضمنا حاوی لذتی است و هر لذتی با ریاضتی توأم است.
·        لذت و ریاضت محض وجود ندارد.
·        نمی تواند هم وجود داشته باشد.

·        به آذین در اثر چند صفحه ای خود تحت عنوان «کاوه آهنگر» ریاضت کاوه در روند کار را و لذت حاصل از آن را با همخوابی با همسر مقایسه می کند:
·        در قاموس آذین همخوابگی با همسر دیالک تیکی از ریاضت و لذت است.
·        بسان کار عرقریز آهنگر در مقابل کوره سوزان و سندان.

9
از همراهى، مهر پديد آيد

·        بودا میان همراهی و مهر رابطه دیالک تیکی علت و معلول برقرار می کند:
·        می توان گفت، بودا دیالک تیک علت و معلول (ماتریالیسم دیالک تیکی) را به شکل دیالک تیک همراهی و مهر (ماتریالیسم تاریخی)  بسط و تعمیم می دهد.
·        فلاکت و نکبت بی اعتنائی به دیالک تیک عینی به نتیجه گیری غلط و در بهترین حالت نیمبند و مخدوش و نهایتا به خطا و خریت و شکست مجر می شود.
·        کسی که مهر را در دیالک تیک مهر و قهر برسمیت نمی شناسد، نتیجه همراهی را به غلط مهر قلمداد می کند و نه دیالک تیکی از مهر و قهر.

10
از همراهى، مهر پديد آيد
از مهر، رنج

·        آنچه در باره همراهی و مهر ذکر شد، در مورد مهر و رنج هم صادق است:
·        بودا دیالک تیک علت و معلول را به شکل دیالک تیک مهر و رنج بسط و تعمیم می دهد و همان خطا را که در مورد همراهی و مهر مرتکب شده بود، دوباره مرتکب می شود.
·        نتیجه غلط بودا این می شود که مهر موجد رنج می شود و نه دیالک تیکی از رنج و راحت.
·        اگر بودا به تجارب شخصی خویش حتی رجوع می کرد به دیالک تیک عینی رنج و راحت پی می برد.

11

از همراهى، مهر پديد آيد
از مهر، رنج

·        سؤال سمج رو درا این است که چرا شاعر متوجه این حقیقت امر بدیهی نمی شود؟
·        چرا خوانندگان و شنوندگان این شعر به این حقیقت امر بدیهی اشاره نمی کنند؟
·        «این چه رسم و روند و روالی است، تارانتابابو» (ناظم حکمت)!

12
از همراهى، مهر پديد آيد
از مهر، رنج

·        دلیل اول عدم توجه شاعر و مستمع شاید این باشد که دروغ، شیرین تر از حقیقت است.
·        وقتی «رفقا» به همدیگر مصرانه می گویند:
·        «تو را خدا، راستش را بگو»، منظورشان این است که «تو را خدا راستش را نگو!»
·        شنیدن حقیقت درد انگیز است و نه شادی بخش.
·        شنیدن تأیید شادی آور تر از شنیدن تنقید است.
·        شنیدن هورا لذت بخش تر از شنیدن اعتراض و انتقاد است.

13
·        دلیل دوم این عدم توجه این است که ما تحت جهان بینی طبقه حاکمه متولد می شویم و رشد می کنیم و طرز تفکر متافیزیکی (ضد دیالک تیکی) طرز تفکر طبقه حاکمه است.
·        ما پای هر منبری با دوئالیسم چیزها آشنا می شویم و نه با دیالک تیک آنها.
·        معروف ترین دوئالیسم که هم پای منابر آخوند های وطنی و جهانی می توان شنید و هم پای منابر شعرای ارتجاعی وطنی و جهانی، دوئالیسم هابیل و قابیل و یا دوئالیسم خیر مطلق و شر مطلق، دوئالیسم نیکی محض و بدی محض است:

الف
 احمد شاملو 
 
من بامداد نخستین و آخرینم
هابیلم من
بر سکوی تحقیر
شرف کیهانم من
تازیانه خورده ی خویش

ب
 جورج بن جورج
 
جهان از دو دسته تشکیل شده:
آدم های خوب و آدم های بد
محور خیر و محور شر
ما ـ امریکائی ها ـ محور خیریم
اسامه بن لادن و کره و ایران و عراق محور شر اند.

ادامه دارد.

۲ نظر:

  1. این نظر توسط نویسنده حذف شده است.

    پاسخحذف
  2. ویرایش:
    زو دار درست است.
    به آذین در ست است.
    منجر درست است.
    با پوزش

    پاسخحذف