۱۳۹۳ شهریور ۱۶, یکشنبه

نقل قول هائی از این و آن (211)


سرچشمه:
صفحه فیسبوک
شهین
تحلیلی از گاف سنگزاد 

در ﻛﺸﻮﺭ ﻣﻦ
ﭘﺴﺮﺍ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺳﮑﺲ ﺗﻦ ﺑﻪ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ می ﺪهند  
ﺩﺧﺘﺮﺍ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ﺗﻦ به ﺳﮐﺲ می ﺪﻫﻨﺪ
ﻣﺮﺩﻫﺎ : ﺍسم ﺸﺎﻥ به سنگدلی ﻣﻌﺮﻭﻑ ﺍﺳﺖ
ﺯﻥ ﻫﺎ ﺑﻪ ﺁﻫﻦ ﭘﺮﺳﺘﻲ
ﻫﺮ 2 ﺍﻧﻜﺎﺭ می ﻜﻨﻨﺪ 
ﻣﺮﺩﻫﺎ ﻭ ﺯﻥ ﻫﺎ، ﻫﺮ 2 ﺗﻨﻬﺎ می گذارند
ﻭ ﺍﺯ ﺗﻨﻬﺎﻳﻲ ﻣﻲ ﻧﺎﻟﻨﺪ .
ﺟﻤﻠﻪ « ﺩﻭﺳﺘﺖ ﺩﺍﺭﻡ» ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ ﺟﻤﻠﻪ ﻱ ﻓﺮﺍﺭ
ﺑﺸﻨﻮﻳﻢ   ﻓﺮﺍﺭ می ﻜﻨﻴﻢ ﺍﻣﺎ  
ﻫﺮ 2 ﺑﻪ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﻛﺴﻲ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﻛﻪ ﺗﺎ ﺍﺑﺪ ﺗﻨﻬﺎی ﺸﺎﻥ ﻧﮕﺬﺍﺭﺩ !
ﻣﺮﺩﻫﺎ ﺗﺎ ﻣﺎﻧﻜﻦ می ﺒﻴﻨﻨﺪ ﺗﻨﻬﺎ می گذارند
ﺯﻥ ﻫﺎ ﺗﺎ ﺷﺎﻫﺰﺍﺩﻩ ﺍﻱ ﺳﻮﺍﺭ B M W  
ﻣﺎ ﻓﻘﻂ ﺩﺭ ﻧﻮﺷﺘﻪ ﻫﺎی ﻤﺎﻥ ﺁﺩﻡ ﻫﺎﻱ ﺧﻮﺑﻲ ﻫﺴﺘﻴﻢ

در ﻛﺸﻮﺭ ﻣﻦ
ﭘﺴﺮﺍ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺳﮑﺲ ﺗﻦ ﺑﻪ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ می ﺪهند  
ﺩﺧﺘﺮﺍ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ﺗﻦ به ﺳﮐﺲ می ﺪﻫﻨﺪ

·        این استنباط مؤلف، همانطور که ذکر شد، استنباطی سطحی، سرسری، ولی ضمنا رئالیستی است.
·        مؤلف از سوئی تصور سطحی و ساده لوحانه ای از مقوله سکس دارد و از سوی دیگر ایدئالیزه گشتن سکس از سوی پسرهای کشور خود را به مثابه چیزی مطلق، ازلی و ابدی تصور و تصویر می کند و از علت جوئی و علت یابی سر باز می زند.
·        به عبارت دیگر، مؤلف پدیده سکس را می پذیرد، بی آنکه بشناسد و کوششی در جهت شناخت آن به عمل آورد.
·        در نتیجه، مقوله و پدیده سکس توصیف می شود، بی آنکه توضیح داده شود.

·        مراجعه کنید به توصیف، توضیح، دیالک تیک علت و معلول   در تارنمای دایرة المعارف روشنگری

1
در ﻛﺸﻮﺭ ﻣﻦ
ﭘﺴﺮﺍ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺳﮑﺲ ﺗﻦ ﺑﻪ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ می ﺪهند
 

·        این انعکاس می تواند در عرصه معینی از جامعه مصداق داشته باشد و درست باشد، ولی قابل تعمیم نیست.
·        به همین دلیل حقیقی نیست.
·        حقیقت نیم بند و مثله و مخدوشی است و بدتر از دروغ است.

·        حقیقت همیشه باید تام و تمام باشد.
·        حقیقت باید تعمیم پذیر باشد.
·        به عبارت دیگر، حقیقت در عالم عام آشیان دارد و نه فقط در خطه خاص.

2
در ﻛﺸﻮﺭ ﻣﻦ
ﭘﺴﺮﺍ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺳﮑﺲ ﺗﻦ ﺑﻪ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ می ﺪهند  

·        در کشور مؤلف خیلی ها هم که ذره ای مغز در سر دارند، از ترس ازدواج، از سکس صرفنظر می کنند.
·        به همین دلیل پایگاه طبقاتی مؤلف از همین جمله اول نوشتار او آشکار می گردد:
·        مؤلف یا به اقشار و طبقات دارا تعلق دارد، یعنی دستش به دهنش می رسد و جیبش از سکه سنگین است و زنگین است و یا ایدئولوژی آنها را از آن خود کرده است.
·        به همین دلیل قیاس به نفس می کند و خیال می کند که همه پسرهای کشورش به خاطر سکس تن به ازدواج می دهد.  

3
 در ﻛﺸﻮﺭ ﻣﻦ
ﭘﺴﺮﺍ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺳﮑﺲ ﺗﻦ ﺑﻪ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ می ﺪهند  

·        از مؤلف چه پنهان که پسرهای تازه به قدرت سیاسی و ثروت اقتصادی رسیده ها حتی بر خلاف تصور مؤلف، به خاطر ازدواج با دختر کپک زده ی کریه المنظر آخوندی و یا فئودال و تاجری تن به سکس می دهند که بدتر از عذاب الیم است.

·        اگر علافی پیدا شود و پرونده ازدواج های پس از پیروزی ضد انقلاب فئودالی ـ فوندامنتالیستی را ورق زند به ازدواج های صوری، مصلحتی، تاکتیکی و هدفمند میان اعضای طبقه حاکمه برخواهد خورد.
·        این ازدواج ها کمترین ربطی به سکس ندارند.
·        چون سکس با کرگدن، کوسه و یا کفتار نر و یا ماده ای نه منبع لذت نفسانی و آرامش روحی و شادمانی، بلکه چیز هراس انگیزتر از کابوس است.

4
در ﻛﺸﻮﺭ ﻣﻦ
ﭘﺴﺮﺍ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺳﮑﺲ ﺗﻦ ﺑﻪ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ می ﺪهند
 
 
·        در کشور مؤلف، درست در همین واویلا، پسرهای توده بی همه چیز دهها میلیونی، از هراس ازدواج، قید سکس واقعی و لذت بخش و آرامش آور را می زنند و در بهترین حالت به خود ارضائی، یعنی به تجاوز جنسی بر خویشتن خویش و یا بدتر به همجنسگرائی روی می برند تا ضمن تخریب روانی و روحی خود و همنوع خردسال خود، استخوان واره ای جلوی اجنه سرکش غریزه جنسی بیندازند و موقتا مهار و رام کنند.

5
در ﻛﺸﻮﺭ ﻣﻦ
ﭘﺴﺮﺍ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺳﮑﺲ ﺗﻦ ﺑﻪ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ می ﺪهند
 

·        این حقیقت امر اما در مورد پسرهای کشور مؤلف دلیل مادی، طبقاتی و اجتماعی ـ اقتصادی دارد:

الف
·        یکی از دلایل اصلی ایدئالیزه گشتن سکس و تبدیل آن به حاجت الحاجات، علافی، بی معنائی و بی محتوائی زیست و بی دورنمائی  تاریخی اعضای طبقات اجتماعی واپسین است.

·        به همین دلیل است که واژه «عشق» (سکس) در هنر و ادبیات طبقات اجتماعی واپسین و مقلدان بی شعور آنها که تعلقات طبقاتی دیگر دارند، همواره با  مفاهیم پوچی زندگی، تحقیر زندگی، تنفر از زندگی، نفرت و کین نسبت به احزاب و همنوعان هومانیست، تحول طلب و انقلابی، انتحار و ترور همراه است.
·        به عبارت دیگر، سکسیسم همیشه و همه جا با فرمالیسم، نیهلیسم، پسیمیسم، نیچه ئیسم، فاشیسم، فوندامنتالیسم، اسکپتیسیسم (تردید گرائی)، آنتی هومانیسم و خصومت با علم و ترقی و پیشرفت و بشریت و انقلاب همراه است.     

ب
·        سکس برای اعضای طبقات اجتماعی انگل و مفتخور و علاف، جای خالی کار مولد و خلاق را می گیرد، بی آنکه بتواند بگیرد.
·        به همین دلیل می توان در ورای ظاهر شیک و پیک و مزین به لعاب ادب و نزاکت و احترام و رعایت و تدین و تقوای حضرات، خرناسه لاشخوریسم و لومپنیسم مستوری را بگوش تجربه و هوش شنید.
·        به همین دلیل هر لاشخوری همزمان و در عین حال، لات و لومپن تمام عیاری است.

ت

در ﻛﺸﻮﺭ ﻣﻦ
ﭘﺴﺮﺍ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺳﮑﺲ ﺗﻦ ﺑﻪ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ می ﺪهند
  
·        پافشاری طبقه حاکمه در کشور مؤلف بر حجاب نیز لانه در همین خلأ معنوی طبقات اجتماعی واپسین دارد.
·        سکس در ایدئولوژی طبقات اجتماعی واپسین در فرم های گوناگون در کانون زندگی قرار می گیرد:
·        جائی در فرم پلی بوئیسم، سکسیسم، سادیسم، فحشاء، پورنو و غیره
·        جای دیگر در فرم حجاب و صیغه و غیره

پ
در ﻛﺸﻮﺭ ﻣﻦ
ﭘﺴﺮﺍ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺳﮑﺲ ﺗﻦ ﺑﻪ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ می ﺪهند
  
·        ایدئالیزه گشتن سکس اما نه به معنی تقویت و استغنای مفهوم سکس، بلکه به معنی تخلیه آن از محتوا و معنا ست:
·        سکس رفته رفته از محتوای خود تهی می شود و سکسیت خود را از دست می دهد.

·        اگر کسی به فیلم های پورنو (سکس) دقت کند به فرم تهوع انگیز سکس و دیگر چیزهای جاری در حیات طبقات اجتماعی واپسین پی خواهد برد.
·        با توجه به این پدیده ها می توان به جرئت گفت که سکسیسم با لاشخوریسم و لومپنیسم و فاشیسم دست در دست می رود.  
·        سکس در جهان و جهان بینی طبقات اجتماعی واپسین (برده داری واپسین، فئودالیسم واپسین، بورژوائی واپسین) چیزی از تبار تهوع و تعفن است.  

ث
در ﻛﺸﻮﺭ ﻣﻦ
ﭘﺴﺮﺍ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺳﮑﺲ ﺗﻦ ﺑﻪ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ می ﺪهند

·        یکی دیگر از دلایل کسب اهمیت سکس، پدیده ای به نام بیکاری توده ای است.
·        سکس در شرایط سیطره بیکاری توده ای دو فونکسیون به عهده می گیرد:  

1
·        سکس از سوی اعضای بیکار جامعه به عنوان بدیلی برای کار مادی به خدمت گرفته می شود.
·        اندام اعضای بیکار جامعه در کش و قوس عملیات سکسی، بسان کش و قوس در روند کار تولیدی، انرژی تلنبار شده در اندام را تخلیه می کند و به آرامش جسمی و روحی و روانی نسبی دست می یابد.  

2
·        سکس از سوی ایدئولوژی طبقه حاکمه آگاهانه برای انحراف افکار عمومی از شنیدن ناقوس گوشخراش «پایان سرمایه داری» به خدمت گرفته می شود.
·        به همین دلیل بخش اعظم محتوای رسانه ها به سکس اختصاص می یابد.


·        قهرمانان مدرن و مدر روز نه خادمان به خلق، بلکه سمبل های سکس اند.
·        زنان اکثریت اعضای طبقه حاکمه و بویژه قهرمانان مدرن طبقه حاکمه بیشتر به فاحشه شبیه اند تا به زنان پارسا و پاکدامن.


·        خود اعضای طبقه حاکمه در عرصه های مختلف حیات اجتماعی نیز به عیاشی شبیه اند تا به فرد مسئول و قابل اعتماد و خادم خلق و بشریتی.



·        هر سیاستمداری که به قدرت می رسد، بلافاصله مرد و یا زن خود را طلاق می دهد و با ماهروئی در سن و سال پسر و دختر خود ازدواج می کند.


·        خیلی از اعضای طبقه حاکمه برای کسب محبوبیت و رسیدن به قدرت پیشاپیش با پلی بوئی و یا پلی میتی رابطه برقرار می کنند و چه بسا جنجال رسوائی سکسیستی در رسانه های تمام ارضی به راه می اندازند.
·        جنجال سکسی سرکوزی، برلسکونی، کلینتون، بعضی از سران حزب لیبرال آلمان و غیره

·        مسئله به این سادگی ها نیست که مؤلف استنباط و مطرح می کند.
·        سکس آماج پسرهای کشور مؤلف و وسیله دخترهای کشور او نیست.

·        سکس دیری است که  به مثابه مذهبی است.
·        سکس دیری است که ایدئولوژی است.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر