۱۳۹۳ مرداد ۲۰, دوشنبه

دایرة المعارف فلسفه بورژوائی واپسین (148)

سوبژکت  
فصل پنجم
ایدئالیسم 
پروفسور دکتر اندراس گدو 
برگردان شین میم شین 
قسمت هشتم 
انتقام از واقعیت
انتقاد از فرهنگ به مثابه انتقاد از فلسفه 
تکمیل گسست از تفکر کلاسیک بورژوائی: 
فریدریش نیچه     
ادامه

64
·        نقاب برداشتن از زبان می بایستی به تأیید پرده برداشتن از ماهیت باطل دعوی خرد منجر شود.
·        زبان بلحاظ «شدن»، بنا بر پیدایشش «به ناقص الخلقه ترین فرم روانشناسی تعلق دارد.
·        با قلمداد کردن زبان به مثابه چیزی بکلی نامناسب، ما وارد یک موجود بت واره خام و نخراشیده ـ نتراشیده می شویم، اگر شرایط بنیادی متافیزیک زبان را و به زبان آلمانی خرد را به یاد آوریم.»
·        (نیچه، همانجا، جلد 2، ص 959)
·        (مراجعه کنید به   تورنر، «زبان و جهان در فلسفه نیچه»، نیچه پژوهی، جلد 1، ص 38، 1980)

65
·        انتقاد نیچه از زبان به احیای سه باره اسطوره ختم می شود:


الف

·        اولا در مقابل خرد پیوسته به زبان، اصل اسطوره علم می شود.  


ب

·        ثانیا زبان به مثابه تشکیل دهنده شناخت و جهان، همزمان به مثابه سوبژکتیویته دروغین بی نام و نشان اسطوره واره می شود.   



ت

·        ثالثا بدین طریق، میدان باز بی حد و مرزی در اختیار اساطیر فلسفی گذاشته می شود.
  
·        البته هر سه گشتاور فوق الذکر بطور لاینحل در اسارت زبان می مانند.

66
·        انتقاد نیچه از زبان، بخشی از تئوری شناخت منفی او بوده که هم منکر تئوری شناخت است و هم منکر شناخت .

الف
·        این انتقاد افراطی نیچه از زبان در لفافه تئوری شناخت منفی بنا بر تصور و توهم او می بایستی به غلبه بر ایدئالیسم منجر شود.    
·        نفی مصممانه ایدئالیسم ازطریق نفی  مفاهیم سوبژکت و من و اعلام کذب آغازین زبان ضمنا به معنی نفی خود ایدئالیسم تلقی می شود.

ب
·        پارادوکس خاص فلسفه نیچه این است که ایدئالیسم او با تظاهر و توهم انتقاد رادیکال و افراطی از ایدئالیسم، رادیکالیزه می شود، افراطی تر می شود.

ت
·        تحقیر و بی اعتبارسازی  مفاهیم سوبژکت و من، تقدم سوبژکتیویته بی نام و نشان را همراهی می کند و بر آن سرپوش می نهد.

پ
·        از طریق همین تحقیر و بی اعتبارسازی  مفاهیم سوبژکت و من، عینیت (اوبژکتیویته) از عرصه بدر رانده می شود:

1
·        عینیت اجتماعی که در مفهوم سوبژکت اندیشیده می شود و عینیت اجتماعی طبیعی که به مفهوم سوبژکت سرشته است، بدین طریق بخشا حذف می شود.  

2
·        مفهوم عینیت که بخشی از محتوای مقولات سوبژکت و من را تشکیل می دهد نیز عاطل و باطل می گردد.

67
·        نیچه می نویسد:
·        «مفهوم «واقعیت» و «وجود» از احساس ـ «سوبژکت» ما حذف می شود.

·        وقتی هیچ چیز مادی وجود ندارد، چرا باید چیز غیرمادی وجود داشته باشد.

·        چرا باید مفهوم حاوی چیزی باشد.»
·        (همانجا، جلد 3، ص 536)  

68
·        از آنجا که نیچه سوبژکت را نه فقط به مثابه سوبژکت شناخت، بلکه همچنین به مثابه سوبژکت عمل بطور کلی، به مثابه جوهر و بنیاد درک می کند، با سقوط مفهوم سوبژکت، به دلیل مظنون بودن آن به ایدئالیسم، سلسله ای از مقولات هم با آن  به قهقرا فرستاده می شوند.
·        (نیچه، «مجموعه آثار انتقادی»، جلد 1، ص 15)   

69
·        به قول م. هار، در انتقاد نیچه از سوبژکتیویته، هدف عبارت است از تخریب «هویت منطقی سوبژکت برای بازیابی جمعیت (پلورالیته)   فردی، برای استکمال بعد کیهانی من.»
·        (م. هار، «نیچه پژوهی»، جلد 12، ص 85، 1983)  

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر