۱۳۹۳ شهریور ۲۰, پنجشنبه

سیری در حماسه داد (107)


اثری از فرج الله میزانی (جوانشیر)
(از قربانیان قتل عام زندانیان سیاسی در سال 1367)
سرچشمه
 راه توده  
ویرایش از شین میم شین

فصل نهم
زن  و عشق در شاهنامه
ادامه

بخش اول
 مناسبات شاهان با زنان
در شاهنامه  
  
·        برای اینکه موضوع دقیقتر روشن شود، ابتدا نظری کلی بر مناسبات زن و مرد در شاهنامه می اندازیم.

1
·        در شاهنامه 36 بار رابطه زن و مرد به مثابه چاشنی داستان ها مطرح می شود.
·        از این 36 مورد، فقط در چهار مورد عشق های بزرگ تشکیل شده است.
·        بسته به نوع رابطه زن و مرد و قهرمان مرد داستان، این 36 رابطه را می توان در جدول زیر نشان داد.
·        (صفحه302 )

2
·        از این جدول آشکارا پیدا ست که شاهان و شاهزادگان در 26 مورد از 32 موردی که به آنان مربوط می شود، در رابطه با زن، عشقی در میان نداشته اند.

3
·        مناسبات آنان با زنان مناسباتی خشن، شهوانی، تابع حسابگری های کوته نظرانه سیاسی و مالی و در بهترین حالت «سجل احوالی» بوده است.

4
·         آنها عاشق نمی شوند.
·        از روی غرض و حس شهوت، زنان زیبا را هر جا سراغ کنند، تصاحب می کنند.

5
·        دختران شاهان مغلوب را از پدر و مادر جدا می کنند، به زور به حرمسرای خود می فرستند.

6
·        زن برای آنان غرامت جنگی محسوب می شود.

7
·        و هر وقت که بر طبق مناسبات عادی و ناسوتی کاسبکارانه، خواستگاری می فرستند و زنی را به نکاح خود یا فرزند خود در می آورند، هدف شان کسب اعتبارات سیاسی و قدرت نمایی است.

8
·        آنها هفت شبانه روز جشن عروسی برپا می دارند و دینار می افشانند.
·        اما قلب بزرگی که ماُمن عشقی پاک باشد، ندارند.

9
·        قلدری، خود محور بینی و خود کامگی آنان در مناسبات با زنان هم به خوبی آشکار است.

10
·        زن آئینه ای است که در آن ژرف ترین خصایل مرد را می توان دید.

·        برای روشن شدن موضوع نمونه هایی می آوریم:

1
·        فریدون که با قیام توده مردم به سلطنت رسیده، از همان زمانی که جای خود را محکم می کند، خود را تافته جدا بافته ای می داند.

2
·        فریدون وقتی می خواهد برای سه پسرش زن بگیرد، یکی از درباریان به نام جندل را گرد جهان می گرداند که دخترانی از «نژاد مهان» و سزاوار این سه پسر کاکل زری و خسرو نژاد پیدا کند:

فریـدون از آن نامـــداران خویش
یکی را گـرانمایه تر خـواند پیش

کجـــا نام او جـنـــدل پـــر هنـــر
به هــر کار، دلســــوز بـر شــــاه بر

بدو گـفـت:
«بر گــرد گــرد جهــان
ســه دختر گــزین از نــژاد مهان

سه خواهر ز یک مادر و یک پدر
پری چهـره و پاک و خسـرو گهر

به خوبی ســزای ســه فرزند من
چنان چون بشـــاید به پیــوند من»

3
·        خواستگارگری که فریدون انتخاب کرده و به گرد جهان فرستاده، در سرتاسر جهان و از جمله ایران زنی لایق فرزندان فریدون پیدا نمی کند، مگر سه دختر شاه یمن که تازی اند.

جندل
یکایک ز ایران سر اندر کشید
پژوهید و هر گونه گفت و شنید
...
ز دهقــان پرمایه کــس را ندید
که پیوســـته ی آفــریدون ســـزید

4
·        در اینجا پسران فریدون هیچ کاره اند.
·        برای آنها بابا زن می گیرد و تنها شرط عروس، بزرگ بودن مقام و طبقه (نژاد) او ست.

5
·        تمایل انسانی این سه پسر و به طریق اولی تمایل سه دختر کمترین جایی در این مناسبات ندارد.

6
·        فریدون حتی به فکر پدر دخترها هم نیست که نمی خواهد از نور چشمان خود دور شود.

7
·        مناسبات، مناسبات زورگویانه و خود کامه است.

8
·        خواستگار پیام فریدون و یا بهتر بگوییم فرمان او را به شاه یمن می رساند:

کنون این گرامی دو گونه گهر
ببــاید بر آمیخت با یکدگــــر

9
·        شاه یمن وقتی پیام خواستگاری فریدون را می شنود، به جای خوشحالی می پژمرد:

پیامــش چو بشـــنید، شـــاه یمن
بپژمرد چون ز آب، کنده سمن

10
·        پیرمرد بیچاره نمی داند چه خاکی به سرش بریزد:

اگر گــویم آری و دل ز آن تــهی
دروغــم نه اندر خـــورد با مهی

و گر آرزوهــا ســــــــپارم بدوی
شود دل پر آتش، پر از آب، روی

و گر ســر بپیچـــم ز فرمان او
به یک ســو گــرایم ز پیمــــان او

کسی کاو بود شــــهریار زمــیـن
نه بازی اســت با او ســـگالید کین

11
·        دختران شاه یمن را به زور از او می گیرند و او مانند هر پدری در چنین موقعی دل آزرده است و نفرین می کند:

ز کــیــنه به دل گـفــت شـــــــاه یـمـــــن
که از آفـــــریــــدون بد آمـــــد به مــــن

بد از من که هـــرگــز مبـــــادم مـیــان
که مـــاده شــــد از تخــــــم نـره کیــان

به اختر کس، آن دان که دخترش نیست
چو دخــتر بود روشـــن اخترش نیست
(به اختر یعنی خوب ستاره، خوشبخت)  

12
·        شاه یمن عاقبت تسلیم زور می شود و با اشک در چشم،  دخترانش را به پسران فریدون می سپارد و عروسی انجام می یابد.
·        اگرچه تشریفات عروسی بسیار پرطمطراق است، ولی عشقی در میان نیست.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر