۱۳۹۳ شهریور ۱۹, چهارشنبه

شعر نیما یوشیج در آئینه سیاوش کسرائی (25 )

اثری از حسین رزاقی 
تحلیل واره ای از
گاف سنگزاد

تحلیل شعر «شبتاب»
ادامه 

سیاوش
و گرچه شعر مورد نظر ما، خود نیز یک بیت بیش نیست،
ولی تقریبا در تمامی اشعار نیما با آمیزه ای از تناسب کلام و تصویر و اندیشه و تخیل و احساس روبروئیم
که اینها همه همان معماری شگرف شعر نو است
که در برابر بنای بلند شعر کلاسیک
با کار نیما آغاز پا گرفتن کرده است
و بنا بر این استخدام کلماتی چون شب و شبتاب و شبگبر جای کوچکی در ساختمان کلی آن دارد.

·        بنظر ما شعر نه در آگاهی کامل و نه در آزادی کامل، بلکه در دیالک تیکی از آگاهی و خودپوئی و در دیالک تیکی از جبر و اختیار سروده می شود.

1
·        اینکه به عنوان مثال، شب و شبتاب و شبگبر در بیت نیما مورد استفاده قرار می گیرند، نه مطلقا اندیشیده و سنجیده، آگاهانه و آزادانه، بلکه بخشا بطور خودپو، بنا بر الزامات استه تیکی و فرمال شعر به شاعر دیکته و تحمیل می شود.

2

·        احسان طبری شیفته زبان فارسی بود.
·        احتمالا به خاطر همین خصوصیت این زبان.
·        شاید همه زبان های رشد یافته هم همین خصوصیت را داشته باشند.

3
·        زیبائی کلامی ـ فرمال شب و شبتاب و شبگبر به عنوان مثال، خود را به شاعر تحمیل می کند و چه بسا دست و پای او را می بندد.
·        در فرم همیشه جاذبه سحرانگیزی کمین کرده است.
·        به همین دلیل و به هزاران دلیل دیگر، دستکم گرفتن فرم در همه زمینه ها خطای خطیری است.

4
·        در تحلیل شعر باید ضمنا به این حقیقت امر توجه داشت:
·        فرم شعر چه بسا محتوا را به حاشیه می راند و یا حتی از عرصه بدر می کند تا محتوای درخور خود را در اختیار گیرد.
·        دیالک تیک فرم و محتوا، دیالک تیک ترفند آمیز شگرفی است.

5
·        خطرناکی معرفتی ـ نظری شعر هم همین جا ست.
·        شعر وسیله مناسبی برای حقنه کردن باطل ترین اندیشه ها در زیباترین، دلنشین ترین و شیرین ترین کپسول ها، زر ورق ها و  بسته بندی ها ست.

6
·        احسان طبری جائی نوشته که از شعر نیما خوشش نمی آید.
·        شاید علتش این باشد که جنبه آگاهی در سرایش شعر نیمائی غالب است و لطافت و ظرافت و روانی شعر کلاسیک را از آن سلب می کند.


سیاوش
و گرچه شعر مورد نظر ما، خود نیز یک بیت بیش نیست، ولی تقریبا در تمامی اشعار نیما 
با آمیزه ای از تناسب کلام و تصویر و اندیشه و تخیل و احساس روبروئیم

·        این تعریف سیاوش از شعر نیمائی بهترین تعریف از فرم آن است:
·        هر شعر نیمائی بیت (خانه)  واحدی است که در آن محتوای استه تیکی و ایدئولوژیکی معینی تبیین می یابد.

·        هر شعری اما بناچار آمیزه ای از تناسب کلام، تصویر، اندیشه، تخیل و احساس است.
·        فرق شعر نیما با اشعار شعرای دیگر از این نظر نیست.
·        محتوای شعر نیما غنی و غول آسا ست و به احتمال قوی سبب تغییر فرم شعر نیما شده است.

سیاوش
اینها همه همان معماری شگرف شعر نو است که در برابر بنای بلند شعر کلاسیک
 با کار نیما آغاز پا گرفتن کرده است و بنا بر این استخدام کلماتی چون شب و شبتاب و شبگبر 
جای کوچکی در ساختمان کلی آن دارد.

1
·        سیاوش ظاهرا دیالک تیک فرم و محتوا را در بررسی شعر نیما و در مقایسه شعر نیما با شعر کلاسیک بدقت در نظر نمی گیرد و یا می کوشد که اول فرم را حلاجی کند، بعد محتوا را.
·        شاید از این رو ست، که می نویسد:
·        «کلماتی چون شب و شبتاب و شبگیر جای کوچکی در ساختمان کلی شعر دارند.»

2
·        هر سه مفهوم یادشده علاوه بر زیبائی و الزامات فرمال، بار محتوائی (مضمونی ـ معنوی) عظیمی به دوش می کشند.

3
·        سیاوش حتما در ادامه بحث بدان اشاره خواهد کرد.
·        میان شب وشبتاب و شب و شبگیر، رابطه دیالک تیکی برقرار است:


الف

·        هم شبتاب و هم شبگیر نافی دیالک تیکی شب اند.



ب

·        هم شبتاب و هم شبگیر در بطن شب نطفه می بندند و بسان نو در بطن کهنه، شب (کهنه) را از درون منفجر می کنند.

·        در تحلیل شعر بلندی از برزین آذرمهر به این دیالک تیک اشاره شده است.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر