۱۳۹۳ شهریور ۱۱, سه‌شنبه

مقوله «رقیب» در آثار خواجه شیراز (60)


تحلیلی از شین میم شین 

بکش جفای رقیبان، مدام و جور حسود
که سهل باشد اگر یار مهربان داری

·        معنی تحت اللفظی:
·        اگر یار مهربان داشته باشی، تحمل جفای رقیبان و جور حسودان آسان است.

1
بکش جفای رقیبان، مدام و جور حسود
که سهل باشد اگر یار مهربان داری

·        خواجه در این بیت، دیالک تیک عاشق ـ رقیب ـ معشوق را به شکل دیالک تیک عاشق ـ رقیب و حسود ـ یار مهربان بسط و تعمیم می دهد و نقش تعیین کننده را از آن معشوق (یار مهربان) می داند.

·        این اما به چه معنی است؟   

2
بکش جفای رقیبان، مدام و جور حسود
که سهل باشد اگر یار مهربان داری

·        این بدان معنی است، که خواجه دیالک تیک عاشق ـ رقیب ـ معشوق را به شکل دیالک تیک واره هیچ و همه چیز تحریف و تخریب می کند.
·        چون هیچ نمی تواند قطبی از اقطاب دیالک تیکی محسوب شود، بنابرین، می توان گفت که خواجه دیالک تیک عاشق ـ رقیب ـ معشوق را دیالک تیکیت زدائی می کند.
·        بدین طریق و ترفند هم عاشق تا حد زباله تنزل می یابد و هم رقیب و حسود و غیره.
·        آنچه که مطلق می شود، آنچه که ایدئالیزه می شود، آنچه که به عرش اعلی برده می شود، معشوق است و بس.
·        معشوق در قاموس شعرای فئودالی اما در تحلیل نهائی چیزی جز طبقه حاکمه نیست.

3
بکش جفای رقیبان، مدام و جور حسود
که سهل باشد اگر یار مهربان داری

·        نو آوری خواجه اما این است که او در این بیت، مطلق (معشوق، طبقه حاکمه) را طبقه بندی می کند:
·        خواجه در این بیت و ابیات بعدی، معشوق را به معشوق مهربان و نامهربان طبقه بندی می کند.
·        این پدیده نادری است و باید در آثار سعدی و خواجه مورد بررسی عینی مفصل و مستقل قرار گیرد.

·        سؤال این است که چرا هراز گاهی سعدی و بعد خواجه مطلق لایتجزا را به مهربان و نامهربان تجزیه و میان آندو مرزبندی می کنند؟

4
بکش جفای رقیبان، مدام و جور حسود
که سهل باشد اگر یار مهربان داری

·        پاسخ به این پرسش در همین بیت و ابیات بعدی داده می شود:
·        اگر معشوق مهربان باشد، تحمل جفای رقیب و جور حسود آسان است.
·        اگر طبقه حاکمه وسعت نظر داشته باشد و نسبت به توده مهربان باشد، غمی از روشنگران انقلابی و منتقدان اجتماعی نخواهد بود.
·        بدین ترتیب مفهوم «رقیب» بازتعریف می شود.
·        بدین طریق معنی کاملا وارونه و نوینی از رقیب ارائه داده می شود:

الف
·        رقیب در این صورت، نه محافظ و مراقب معشوق (طبقه حاکمه)، نه شیفته معشوق، بلکه بسان حسود (توده بی همه چیز)  مخالف سرسخت معشوق است.
·        اگر یار مهربان باشد تحمل جفای رقیبان و جور حسود تسهیل می شود.

ب
·        رقیب بدین ترتیب به مثابه روشنگر انقلابی و منتقد اجتماعی، به متحد حسود، یعنی توده های مولد و زحمتکش بدل می شود.
·        فونکسیون سنتی رقیب اما همان تخریب پل پیوند عاشق با معشوق می ماند.
·        نیت رقیب از این تخریب اما وارونه می شود:
·        رقیب به خصم عاشق و معشوق بدل می شود و به دوستدار حسود، یعنی توده های مولد و زحمتکش بی همه چیز، ولی مولد همه چیز.

5
به وصل دوست گرت دست می ‌دهد یک دم
برو که هر چه مراد است در جهان داری

·        معنی تحت اللفظی:
·        اگر لحظه ای به وصل دوست دست یابی، به همه آرزوهایت در جهان می رسی.

·        خواجه در این بیت دیالک تیک عاشق و معشوق را به شکل دیالک تیک ایدئال و وصال و عملا به شکل دیالک تیک واره هیچ و همه چیز بسط و تعمیم می دهد:
·        در این بیت، وصال دوست همه چیز واره جا زده می شود و همه آرزوها و ایدئال های عاشق در همین وصال دوست خلاصه و هیچ واره می شوند.
·        عاشق در این صورت نیز هویت زدائی می شود و از هر ایدئالی جز وصل دوست تخلیه می شود.

6
·        در این صورت می توان رگه هائی از عرفان را در ایدئولوژی خواجه رد یابی کرد:
·        هویت (یکسانی)  عاشق و معشوق را
·        وحدت عاشق و معشوق را
·        ذوب عاشق در معشوق و هیچ وارگی همیشگی عاشق را.

7
·        عرفانگرائی خواجه هم بسان دیگر گرایشات نسبتا مثبت او دمبریده و مثله و مخدوش و ناپیگیر است.
·        چون در عرفان ضمن اینکه عارف در حق ذوب و منحل و مضمحل می شود، حق هم به نوبه خود در عارف ذوب و منحل و مضمحل می شود.
·        چون در عرفان فقط عارف نیست که هیچ واره است، بلکه حق (خدا) هم هیچ واره است.

 یاکوب بومه (1575 ـ 1624)
عارف، فیلسوف و تئوسوف آلمانی
هگل او را «اولین فیلسوف آلمانی» می نامد.
در کانون تفکر او نکات زیر قرار داشنه اند:
یکسان انگاشتن طبیعت و خدا
تضاد بمثابه گشتاور ضرور در همه پدیده های واقعیت عینی
اهمیت قوه معرفتی قلب و جسم و روح (اصل زنانه)
لیاقت انسان به آزادی

·        به قول یاکوب بومه، رئیس الرؤسای عرفای آلمانی:

«در صورت نبود عارف، خدا هیچ است.
چون این عارف است که با پرواز روحانی خود
به قصد یگانگی با خدا به خدا هویت می بخشد.»
(نقل جفنگ به مضمون)   

8
چو گل به دامن از این باغ می ‌بری، حافظ
چه غم ز ناله و فریاد باغبان داری

·        معنی تحت اللفظی:
·        اگر گل در دامن می بری، غمی از ناله و فغان باغبان نداشته باش.

·        خواجه در این بیت، دیالک تیک عاشق ـ رقیب ـ معشوق را به شکل دیالک تیک عاشق ـ باغبان ـ گل بسط و تعمیم می دهد و نقش تعیین کننده را از آن گل جا می زند:
·        چون گل از باغ به دامن می بری، پس بی خیال ناله و فریاد باغبان باش.

9
·        عاشق و رقیب و معشوق در این بیت، از نو معنی می شوند:

الف
·        رقیب در این بیت به معنی مولد، محافظ، مراقب و عاشق حقیقی معشوق تصور و تصویر می شود:
·        رقیب به باغبان تشبیه می شود.
·        باغبانی که به هنگام دزدیده شدن گل های باغش ناله و فریاد بر لب دارد.

ب
·        معشوق در این بیت به گل تشبیه می شود.
·        گلی که باغبان کاشته و به زحمتی کمرشکن پرورده است.

ت
·        عاشق در این بیت به دزدی، لومپنی، لات و لاشخوری تشبیه می شود که به چپاول قلدرمنشانه ی گل های باغ مبادرت ورزیده است.
·         خواجه به مثابه سردسته رندان و لاشخوران به عاشق لومپن و لات رهنمود بی خیالی از ناله و فریاد باغبان می دهد.


·        پیروان اصیل خواجه امروزه در «صنایع» سکس و پورنو و ابتذال امپریالیسم و فوندامنتالیسم به منحرف کردن کودکان و نوباوگان خلق مشغولند و برای عیش و عیاشی اعضای طبقه حاکمه «گل» به دامن می برند و کمترین اعتنائی به اتیک و اخلاق و آدمیت ندارند.   

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر