۱۳۹۳ شهریور ۲۱, جمعه

مقوله «تجربه» در آثار خواجه شیراز (4)


تحلیلی از شین میم شین

نقد صوفی نه همه صافی بی‌ غش باشد
ای بسا خرقه که مستوجب آتش باشد

·        معنی تحت اللفظی:
·        نقد صوفی دلیلی بر صافی بی غل و غش (دل)  او نیست.
·        چون چه بسا خرقه که از فرط آلودگی فقط به درد سوزانده شدن می خورد.  

1
نقد صوفی نه همه صافی بی‌ غش باشد

·        خواجه در این مصراع، از سوئی دیالک تیک ماهیت و پدیده (بود و نمود) و یا دیالک تیک باطن و ظاهر را به شکل دوئالیسم ادعا و نمود (نقد)  بسط و تعمیم می دهد و از تظاهر و تزویر و ریای صوفی پرده برمی دارد.

2
نقد صوفی نه همه صافی بی‌ غش باشد

·        خواجه در این مصرع از سوی دیگر، دیالک تیک خلوص و اختلاط را به شکل دیالک تیک صافی و غش (دیالک تیک پارسائی و پلیدی) بسط و تعمیم می دهد و نسبیتی را وارد صافی و پارسائی صوفی می کند.

3
نقد صوفی نه همه صافی بی‌ غش باشد
ای بسا خرقه که مستوجب آتش باشد

·        خواجه در مصراع دوم این بیت، نسبیتی را که با مفهوم «نه همه» در پارسائی و پاکدامنی صوفی وارد کرده بود، از بین می برد و دیالک تیک صافی و غش (دیالک تیک پارسائی و پلیدی)  صوفی را به دوئالیسم صافی و غش تبدیل می کند و همان را بلافاصله وارونه می سازد.
·        آن سان که صوفی به تجسم مطلق آلودگی بدل می شود و حلق آویز کردن عنقریبش تئوریزه و توجیه می شود.

4
نقد صوفی نه همه صافی بی‌ غش باشد
ای بسا خرقه که مستوجب آتش باشد

·        صوفی اما کیست که در معرض بمباران ایدئولوژیکی بی امان خواجه قرار دارد؟

·        ما نه اهل علم غیبیم و نه قصد پیشداوری داریم.
·        صوفی را هم باید بسان رقیب بطور عینی، یعنی با توجه به ابیات خود خواجه تحلیل و کشف کنیم.

صوفی ما که ز ورد سحری مست شدی
شامگاهش نگران باش که سرخوش باشد

·        معنی تحت اللفظی:
·        صوفی ما که از آب و یا دعای سحرگاهی مست می شود، باید از آن واهمه داشت که به هنگام شامگاه هم سرخوش و سرمست باشد.

1
صوفی ما که ز ورد سحری مست شدی
شامگاهش نگران باش که سرخوش باشد

·        خواجه در این مصراع، برای تخریب اعتبار صوفی و اثبات ماهیت مبتنی بر تظاهر و تزویر او، دوئالیسم باده و آب و یا دوئالیسم باده و باد (دعا)  را به شکل دوئالیسم سرخوشی شامگاهی و مستی از ورد سحری بسط و تعمیم می دهد.
·        خواجه بی محتوائی و کذب ادعای صوفی مبنی بر مستی از ورد سحری را با توسل به تجربه مبتنی بر سرخوشی شامگاهی او، کشف و افشا می کند.

·        این بدان معنی است که صوفی دروغ می گوید، پارسا نمائی می کند و کلک می زند:
·        صوفی باده می خورد و ادعا می کند که ورد سحری خورده است.
·        در حرف، تظاهر به پاکدامنی می کند ولی در عمل پلیدی پیشه می کند.

2
صوفی ما که ز ورد سحری مست شدی
شامگاهش نگران باش که سرخوش باشد

·        یکی از جنبه های مثبت دیوان خواجه، رو کردن دست اصحاب طریقت و تصوف و عرفان است.
·        اگرچه این رسوا سازی از موضع بنده داری و فئودالی و نتیجتا ارتجاعی صورت می گیرد.
·         چون عرفان قرون وسطی در همه جای جهان بر پانته ئیسم (همه خدائی، همه چیز خدائی)   مبتنی است و بلحاظ فلسفی گرایشی ضد روحانی و ضد تئولوژی بطور کلی است.

·        عرفان قرون وسطی بلحاظ اجتماعی نطفه های آغازین بورژوازی (طبقه متوسط) را نمایندگی می کند و جنبشی ضد فئودالی است.  
·        سعدی و بعدها خواجه اما در مبارزه بر ضد عرفان پیگیر نیستند.
·        سعدی و خواجه برخورد تناقض آمیز با عرفان دارند:

الف
·        آندو از سوئی گرایش های اجتماعی و سیاسی انقلابی عرفان را بی رحمانه می کوبند و دست نمایندگان عرفان را رو می کنند.

ب
·        اما از سوی دیگر، جنبه های ایراسیونالیستی (خردستیز) عرفان را می پذیرند، تبلیغ می کنند و حتی توسعه می دهند.

خوش بود گر محک تجربه آید به میان
تا سیه روی شود هر که در او غش باشد

·        حالا می توان منظور خواجه در این بیت را بهتر درک کرد:
·        بنظر خواجه محک تجربه از غل و غش  صوفی پرده بر می دارد و او را سیه روی می کند.
·        سیه روئی اپوزیسیون ضد فئودالی برای خواجه که نماینده ارگانیک فئودالیسم است، خوشایند و شادی بخش است.

·        محک تجربه در بیت دوم تشریح شده است:
·        صوفی ادعای خوردن آب سحری و یا عبادت و دعای سحری دارد، ولی در واقع باده سحری می خورد و بی دین و بی ایمان است.
·        آن سان که حتی شامگاهان سرمست و سرخوش است.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر