۱۳۹۳ شهریور ۱۹, چهارشنبه

مقوله «تجربه» در آثار خواجه شیراز (2)


تحلیلی از شین میم شین

گر جان بدهد سنگ سیه، لعل نگردد
با طینت اصلی، چه کند بدگهر افتاد

·        معنی تحت اللفظی:
·        اگر سنگ سیاه، تا حد مرگ هم تلاش ورزد، نمی تواند به لعل بدل شود.
·        برای اینکه بلحاظ بنیاد اصلی، بدگوهر است.  

1
گر جان بدهد سنگ سیه، لعل نگردد
با طینت اصلی، چه کند بدگهر افتاد

·        خواجه در این بیت، تئوری ارتجاعی و شبه فاشیستی بنیاد نیک و بد را اثبات و تبلیغ می کند:
·        خواجه به تبعیت از سعدی و ضمنا تحت تاثیر دگم دوئالیستی ـ تئولوژیکی (فقهی) هابیل و قابیل (دو پسر حوا و آدم به مثابه مظاهر دوئالیستی ـ تئولوژیکی ـ بنیادی خیر و شر) هستی را جولانگاه دوئالیسم بنیاد نیک و بنیاد بد تصور و تصویر می کند:

1
گر جان بدهد سنگ سیه، لعل نگردد
با طینت اصلی، چه کند بدگهر افتاد

·        تئوری خواجه در نهایت معصومیت و عینیت از جمادات شروع می شود:
·        جمادات بزعم خواجه، حاوی یکی از دو جوهر، نهاد، طینت، بنیاد، ذات و یا ماهیت اند:

الف
·        بنیاد نیک
ب
·        بنیاد بد  

2
 گر جان بدهد سنگ سیه، لعل نگردد
با طینت اصلی، چه کند بدگهر افتاد

·        وقتی تئوری دوئالیستی بنیاد نیک و بد در عالم جمادات اثبات شد، خواجه می تواند به همان سادگی در عالم نباتات و جانوارن اثبات کند و بعد به جامعه بشری انتقال دهد:


·        آنگاه تیمور لنگ و چنگیز ننگ و دیگر اعضای طبقه حاکمه جزو نیک بنیادان محسوب می شوند و توده های مولد و زحمتکش جزو بد بنیادان:

الف

·        بر اساس همین تئوری بنیاد نیک و بد است که 6 میلیون نفر تا حد مرگ استثمار می شوند و بعد در کوره به خاکستر مفید برای کشت و زرع بدل می شوند و 60 میلیون در خارج شقه شقه می شوند.

ب

·        بر اساس همین تئوری بنیاد نیک و بد است که قتل های زنجیره ای به راه می افتند و براحتی آب خوردن، گردن زده می شود.

3

·        احمد شاملو هم در آخرین اثرش تحت عنوان «جدال با خاموشی»، خودش را جزو نیک بنیادان اصیل تصور می کند:

من بامداد نخستین و آخرینم
هابیلم من
بر سکوی تحقیر
شرف کیهانم
تازیانه خورده خویش
آتش سیاه اندوهم
دوزخ را
ازبضاعت ناچیزش شرمسار می کند.

4
·        سعدی این تئوری را پیشاپیش در عالم نباتات و جانوران و انسان توسعه داده و اثبات کرده است:  

الف
·        سعدی گیاهان و درختان را به نیک بنیاد و بد بنیاد ازلی و ابدی طبقه بندی کرده است:
·        نی و بید و غیره به عنوان مثال، جزو درختان بد بنیاد اند و فقط به درد سوختن می خورند.

ب
·        گیاهان و درختان میوه و غیره اما نیک بنیاد محسوب می شوند.

5
  گر جان بدهد سنگ سیه، لعل نگردد
با طینت اصلی، چه کند بدگهر افتاد

·        صفت «اصلی» برای طینت اگر به دلیل الزامات شعری نباشد، قابل بحث است.
·        باید در روند تحلیل فلسفه خواجه به این مسئله توجه شود.
·        طینت و یا ماهیت را نمی توان به اصلی و فرعی تقسیم بندی کرد.
·        باید ببینیم که منظور خواجه از طینت اصلی چیست و معیار تمیز طینت اصلی از طینت فرعی کدام است.
·        به این مقوله مهم فلسفی در پایان همین بحث، بر می گردیم.

6
گر جان بدهد سنگ سیه، لعل نگردد
با طینت اصلی، چه کند بد گهر افتاد

·        در فلسفه خواجه و سعدی و قرآن کریم سنگ سیاه بد گوهر در هر صورت نمی تواند به هیچ طریق و ترفندی به لعل نیک گوهر بدل شود.

·        رهی و رعیت کجا و اشرافیت بنده دار و فئودال کجا؟

7

·        آنچه قرآن کریم و سعدی و حافظ و امثالهم نمی دانند و به دلیل سطح توسعه نازل علوم طبیعی نمی توانند بدانند، این حقیقت امر است که بنیاد سنگ و لعل یکی است:
·        بنیاد و ماهیت و به عبارت دقیقتر، محتوای ماهوی (مارکس)  هم سنگ و هم لعل متشکل از اتم های سیلیسیوم است. 

·        تفاوت آنها در عناصر شیمیائی دیگر است:
·        انواع مختلف و متنوع و متلون لعل علاوه بر محتوای ماهوی متشکل از اتم های سیلیسیوم، حاوی ذراتی از عناصر شیمیائی زیرین اند:
·        آهن، کروم، منگان، مگنزیوم، کلسیوم، روی، آلومینیوم و غیره

·        تفاوت شن و ماسه با استکان و لیوان و شیشه و غیره نیز به همین دلیل است:
·        محتوای ماهوی (بنیاد) همه آنها از اتم های سیلیسیوم تشکیل یافته است.
·        تفاوت آنها به دلیل داشتن مقادیر ناچیزی از عناصر شیمیائی دیگر از قبیل سرب و آهن و کوبالت و نیکل و غیره است.  
·        دلیل تفاوت آنها بلحاظ استحکام و رنگ هم در همین ترکیب شیمیائی است.  

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر