۱۳۹۳ شهریور ۲۰, پنجشنبه

نقل قول هائی از این و آن (216)


سرچشمه:
صفحه فیسبوک
شهین ایرانی
تحلیلی از گاف سنگزاد 
   
ﺟﻤﻠﻪ « ﺩﻭﺳﺘﺖ ﺩﺍﺭﻡ» ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ ﺟﻤﻠﻪ ﻱ ﻓﺮﺍﺭ
ﺑﺸﻨﻮﻳﻢ   ﻓﺮﺍﺭ می ﻜﻨﻴﻢ

·        در پاسخ به این پرسش که چرا خیلی ها تشنه و گرسنه سیراب ناپذیر و سیری ناپذیر شنیدن جمله «دوستت دارم» اند، باید بررسی مشخص، تمایزمند و مستقلی صورت گیرد.
·        ولی می توان تأملات عام زیر را در این زمینه مطرح کرد تا به محک تجربه این و آن بخورند و تدقیق و یا تصحیح شوند:  

1
·        تشنگی و گرسنگی نسبت به شنیدن حتی الکی و کشکی جمله «دوستت دارم» بر علافیت و توخالیت افراد مربوطه دلالت دارد.
·        کسی که به قول حکیم طوس، «ناچیز» است، به جای تلاش عملی در جهت «چیزی» شدن، از طریق شنیدن جمله «دوستت دارم» از هر کس و ناکسی، خود را حداقل بطور سوبژکتیف،  «چیزی» تصور می کند.
·        ضمن اینکه می داند که این جمله سست بنیاد و یا حتی بی بنیاد است.

·        از کجا می توان دانست که او به سست بنیادی و یا بی بنیادی این جفنگ «دوستت دارم» واقف است؟   

2
·        دلیل تجربی این وقوف، اولا تجربه شخصی خود او ست:

الف
·        خود او در هر فرصتی همین جفنگ «دوستت دارم» را بطور الکی و مصلحتی تحویل این و آن می دهد.

ب
·        ضمنا می داند که همین کسی که همین جفنگ را بر زبان می راند، در ته دلش چه می گذرد و پشت سرش چه می کند و چه می گوید.
·        قحط سخن چین هم که نیست.

ت
·        به عنوان مثال هر زنی به چشم خود می بیند که همسرش علیرغم ادای این جمله، چشم چرانی می کند.
·        پشت سر هم هر رهگذری را صیغه می کند و یا همسر دوم و یا سوم می گیرد.

3
·        دلیل عینی و پسیکولوژیکی این وقوف، سیراب ناپذیری و سیری ناپذیری او نسبت به این جفنگ ست.
·        اگر جمله «دوستت دارم» خلأ ارزشی او را پر می کرد، تشنگی و گرسنگی اش می خوابید.
·        شنیدن الکی و مصلحتی این جفنگ، تشنگی و گرسنگی او را حتی تشدید می کند.

4
·        امروزه در فیس آباد می توان همین پدیده را بکرات تجربه کرد:
·        هر جیم و جاکی با برهنه شدن به هر نحوی از انحاء صدها هزار لایک از رهگذران درو می کند، ولی در اعماق وجود خود می داند که لایک دلالت بر «چیزی» بودن او ندارد.

·        چون هر کسی از ظن و انتظار و نیاز خود لایکی می زند.
·        به جائی از اندام او و یا به نکته ای از جفنگ او «دوست دارم» می نویسد.
·        هم جیم و هم جاک می داند که هم جائی از اندام او همیشه همان نخواهد ماند و هم نظر رهگذر به نکته مورد نظر تغییر خواهد کرد.

·        به همین دلیل از لایک نه سیر می شوند و نه سیراب.
·        تشنگی و گرسنگی به جای خود می ماند.

·        قضیه اشتیاق ناتمام به شنیدن جمله «دوستت دارم» هم از همین قرار است.    

5

·        این اشتیاق اتمام ناپذیر فقط در صورتی می تواند اشباع شود که «ناچیز» رشد کند و به «چیزی» ارتقا یابد.
·        چنین تحول عمیقی فقط در جامعه سوسیالیستی می تواند عملی شود.

·        چون کار مادی، هنری و یا فکری افراد بشری فقط برای جامعه مفید نیست.
·        کار برای خودشناسی افراد بشری و در نتیجه برای لیاقت خود شناسی آنها و نتیجتا برای هویت و شخصیت خود شناسی آنها صرفنظر ناپذیر است.

6
·        در فیس آباد هم جای خالی کار با کپی کردن جفنگی عوام فهم و عوام پسند از این و آن پر می شود.

·        خود علاف فیس آبادی هم می داند که کپی کردن مکانیکی جفنگی، کار محسوب نمی شود.
·        به همین دلیل «کار»بر فیس آبادی بر اسامی شعرا و نویسندگان جفنگ خود صرفنظر می کند تا جفنگ را به نام خود جا بزند و ضمنا احساس کند که به انجام کاری فکری نایل آمده است.
·        بعضی ها می دانند که چنین کاری ضد اخلاقی است.
·        به همین دلیل در کامنت زیر جفنگ، نام مؤلف جفنگ را هم برای روز مبادا می نویسند.

7

·        اگر کسی نه انگل و علاف، بلکه مولد باشد، اعتنائی به جمله حتی اصیل «دوستت دارم» نخواهد داشت.

·        به همین دلیل احتمالا توده های مولد و زحمتکش با این جمله رابطه خوبی ندارند.
·        چون آنها با توجه به محصول کار خود، به خود شناسی و خود آگاهی دست می یابند.

·        در این صورت خودشان به خودشان پیاپی «دوستت دارم» می گویند.

·        این پدیده را می توان در آثار هنرمندان هم دید.
·        ستایش فردوسی و یا سعدی از اثر خویش، سخن خویش و خویشتن، معنائی جز ادای جمله «دوستت دارم» خطاب به خویشتن ندارد.
·        برای فردوسی و یا سعدی مهم هم نیست که سعد زنگی و یا سلطان محمود اثرش را تأیید کند و یا نکند، بپسندد و یا نپسندد.
·        انها خودشان اثر خودشان را بهتر از هر کس می شناسند.
·        چون محصول کار خود آنها ست.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر