۱۳۹۳ شهریور ۲۲, شنبه

نقل قول هائی از این و آن (217)


سرچشمه:
صفحه فیسبوک
شهین ایرانی
تحلیلی از گاف سنگزاد
  
ﺟﻤﻠﻪ « ﺩﻭﺳﺘﺖ ﺩﺍﺭﻡ» ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ ﺟﻤﻠﻪ ﻱ ﻓﺮﺍﺭ
ﺑﺸﻨﻮﻳﻢ   ﻓﺮﺍﺭ می ﻜﻨﻴﻢ
ﺍﻣﺎ  ﻫﺮ دو ﺑﻪ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﻛﺴﻲ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﻛﻪ ﺗﺎ ﺍﺑﺪ ﺗﻨﻬﺎی ﺸﺎﻥ ﻧﮕﺬﺍﺭﺩ.
    
·        همانطور که ذکرش گذشت، جمله «دوستت دارم» ـ بر خلاف تصور مؤلف ـ از دیرباز و کماکان از جذابیت خارق العاده ای برخوردار است.

·        اما دلیل اجتماعی ـ اقتصادی این جذابیت سمج و سرسخت چیست؟  

·        یکی از دلایل تشنگی و گرسنگی سیراب ناپذیر و سیری ناپذیر انسان ها به جمله «دوستت دارم»، سقوط اجتماعی اعضای جامعه و جهان است:

1
 جمله «دوستت دارم»

·        انسان ها تحت سیطره و فشار خرد کننده ی مناسبات تولیدی سرمایه داری مسخ می شوند.
·        انسان ها آن می شوند که طبقه حاکمه امپریالیستی می خواهد.
·        انسان ها تحت فشار مناسبات اجتماعی حاکم، خرد و خمیر می شوند  و چیز واره می شوند.
·        یعنی آدمیت زدائی می شوند.

2

·        جامعه و جهان وارونه و پا در هوا را از همین پدیده هم می توان شناخت:
·        «ناچیز» (فردوسی) قاعدتا باید رشد کند، توسعه، ترقی و تعالی یابد و به «چیز» (فردوسی) تبدیل شود.
·        در جامعه و جهان وارونه اما سیری قهقرائی صورت می گیرد.
·        یعنی «چیز» مسخ می شود، سلب چیزیت می گردد و به درجه نازل «ناچیز» سقوط می کند.

3
·        مفهوم فلسفی «چیز وارگی» هم حاکی از همین سقوط انسانی است:
·        انسان ها تحت سیطره و فشار مناسبات تولیدی سرمایه داری  به جای رشد و توسعه و ترقی و تعالی و نیل به مقام رفیع آدمیت، سقوط می کنند و به اسفل السافلین جانوران و حشرات و حتی جمادات سرنگون می شوند.

4

·        یکی از فرم های چیز وارگی در جامعه بشری، کالا وارگی است.
·        دلیل اصلی تشنگی و گرسنگی سیراب ناپذیر و سیری ناپذیر انسان ها به جمله «دوستت دارم» در همین فاجعه است:
·        انسان ها به قول ژان لافیت در اثر او تحت عنوان «آنها که زنده اند» به ستم عادت می کنند، به همان سان که به فشار کمرشکن جو عادت کرده اند.
·        کمتر کسی می داند که مادام العمر بار سنگینی به نام فشار جو و به میزان بیش از یک بار (101325 پاسکال)  بدوش می کشد.

·        احسان طبری هم به همین دلیل از مفهوم «نیروی عادت» سخن می گوید.

5
·        انسان ها تحت مناسبات تولیدی سرمایه داری کالا وارگی خود را برسمیت می شناسند و بسان کالای زنده و زینده ای به دنبال مشتری می گردند.
·        جامعه و جهان بدین طریق به بازاری پهناور شباهت پیدا می کند و اعضای آن به دیالک تیکی از کالا.

·        چرا به دیالک تیکی از کالا؟

6
·        برای اینکه انسان در مناسبات تولیدی سرمایه داری نه چیزی معمولی، نه کالائی عادی، بلکه کالای نده، زینده و جانداری است:
·        انسان کالائی است که دیالک تیک مشتری و فروشنده است.
·        انسان کالائی است که قیمت دار و قیمت گذار است:
·        جمله «دوستت دارم» و یا «آی لایک یو»  (لایک)  و یا «آی لاو یو» فرمی از قیمتگذاری است.

·        قیمتگذاری اما به چه معنی است؟

7
·        قیمتگذاری به کالائی عملا به معنی ارزش قایل شدن بدان است.
·        انسانکالا با شنیدن جمله «دوستت دارم»، احساس می کند که با زباله یکی نیست، اگرچه سیستم کاپیتالیستی حاکم مرتب به او گوشزد می کند که با زباله یکی و یکسان است.

·        انسانکالا با شنیدن جمله «دوستت دارم»، احساس می کند که ارزش دارد و چون ارزش دارد، ارزش مصرفی دارد، یعنی یکی از حوایج مادی، روحی، روانی و غریزی انسانکالاهای دیگر را بر آورده می سازد.
·        به همین دلیل جمله «دوستت دارم» جذابیت بهت انگیزی کسب می کند و بهت به حیرت سرشته به دهشت اطلاق می شود.

·        در پرتو این توضیح می توان جمله بعدی مؤلف را درک کرد و توضیح داد:

8
ﺍﻣﺎ  ﻫﺮ دو (زنان و نران)  ﺑﻪ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﻛﺴﻲ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﻛﻪ ﺗﺎ ﺍﺑﺪ ﺗﻨﻬﺎی ﺸﺎﻥ ﻧﮕﺬﺍﺭﺩ !

·        دلیل نیاز سوزان انسانکالاهای زن و نر به یکدیگر در دیالک تیکیت انسانکالاها ست:
·        در دیالک تیک مشتری و فروشنده بودن انسانکالاها ست.

·        دلیل این نیاز سوزان به همبائی ابدی در شعور وارونه و فتیشیستی ـ کالائی انسان مسخ گشته ی جامعه بورژوائی است:
·        هزاران رشته مرئی و نامرئی مشتری و فروشنده را به یکدیگر پیوند می دهند.
·        علاوه بر این، هر انسانکالائی خود حتی فی نفسه و به تنهائی، دیالک تیک مشتری و فروشنده است:
·        جمله «دوستت دارم» را هر انسانکالائی هم می خرد و هم می فروشد.
·        به عبارت دقیقتر هم می ستاند و هم می دهد:
·        جمله «دوستت دارم» داد و ستد مستمر می شود.
·        جمله «دوستت دارم» پلی است که مشتری و فروشنده را یعنی انسانکالاهای جامعه و جهان تحت سیطره مناسبات تولیدی سرمایه داری را به یکدیگر وصل می کند.

9
ﻣﺎ ﻓﻘﻂ ﺩﺭ ﻧﻮﺷﺘﻪ ﻫﺎی ﻤﺎﻥ ﺁﺩﻡ ﻫﺎﻱ ﺧﻮﺑﻲ ﻫﺴﺘﻴﻢ

·        برای نفی فتیشیسم کالائی باید مناسبات تولیدی سرمایه داری نفی شود.
·        آنگاه و تنها آنگاه می توان آدمیت برباد رفته و از یاد رفته آدمیان را احیا کرد و به آنها برگرداند.
·        آنگاه و تنها آنگاه می توان به کالاوارگی و چیز وارگی انسان ها پایان داد.
·        آنگاه و تنها آنگاه می توان نه «در نوشته های خود»، نه در حرف و دعوی و هارت و پورت و ادعا، بلکه در عمل و در حقیقت «آدم های خوبی» گشت.


·        راه حل رادیکال برای غلبه بر کالاوارگی و فتیشیسم کالائی، وارونه سازی جامعه و جهان وارونه و پا در هوا ست.
·        چون وارونه سازی هر وارونه ای به معنی قرار دادن مجدد آن روی پای خویش است.

·        یعنی به معنی خواندن فاتحه بلندی بر وارونگی اوبژکتیو (عینی)  است که زادگاه وارونگی سوبژکتیو است.
·        که زادگاه وارونه بینی، وارونه نمائی و وارونه اندیشی است.

پایان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر