۱۳۹۳ شهریور ۱۵, شنبه

نقل قول هائی از این و آن (210)


سرچشمه:
صفحه فیسبوک
شهین
تحلیلی از گاف سنگزاد 

در ﻛﺸﻮﺭ ﻣﻦ
ﭘﺴﺮﺍ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺳﮑﺲ ﺗﻦ ﺑﻪ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ می ﺪهند  
ﺩﺧﺘﺮﺍ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ﺗﻦ به ﺳﮐﺲ می ﺪﻫﻨﺪ
ﻣﺮﺩﻫﺎ : ﺍسم ﺸﺎﻥ به سنگدلی ﻣﻌﺮﻭﻑ ﺍﺳﺖ
ﺯﻥ ﻫﺎ ﺑﻪ ﺁﻫﻦ ﭘﺮﺳﺘﻲ
ﻫﺮ 2 ﺍﻧﻜﺎﺭ می ﻜﻨﻨﺪ 
ﻣﺮﺩﻫﺎ ﻭ ﺯﻥ ﻫﺎ، ﻫﺮ 2 ﺗﻨﻬﺎ می گذارند
ﻭ ﺍﺯ ﺗﻨﻬﺎﻳﻲ ﻣﻲ ﻧﺎﻟﻨﺪ .
ﺟﻤﻠﻪ « ﺩﻭﺳﺘﺖ ﺩﺍﺭﻡ» ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ ﺟﻤﻠﻪ ﻱ ﻓﺮﺍﺭ
ﺑﺸﻨﻮﻳﻢ   ﻓﺮﺍﺭ می ﻜﻨﻴﻢ ﺍﻣﺎ  
ﻫﺮ 2 ﺑﻪ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﻛﺴﻲ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﻛﻪ ﺗﺎ ﺍﺑﺪ ﺗﻨﻬﺎی ﺸﺎﻥ ﻧﮕﺬﺍﺭﺩ !
ﻣﺮﺩﻫﺎ ﺗﺎ ﻣﺎﻧﻜﻦ می ﺒﻴﻨﻨﺪ ﺗﻨﻬﺎ می گذارند
ﺯﻥ ﻫﺎ ﺗﺎ ﺷﺎﻫﺰﺍﺩﻩ ﺍﻱ ﺳﻮﺍﺭ B M W  
ﻣﺎ ﻓﻘﻂ ﺩﺭ ﻧﻮﺷﺘﻪ ﻫﺎی ﻤﺎﻥ ﺁﺩﻡ ﻫﺎﻱ ﺧﻮﺑﻲ ﻫﺴﺘﻴﻢ

در ﻛﺸﻮﺭ ﻣﻦ
ﭘﺴﺮﺍ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺳﮑﺲ ﺗﻦ ﺑﻪ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ می ﺪهند  
ﺩﺧﺘﺮﺍ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ﺗﻦ به ﺳﮐﺲ می ﺪﻫﻨﺪ

·        حریف در این جمله اولا جماعت جوان زن (دخترها) را آدمیت زدائی می کند.
·        حتی می توان گفت، موجودیت زدائی می کند.

1
·        چون سکس برای نباتات و حشرات و جانوران هم نیازی اساسی و صرفنظرناپذیر است.
·        سکس نیازی شبیه به نیازهای دیگر است.
·        به عبارت دقیقتر، سکس نیازی غریزی برای تولید مثل و تکثیر نوع است.

2
·        سکس ضمنا مثل هر نیاز غریزی دیگر لذت آمیز است.
·        شاید بتوان گفت که ترفند طبیعت برای توسعه و تکامل مستمر خویش در فرم های وجودی متفاوتش (از نبات تا جانور)  همین لذت است، لذتی که همیشه به ریاضت سرشته است.

3
·        عملیات سکسی موجودات هم در تحلیل نهائی، نوعی کار است.
·        عملیات سکسی بسان هر کار مادی، عرقریز و ریاضت آمیز و ضمنا لذت آمیز  است.

4

·        به آذین در اثر چند صفحه ای خود تحت عنوان «کاوه آهنگر» به این حقیقت امر دیالک تیکی اشاره کرده است:
·        او کار آهنگر در کارگاهش را قابل قیاس با عملیات سکسی در بستر تصور و تصویر کرده است:
·        دیالک تیکی از لذت و ریاضت.

5
 در ﻛﺸﻮﺭ ﻣﻦ
ﭘﺴﺮﺍ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺳﮑﺲ ﺗﻦ ﺑﻪ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ می ﺪهند  
ﺩﺧﺘﺮﺍ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ﺗﻦ به ﺳﮐﺲ می ﺪﻫﻨﺪ

·        دخترهای ایرانی اما بزعم مؤلف، نه آدم و نه نبات و یا جانور، بلکه چیزی از جنس جمادات اند و نیازی به سکس ندارند.
·        سکس برای آنها چیزی از جنس تیر و کمان و دانه و دام و تور و تله است.
·        به عبارت دقیقتر سکس برای دخترهای ایرانی وسیله صید و شکار است.

6

·        بی اعتنا به جنسیت مؤلف، می توان گفت که در این جمله نوعی زن ستیزی عینی کمین کرده است:
·        فرم دیر آشنائی از زن ستیزی.

·        فرمی که در آن زن به عنوان عفریته و یا عجوزه جادوگر، حیله گر، عوامفریب، بی رحم، بی احساس، قسی القلب و دیو آسا تصور و تصویر می شود.

7
·        بزعم مؤلف دخترهای ایرانی جزو «طبقات» صیاد، دامگستر، شکارگر، فاقداحساس و علاقه و عشق اصیل و راستین اند.
·        این هنوز تمامی نو اندیشی های مؤلف این مطلب نیست:

8
در ﻛﺸﻮﺭ ﻣﻦ
ﭘﺴﺮﺍ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺳﮑﺲ ﺗﻦ ﺑﻪ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ می ﺪهند  
ﺩﺧﺘﺮﺍ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ﺗﻦ به ﺳﮐﺲ می ﺪﻫﻨﺪ

·        در قاموس مؤلف، ازدواج بطرز مهیبی تحقیر می شود و عملا اهمیت زدائی و ارزش زدائی می شود.
·        این تحقیر و تخریب ازدواج اما به دوئالیسم آهنین مؤلف لطمه ای نمی زند: 
·        ازدواج هم بسان سکس بطرزی دوئالیستی استنباط و ادراک می شود:
·        ازدواج بزعم مؤلف، یا وسیله است و یا آماج.
·        برای جماعت جوان نر وسیله است و برای جماعت جوان ماده آماج.

·        مؤلف اصلا از خود نمی پرسد:
·        به چه دلیل چنین است؟

·        مؤلف وصاف دقیق دلیری است.
·        چیزها، پدیده ها، سیستم ها و روندهای دور و بر خود را بطور حسی، تجربی، سطحی  و رئالیستی منعکس می کند.
·        ولی کمترین علاقه و اعتنائی به فهم و تحلیل و و تفهیم و توضیح آنها ندارد.

9
ﻣﺮﺩﻫا:
 ﺍسم ﺸﺎﻥ به سنگدلی ﻣﻌﺮﻭﻑ ﺍﺳﺖ
ﺯﻥ ﻫﺎ:
 ﺑﻪ ﺁﻫﻦ ﭘﺮﺳﺘﻲ
ﻫﺮ دو ﺍﻧﻜﺎﺭ می ﻜﻨﻨﺪ.

·        مؤلف مردها را سنگدل و زن ها را آهن پرست منعکس می کند و مدعی است که هر دو این انتساب را رد می کنند.
·        او از پیوند دیالک تیکی ناگسستنی چیزها بکلی بی خبر است:
·        او در سنت مانی پیامبر همه چیز را دوئالیستی می بیند.
·        در قاموس او واسطه ای جز سکس میان دخترها و پسرهای کشور یأجوج و مأجوج وجود ندارد.
·        به همین دلیل در کانون «تجزیه و تحلیل» او نه مردان و زنان بالغ و پیر، بلکه پسرها و دخترهای مجرد قرار دارند.

10
ﻣﺮﺩﻫا:
 ﺍسم ﺸﺎﻥ به سنگدلی ﻣﻌﺮﻭﻑ ﺍﺳﺖ
ﺯﻥ ﻫﺎ:
 ﺑﻪ ﺁﻫﻦ ﭘﺮﺳﺘﻲ
ﻫﺮ دو ﺍﻧﻜﺎﺭ می ﻜﻨﻨﺪ.

·        پیگیری بینشی مؤلف در دوئالیسم در ملی محض تلقی کردن پسرها و دخترها نیز آشکار می گردد:
·        او خیال می کند که در جاهای دیگر دیالک تیک دیگری میان زن و مرد برقرار است.

·        مثلا در اروپا زنی بر سر راه مردی چاه ازدواج نمی کند و یا مردی به نیت سکس دمبدم و دلخواه با زنی ازدواج نمی کند.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر