۱۳۹۳ مهر ۱۳, یکشنبه

تحلیل دیالک تیکی ضرب المثل ها (12)


شین میم شین

کس نخارد پشت من،
جز ناخن انگشت من

·        این ضرب المثل را ملل دیگر مثلا انگلیسی ها، آلمانی ها، یونانی ها، هلندی ها، اوسلواکی ها، روس ها، ایتالیائی ها، اسپانیائی ها و غیره نیز دارند.

1
·        ما قبل از شروع به تحلیل، ترجمه همین ضرب المثل در فرهنگ انگلیسی ها و آلمانی ها را ارائه می دهیم.

Every man for himself
 هرکس برای خویشتن است.

each man save himself
هرکس منجی خویشتن است.

jeder ist sich selbst der Nächste
هر کس قبل از همه به خویشتن خویش می اندیشد.

 jeder denkt zuerst an sich selbst
هر کس به خویشتن خویش تقدم قائیل می شود.

Rette sich wer kann
هر کس بتواند قبل از همه، خود را رها می سازد.

2
کس نخارد پشت من،
جز ناخن انگشت من

·        این ضرب المثل دیالک تیک فرد و جامعه را به شکل دیالک تیک من و دیگران بسط و تعمیم می دهد و نقش تعیین کننده را در این دیالک تیک، از آن فرد (من) قلمداد می کند.

3
·        دیالک تیک فرد و جامعه و یا دیالک تیک من و غیرمن (ماتریالیسم تاریخی)  خود فرم هائی از بسط و تعمیم دیالک تیک جزء و کل (ماتریالیسم دیالک تیکی) اند.
·        دیالک تیک من و بشریت، قطره و رود، اتم و مولکول، ذره و کاینات، عضو و اندام (ارگان و ارگانیسم)، جرعه و دریا و میلیون ها دیالک تیک دیگر نیز فرم هائی از بسط و تعمیم دیالک تیک جزء و کل اند.

4
·        بنا بر تجربه میلیون ها باره، نقش تعیین کننده در دیالک تیک جزء و کل، از آن کل است.
·        هر کودکی حتی بدون مکثی خواهد گفت در دیالک تیک من و بشریت، نقش تعیین کننده از آن بشریت است.
·        در دیالک تیک قطره و رود از آن رود است.
·        در دیالک تیک جرعه و دریا از آن دریا ست.
·        جزء هیچ واره نیست، هیچکاره هم نیست.
·        چون کل از اجزاء مربوطه تشکیل می یابد.
·        ولی جزء نمی تواند به هیچ ترفندی همه کاره و همه چیز واره و تعیین کننده قلمداد شود.

5
کس نخارد پشت من،
جز ناخن انگشت من

·        اکنون این سؤال پیش می آید:
·        «پس چرا این مسلم ترین حقیقت عینی وارونه شده است؟»  

·        این درست همان سؤالی است که احمد رضا طرح کرده است:

کس نخارد پشت من جزناخن انگشت من
قسمتی ازپشتم شروع به خارش کرد
که هیچ کدام ازانگشتام بهش نرسید
 وهرچه تلاش کردم، کمتر نتیجه گرفتم
شما میگید بااین ضرب المثل چکارکنم؟

·        بعضی از سران سیاسی سرزمین عه هورا به احمد رضا رهنمود داده اند تا او به ترفند رهنمودها «حل معمای»  خود کند:

رضا فانی یزدی

منظور شاعر پشت نبوده

·        من ـ زور رضا بغرنج تر و مبهم تر از منظور شاعر گمنام است.
·        چون رضا پشت را نفی نامعین می کند، یعنی پشت را بطور مکانیکی نیست و نابود می سازد، بی آنکه چیز معینی را جای آن بنشاند.
·        نفی اما به قول حریفی به نام هگل، باید معین باشد.
·        و گرنه «دوستان» فیس آبادی احمد رضا تفاسیر دلبخواهی از رهنمود رضا خواهند کرد.

احمد سخائی

قدر عافیت کسی داند که به مصیبتی، گرفتار آید!
ضرب المثل شما هم به این معنی است که اگر یاری و یاوری انتظار دارید،
 باید برای بدست آوردن آن تلاش بکنید
و گرنه به تنهایی، حتی قادر به خاراندن پشت خود نیز، نیستیم.
(ما انسان ها)

·        احمد سخائی دو چیز مطلقا بی ربط را به یکدیگر می دوزد تا نتیجه دلخواه خود را بی اعتنا به آن دو چیز بگیرد.
·        ضمنا ضرب المثل احمد رضا را هم تحریف می کند و بکلی وارونه می سازد:

و گرنه به تنهایی، حتی قادر به خاراندن پشت خود نیز، نیستیم.

عیسی صفا

باید ازدواج کنید!

·        احمد رضا مسئله نظری (تئوریکی) طرح می کند و عیسی صفا راه حل عملی (پراتیکی) می دهد.
·        بعضی از ایرانی ها شوخی شوخی اندیشه را از عرصه بدر می رانند تا از در عقب، به وحدت عمل برسند:

تفاوت در اندیشه
وحدت در عمل

امیر دهقان

یا تلاشت کافی نبود و یا بر غیر ممکن پای می فشاری .
ضرب المثل ایرادی ندارد.

·        محک لازم برای تعیین صحت و سقم اندیشه چیست، امیر دهقانان؟
·        حتی خواجه شیراز می دانست که محک لازم برای تعیین صحت و سقم اندیشه ها (ضرب المثل ها) و حتی آدم ها تجربه است:  

خوش بود، گر محک تجربه آید به میان
تا سیه روی شود هر چه در آن (هر که در او) غش باشد.
 
·        احمد رضا ضرب المثل را بسان تجربه گرای پیگیری به محک تجربه زده است و به بطلان آن ایمان آورده است و حالا امیر آمده است و مدعی «کمال بی چون و چرای ضرب المثل» است.
·        اگر تئوری «خارش پشت فقط به مدد ناخن انگشت» از کوره عمل سربلند بیرون نیاید، به درد عمه تئوری باف می خورد و نه به درد احمد رضا و هر کس دیگر که پشتش می خارد.

احمدرضا

موافقید ضرب المثل را به اینصورت اصلاح کنیم:
کس نخارد پشت من حتی ناخن انگشت من؟

·        این تیر خلاص امپیریستی (مبتنی بر تجربه گرائی) بر شقیقه تئوری خارش پشت فقط با ناخن انگشت است.
·        شهامتی از این قماش هم زیبا ست و هم کیما ست. 
·        برای آموزش هرگز دیر نیست.

امیر دهقان

نه
 همان درست است
کسی جز خودم مسئول کاری که می کنم نیست
البته در موقعیت عادی نه اجباری نباشد .

 نیکولو ماکیاولی (1469 ـ 1527)
شاعر، فیلسوف، دیپلمات و سیاستمدار ایتالیائی
نام او با مباح دانستن هر وسیله ضد اخلاقی برای نیل به قدرت و دفاع از منافع خود، پیوند داده می شود.
ماکیاولیسم به شیوه عمل و رفتار سیاسی مذمومی اطلاق می شود
که قدرت و منفعت شخصی را بر هنجارهای اخلاقی مقدم می داند.

احمد رضا

عادی واجباری ازدید ماکیاولی فرق نمیکنه

·        بیا و کشتی ما در شط شراب انداز! (حافظ)

الف
·        اولا چطور می توان فرق، تفاوت و حتی تضاد عادی و اجباری را ماستمالی کرد؟

ب
·        چطور می توان به امیر دهقانان حق نداد؟
·        انسان ها را فقط زمانی می توان مسئول کرد و کار خود محسوب داشت که آن کرد و کار را به اختیار خود انجام داده باشند و نه به ضرب ضرب و شتم و شلاق و شکنجه و نه تحت تهدید به اعدام و تیرباران و غیره.

ت
·        ضمنا ماکیاولی که رسول اکرم و احمد و اصغر نیست تا جفنگش را به سکه نقد خرند.
·        ماکیاولی ظاهرا بر آن بوده که برای رسیدن به هدف خویش می توان به هر جنایتی دست یازید.
·        چطور می توان مرجع تقلیدی از این دست برای خود برگزید و ضمنا گزینش آن را به «رفقای» خود نیز توضیه کرد؟ 
   
·        ما را چه می شود، ای «دوست»؟  

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر